تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر خانه‏اى كه ميهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837488552




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

- « بیل گیتس» به ایران آمده است


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: « بیل گیتس» به ایران آمده است پایگاه خبری و تحلیلی "ساولان خبر" در مطلبی با عنوان « بیل گیتس» به ایران آمده است" به قلم مالک رضایی به بررسی آفت کپی و دانلود پایان نامه های دانشگاهی و نیز تالیف کتاب به این شیوه پرداخته است .


"عموی خدا بیامرزم، این حکایت از دوران کودکی خود به یاد داشت. گویا در میدان روستایشان، هر از چند گاهی معرکه ای برپا بود. پهلوانانی از دور و نزدیک می آمدند و بساط کشتی برپا می کردند.همین رسم ، کم وبیش در روستاهای دیگر نیز برقرار بود.اما رقابت و مبارزه در همۀ آنها، قواعد خاص خود را داشت که جوانمردی وصداقت جوهر اصلی آن بود.تماشاگران و داوران هرکدام جایگاه خود را داشتند.
دیر زمانی بود که بساط کشتی در روستا برپا نبود، تا این که پهلوان نام آشنایی از یک روستای دوردست آمد.لگام اسب خود را ، بر دیرکی بست ، کمربند و یراق پهلوانی به تن کرد و در گوشه ای از میدان به انتظار رقیب نشست.اهالی با شور و شعف خاصی گرد آمدند، تا تماشاگر رقابتی پرشور باشند.پهلوان روستا هم بعد از مدتی سررسید و بعد از خوشامد گویی سردی به میهمان در گوشه ای دیگر از میدان نشست. ابزاری در دست داشت که تا آن روز کسی ،مشابه آنرا ندیده بود.با بی اعتنایی به دعوت رقیب گفت، نیازی به کشتی گرفتن نیست. به ابزاری که در دست داشت اشاره کرد و گفت اینکه می بینید، اسمش اسلحه است و قادر است از فاصله ای دور، هر نشانه ای را که بخواهی، هدف قرار دهد.دیگر نیازی به زور آزمایی تن به تن نیست. پهلوان، نگاهی ناباورانه به او کرد و کف دست خود را از دور نشان داد و گفت اگر راست می گویی دستم را نشانه بگیر.مرد مسلح پوز خندی زد و گفت دست تو حیف است نشانۀ دیگری بگو، تا شکت برطرف شود.گربۀ بخت برگشته ای با فاصله ای ازکنار میدان می گذشت. با اشارۀ هر دو به سمت آن ،ماشه اسلحه را کشید . گربه ،در یک آن، به هوا رفت و تکه تکه بر زمین افتاد.همه مبهوت ماندند. پهلوان مهمان در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ، کمربند پهلوانی خود را باز کرد و بر زمین نهاد. آخرین بوسۀ پهلوانی خود را بر زمین زد و آرام به سمت اسب خود به راه افتاد . با صدای کدخدا که می گفت کجا پهلوان؟سر خود را برگرداند و گفت، خداحافظ کدخدا.دیگر دورۀ پهلوانی تمام شد.
چند سال پیش با دیدن صحنه ای ،ناگهان به یاد آن حکایت افتادم.همکار مافوقی که به زحمت قادر بود متنی بدون عیب و ایراد برای یک مقصود اداری تدوین کند، کتاب قطوری روی میز داشت که نام خودش روی جلد آن و در ذیل عنوانی بزرگ و با اهمیت، خود نمایی می کرد.«دهکدۀ جهانی»!.
این کتاب برای اخذ رتبۀ کارشناسی عالی وارتقای شغلی وی در سیستم اداری، به نام ایشان تدوین شده بود.با دیدنش ،عرق شرم بر چهره ام نشست و بر سالها عمر دانشگاهی و کتاب و دفتر افسوس خوردم.بعدها اسامی دیگری را نیز دیدم که نامشان زینت بخش مجلداتی با مفاهیم بزرگ بود.افراد مکتب نرفته و خط ننوشته چقدر آسان و یک شبه، مسئله آموز صد مدرس گشته بودند. با خودم می گفتم روزگارت سیاه باد «بیل گیتس»! که این کپی پیست (copy- paste)و پرینت(print) و دانلود (download ) و …. را به ما یاد دادی و دانشگاه و مدرسه و پایان نامه های دانشگاهی و خلاصه همه گونه اندیشۀ ما را به روز سیاه نشاندی.«دهکده ای» به نام «جهانی» درست کردی و خودت شدی، کدخدای آن، تا خون ،موج زند در دل لعل، زین تغابُن که خَزَف میشکند، بازارش؟
بازارمولفین ومحققین که هیج ، روح «روسو» و« منتسکیو» و«شکسپیر» و«کنفوسیوس» هم در گور از دست تو می لرزد، که جملات وعباراتشان هر روز با نام این وآن به صدها هزار نفر «فوروارد» میشود .انبوهی از پیامک ها با نام هایی در ذیل عبارت های نغز و حکمت آمیز
