واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ایالات خودمختار کارمندان - سعید زارع کندجانی* اینجا یک نهاد یا اداره دولتی، خصوصی و شاید یک بانک است، با ده ها مدیر، کارمند و نیروی خدماتی، اما با این تفاوت که اینجا هر کارمند یک دولت است و هر اتاق ایالت خودمختار کارمندان!
از در که وارد شدم کارمند روبرو کمی روی ترش می کند؛ با خود می گویم شاید مرا با کس دیگری اشتباه گرفته است و یا زمان نامناسبی مزاحم خیل عظیم کارهایش شده ام!
با کمال احترام و ادب سلامش می دهم و با بی رغبتی در حالی که سرش روی پرونده ای تا خورده است، سلامی به سردی یخ تحویلم می دهد.
بار پیش که به این اداره مراجعه کرده بودم کارمند دیگری پشت میز نشسته بود که از موی سفید و چین و چروک صورتش می توان فهمید آخرین سال های خدمتش را سپری می کند.
در حالی که پرونده را دو دستی تحویل می دهم با لحنی تند بدون اینکه به پرونده نگاهی بیاندازد مرا به اتاق روبرو هدایت می کند و این روند در اتاق روبرو نیز تکرار می شود و با توضیح یکی از کارمندان خوش رو بار دیگر به اتاق اول بازمی گردم.
کارمند از حضور دوباره من بیش از پیش عصبانی به نظر می رسد و بر خلاف تجربه ای که مراجعه قبلی داشتم، این بار کارها به کندی پیش می رود... .
برای چندمین بار جهت گرفتن یک برگ کپی مجبور می شوم چهار طبقه را بدون آسانسور بالا و پایین بدوم و در این بین ترس از تمام شدن وقت اداری و تصور اینکه این بار چه مدرکی ناقص خواهد بود، بیش از هر چیز دیگری خسته ام می کند.
در حالی که عرق از پیشنانیم جاریست با خود می گویم آیا این کارمند نمی توانست تمام مدارک لازم را در همان بدو ورود اعلام کند، تا من مجبور به دوباره کاری نشوم؟
با این افکار و خسته از بالا و پایین دویدن ها بار دیگر به اتاق مورد نظر نزدیک می شوم اما این بار درب اتاق بسته است و نگران می شوم که نکند کارمندان رفته اند؛ وقتی درب را باز می کنم تمام کارمندان یک صدا اعلام می کنند که جلسه ای در حال برگزاری است و من نیز به سرعت درب را می بندم!
به یاد می آورم که کارمند پیشین این اتاق با چه جدیتی پرونده ام را پیگیری می کرد و حتی برای اینکه کارهایم به روز دیگری موکول نشود خود دست به کار شده و برخی از کپی ها و تاییدیه ها را می گرفت.
جلسه که تمام شد درب اتاق دوباره باز می شود و من وارد اتاق می شوم و پرونده را تمام و کمال تحویل مسوول محترم می دهم که با اخمی دوباره جواب می شنوم باید کارهای اداری و تاییدیه های پرونده کسب شود و این کار پروسه ای طولانی دارد.
به گفته این کارمند باید چند روز یا چند هفته ای منتظر بمانم و در طول این مدت از مراجعه حضوری اجتناب کرده و به صورت تلفنی پیگیر پرونده ام باشم.
کمی نگران می شوم چراکه به یاد تلفن های بی جواب و اشغال برخی ادارات می افتم که هر زمان نیاز به خدماتی از این دست داریم با بوق های اشغال و گاهی بی پاسخ مواجه می شویم.
به نظرم کارمند جدید سبک مدیریتی نوینی را اجرا می کند و در قلمرو کار خویش ایالت خودمختاری خارج از سیاست ها و اولویت های اداره تشکیل داده است.
خسته و ناامید در حال ترک اداره هستم که جمله ای زیبا و قاب شده بر روی دیوار، درست بالای صندوق شکایات و پیشنهادات کهنه و زنگ زده ای نظرم را جلب می کند: "میز خدمت ارباب و رجوع"، "همیشه حق با مشتری است".
با خود می اندیشم که چه خوب می شد اگر حقوق مراجعه کنندگان، گردش کارها، مدارک مورد نیاز و مسوولانی که باید به آنها در فرآیند پیگیری کار مراجعه کرد را به صورت کامل و شفاف در همان بدو ورود برای هر مراجعه کننده ای تبیین و در دسترس او قرار دهند.
به طور قطع تحقق این تدبیر به ظاهر ساده که در برخی ادارات اجرا شده و دستاوردهای مثبت آن مشهود است، می تواند علاوه بر کاهش چشمگیر دوباره کاری ها و اتلاف وقت ارباب و رجوع، موجب پایبندی کارکنان به انجام وظایف محوله بر اساس ساختارها و چارچوب های سازمانی و جلوگیری از اعمال سلیقه های فردی و گروهی شود.
در این عرصه گسترش دولت الکترونیک و کاهش حضور فیزیکی مردم در ادارات نیز می تواند موجب شتاب گیری کارها، پیگیری سریع اقدامات انجام شده در بستر اینترنت و ارزیابی فعالیت کارکنان و کارمندان شود و در نهایت رضایتمندی بیشتر مردم را به همراه داشته باشد.
* خبرنگار ایرنا در آذربایجان شرقی
04/12/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]