واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: هليا كوچولو قرباني اعتياد پدر و مادر
کد خبر: ۴۷۴۷۷۶
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۴ - 12 February 2015
زن جواني كه متهم است دو سال قبل كودك 20 ماهه خواهرشوهرش را به قتل رسانده بود، بعد از نجات از مجازات قصاص در جلسه دادگاه بارديگر حادثه را شرح داد.
به گزارش جوان، ارديبهشت ماه سال 91 بود كه مأموران پليس تهران از مرگ مشكوك نوزاد 20 ماههاي به نام هليا در بيمارستان رسول اكرم با خبر شدند و دست به تحقيق زدند.
بررسيها نشان داد كه كودك، چند روز قبل بر اثر اصابت جسم سخت به سرش به كما رفته و بعد فوت شده است.
سيما، زني كه هليا را به بيمارستان منتقل كرده بود به مأموران گفت: پدر و مادر هليا به مصرف مواد مخدر اعتياد دارند و مادرشوهرم از طفل نگهداري ميكرد. روز حادثه، مادرشوهرم هليا را به من سپرد و خودش به مراسم ختم يكي از بستگان رفت. ميخواستم به هليا سوپ بدهم كه گريه كرد. عصباني شدم و او را چند بار به زمين كوبيدم كه حالش بد شد. وقتي او را به بيمارستان رساندم پزشكان گفتند كه به كما رفته است.
با كامل شدن بررسيها، بازپرس، سيما را به اتهام قتل عمد مجرم شناخت و پرونده يك سال قبل در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران بررسي شد. درحالي كه اولياي دم، درخواست قصاص كردند سيما در جايگاه حاضر شد و بار ديگر اظهارات اوليهاش را مطرح كرد. هيئت قضايي سحر را از اتهام قتل عمد تبرئه و به دو سال حبس و پرداخت ديه محكوم كردند. رأي دادگاه با اعتراض اوليايدم در شعبه 24 ديوان عالي كشور بررسي شد.
قضات ديوان عالي كشور رأي دادگاه درباره حبس را تأييد اما با استدلال به اينكه اوليايدم در جلسه دادگاه درخواست ديه را مطرح نكرده بودند، رأي را نقض كردند و پرونده را به شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران ارجاع دادند.
صبح ديروز، بعد از اينكه قاضي عبداللهي رسميت جلسه را اعلام كرد، نماينده داستان تهران سيما را گناهكار شناخت و براي او درخواست صدور حكم شايسته كرد.
سپس اوليايدم در جايگاه حاضر شدند و گفتند كه برخواسته خودشان كه قصاص است اصرار دارند اما اگر دادگاه قتل را شبهعمد تشخيص دهد، خواستهشان ديه است.
مادر مقتول گفت: وقتي هليا به دنيا آمد من و شوهرم جايي براي زندگي نداشتيم. من براي ادامه زندگي به خانه مادرم رفتم و شوهرم نيز راهي خانه پدرش شد تا جايي براي زندگي پيدا كنيم. چند روز در هفته مادر من و چند روز هم مادر شوهرم از هليا مراقبت ميكرد چراكه من و شوهرم چند سالي بود كه به مصرف شيشه اعتياد داشتيم. شوهرم با موتور كار ميكرد و من هم درآمدي نداشتم.
مادر مقتول ادامه داد:سيما دختري هفت ساله داشت و هليا را هم خيلي دوست داشت، نميدانم چرا او را به قتل رسانده است و براي خودم هم جاي سؤال است. قاضي سؤال كرد: چرا روزهايي كه هليا در خانه مادرت بود خودت از او مراقبت نميكردي؟ شاكي مقابل سؤال قاضي سكوت كرد.
سپس سيما به درخواست قاضي در جايگاه حاضر شد و گفت: من اتهام قتل عمد را قبول ندارم. وقتي هليا به دنيا آمد، مادرشوهرم طفل را به خانه خودش برد و گفت دخترش حاضر نيست بچه را نگه دارد. مادرشوهرم چند روز در هفته هليا را نگه ميداشت. خانهاش نزديك خانه ما بود و هر وقت برايش كاري پيش ميآمد، طفل را به خانه ما ميآورد تا آن را نگه دارم. خودم دختري هفت ساله به نام عسل داشتم. بعد از زايمانم بود كه دچار افسردگي شديد و بيماري دوقطبي شدم. فكر ميكردم كه به زودي فوت ميشوم. به فاميل زنگ ميزدم و حلاليت طلب ميكردم. همه خانواده هم ميتوانند اين موضوع را تأييد كنند. چند بار به پزشك مراجعه كردم و دارو مصرف ميكردم. البته شوهرم به مصرف مواد اعتياد داشت و نميگذاشت داروهايم را مصرف كنم. ميگفت روانپزشكان خودشان بيمار هستند و نميتوانند بيماران را معالجه كنند. چند روز قبل از حادثه هم داروهايم تمام شده بود.
متهم در توضيح حادثه گفت: روز حادثه مادرشوهرم هليا را به خانه ما آورد و گفت ميخواهد به مراسم خاكسپاري يكي از بستگان برود. دخترم عسل مشغول بازي با هليا شد. خواستم اجازه دهد هليا بماند و با عسل بازي كند كه قبول كرد. براي هليا ظرفي سوپ آورد و خانه را ترك كرد. لحظاتي بعد هليا را بين دو پايم گذاشتم تا غذايش را بدهم كه گريه كرد و غذا را تف كرد. عصباني شدم و هلش دادم كه با صورت به زمين خورد. يادم نيست كه چند بار او را زدم. يك لحظه به خودم آمدم و ديدم كه دارم سرش را به زمين ميزنم. لحظاتي بعد دوباره مشغول بازي شد تا اينكه موقع خوابش رسيد. وقتي او را خواباندم ديدم كه چشمانش دور ميزند. ترسيدم و با مادرشوهرم تماس گرفتم و گفتم حال هليا بد شده است. طفل را به بيمارستان رساندم كه پزشكان گفتند به كما رفته است.
زن جوان گفت: من بچه خودم را هم كتك ميزدم. وقتي غذا نميخورد او را با دمپايي ميزدم تا غذايش را بخورد اما دست خودم نبود. بيمار بودم و روي رفتارم كنترل نداشتم. مادرشوهرم ميداند كه من دست بزن داشتم.
سيما گفت: همه ميدانند كه من هليا را دوست داشتم. قاضي عبداللهي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم و وكيل او با اعضاي دادگاه- ملكي، اصغرزاده، قربانزاده و توليت- وارد شور شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]