«مردمی که فکرشان آزاد نیست هیچ گاه آزاد نخواهند شد. بلکه به وسعت تفکراتشان قفسی دیگر تجربه خواهند کرد.»
«همه انسانها به میزان نادانی خود دانایند، نه به اندازه ی داناییشان ، و به اندازه نیازشان متعالی هستند نه به میزان بی نیازیشان.»
،«تو را دوست دارم ،بدون آنکه علتش را بدانم .محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا.»
،«من ترجیح میدهم همانطور که هستم شناخته شوم با تمام اشتباهاتم، نه به عنوان کسی، با فضایل موهومی که من نیستم.»
و……
این قبیل عبارات به طور مداوم با نامهایی، ذیل آنها روی مونیتور تلفنهای همراه دریافت می شود.روزی از فرط سادگی با دیدن عبارتی زیبا به نام یکی ازآشنایان ، رهسپار دیدار او شدم. با شعف و شادمانی خاصی که انشاالله در مدت زمانی که او را ندیده ام، قطعا مطالعات عمیقی داشته است که به چنین دستاوردهایی از حکمت ومعرفت دست یافته است.
«من ترجیح میدهم همانطوری که هستم شناخته شوم …. نه با فضایل موهومی که من نیستم …»
این عبارت اورا یاد آوری کردم،که با پیامکی به من ارسال کرده بود و با این امید که بقیۀ کلامش را بشنوم و از گلستان معرفت وی خوشه های بیشتر برچینم ، با کمال ادب و تشنه کامانه، منتظر سخنش ماندم. نگاه معنا داری به من کرد.
از اینکه نکند، مرا مخاطب قابلی نمیداند ، در یک لحظه ، دست و پایم را گم کردم و نگرانی، کل وجودم را گرفت. با اندکی تامل وبا لحنی استهزا آمیز گفت ،برو بابا دلت خوش است.از کسی به من رسیده بود و من هم با حذف نام فرستنده و قید نام خود در ذیل عبارت ، آنرا به پانصد نفر« فوروارد» کردم. تو هم یکی از آنها بودی،همین.
گفتم،کافیست آقا ،معنای «همانطور که هستی شناحته شوی،نه با فضایل موهومی که تونیستی و…. » را فهمیدم . حداقل به نام فرستنده اش میفرستادی وامانتداری می کردی . خنده ای کرد وگفت چه فرق میکند؟ او هم همین کار را کرده ونام دیگری را حذف کرده است . گویی که رهزنی را رهزنی دیگر زده باشد،هیچ شرمنده نبود. چایی خورده و نخورده خداحافظی کردم.بعدا فهمیدم آن جمله که به نام خود و به 500 نفر« فوروارد» کرده است از ژان ژاک روسوی بیچاره است، آن یکی از لامارتین ، آن دیگری از شریعتی خودمان وآن….
با روزنامه ای در دست به منزل برگشتم . زنگ پیامک تلفن مرتبا میزد اما من دیگر نگاه نمیکردم .پیش خود میگفتم «آندره ژید»، خیلی اشتباه کرده است که گفته است
« سعی کن ،عظمت وزیبایی در نگاه تو باشد نه در آنچه که میبینی.» فیلسوف احمق و بی معنی! وقتی چیزی زیبا نیست چگونه می شود آنرا زیبا دید؟
احساس میکردم همه به نوعی از هم سرقت میکنند وبدترین نوع آن که سرقت علمی و ادبی باشد در جامعه، فراگیر شده است .همسرم تا دید که به صفحات روزنامه مشغولم. گفت بی دست و پا تر از تو کسی را ندیده ام.حالا هی بخوان، دار وندارمان را دادی به کتاب وروزنامه .گویا همسر یکی از همکارانم را در«نماز جماعت » دیده بود که شوهر اوهم برای ارتقاء شغلی وافزایش حقوق ، در یک نصفه روز کتابی نوشته است به نام «جهانی شدن »(globalization) . دلخوریش از این بود که چرا من اینکار را نمیکنم .کارت بانک حقوقم پیش اوست وگرنه منظور دیگری نداشت.
گفتم مادرت به عزایت بنشیند « بیل گیتس»که در چاردیواری خودمان هم از دست تو راحت نیستیم.
گفت «بیل» دیگر کیست او اسمش حسن آقا است. عمدا «گیتس» را نمی گفت که مبادا غلط تلفظ کند و خدای ناکرده امتیازی هم ، ولو کوچک در این گیر و دار نصیب ما بشود.او هم با همۀ سادگی برای من زرنگی میکرد.گفتم حسن آقا را نمی گویم ، استادش را میگویم. اسم استادش «بیل گیتس» است.گفت حسن آقا که به خارج نرفته است.«بیل »را از کجا میشناسد؟
حسن به خارج نرفته بود.«بیل »به ایران آمده بود .این را به همسرم، نگفتم که مبادا نگران بشود ،وقتی نظام تحقیقاتی ،دانشگاهی وجامعۀ ما از کارهای «بیل»نگران نیست من چرا باید همسرم را نگران میکردم؟"
8123/6016



29/11/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن