واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۱
محمود کریمی علوی (علویجه) گوینده رادیو در دوران دفاع مقدس در پاسخ به صادق آهنگران که درباره اقدام اخیر وزیر خارجه کشورمان (گفتوگوی او در حال راه رفتن با وزیر خارجه آمریکا) مطالبی را مطرح کرده، شعری گفته است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محمود کریمی گوینده مشهور دوران دفاع مقدس است که آزادی خرمشهر با صدای او از رادیو اعلام شد با این عبارت که: «خونینشهر، شهر خون و قیام، آزاد شد». او در بخشی از پیامش به آهنگران چنین نوشته است: «بسم الله الرحمن الرحیم رفیق روزگار جوانیام، حاج صادق آهنگران، اخیرا در مصاحبهای با روزنامه محلی اهواز نیوز، در خصوص اقدام اخیر وزیر خارجه کشور (گفتوگوی محمدجواد ظریف در حال راه رفتن با جان کری) مطالبی گفته است... بنده، برادرم حاج صادق آهنگران را که چاووش کاروان حماسه هشت سال دفاع جانانه جوانان، مردان و زنان نستوه این سرزمین دلاورپرور بود، دوست میدارم. ولی با این دیدگاه وی مخالف و معتقدم در چنین امر خطیری که سرنوشت امروز و فردای ایران به آن گره خورده است، مادام که مسئولین دولت یا هر نهاد دیگر، در چارچوب منافع و مصالح کشور عمل میکنند، همه موظفیم از آنها پشتیبانی کنیم. فراموش نکنیم که این دولت بهوجود آورنده این مشکلات نبوده، بلکه وارث آنهاست و اگر کسانی معتقدند اساسا در کشور مشکلی وجود ندارد که نیازی به مذاکره با آمریکا، چه نشسته روی صندلی در اتاقهای دربسته و چه قدمزنان در محوطههای باز باشد، بهتر است از خود بپرسند چرا از اول مجوز ورود به این مذاکرات به دولت آقای روحانی داده شد؟ شرط عقل، مروت و انصاف نیست که دولت را که به نمایندگی از کل نظام در این عرصه پرچالش قدم نهاده است، در این شرایط سخت، با گفتار و کردار خود، تضعیف توان و روحیه کرده، در برزخ بلاتکلیفی و تردید رها کنیم. هر که با راه دولت مخالف است، بهتر است راه حلی که منافع نظام را تامین کند و مورد اجماع اکثریت مردم باشد، پیشنهاد کند. این ترکیببند ناتمام، درددلی است با یک دوست که حسب وظیفه وجدانی و برای آنکه جامعه بداند، نسلی که تبلیغات جنگ را در طول هشت سال دفاع مقدس، نمایندگی میکرد، همه در این زمینه مثل هم فکر نمیکنند، نوشته و با تامل به دست نشر سپرده شد. ابیاتی که در گیومه آمده، بندهایی از یکی از سرودهای ماندگار حاج صادق است. از این اوضاع جاری دردمندم دلم چون خانههای مهر، تنگ است بهدوش خاطرم یک کوه سنک است هنوز این نغمه در گوشم قشنگ است که "دین را مصلحت امروز جنگ است" "قبول سازش و تسلیم ننگ است" "که ما را رایت نصرت به چنگ است" "درنگ اینجا ترحم بر پلنگ است" * هلا کارون چشمت کاروانم رفیق همدم شیرینبیانم اگر من اینچنین آتشزبانم نشسته شعله حسرت به جانم برادر صادق آهنگرانم من از زایندهرود اصفهانم که کام بسترش یک رود سنگ است * شنیدم از ظریفان عار داری به رخ آزرم از این رفتار داری دل جنگ و سر پیکار داری به میثاق امام اصرار داری عنادی سخت به استکبار داری هنوز آن نغمه در گفتار داری "که ما را رایت نصرت به چنگ است" ... * کجا شد آن سرود سربداران کجا شد تندر طوفانتباران کجا شد قصه خونین یاران تو ای چاووش راه رازداران گلوی سینه آتشنگاران حدیثی بشنو از پیر جماران من این جامی که نوشیدم شرنگ است * آگر آن جام تلخ زهر بد بود چنان خاری که در چشمم خَلَد بود برای نسل ما درس خرد بود دلیلی آشکار و مستند بود هدف کوبیدن آن دیو و دد بود نه ما را سر، سرِ جنگ ابد بود که جنگیدن برای جنگ، ننگ است * بیا و همنوای کاروان باش چو کارون در دل هامون روان باش شبیه ابرهای آسمان باش در اهوازی اگر در اصفهان باش زبان مردمان بیزبان باش دوباره صادق آهنگران باش برادر عرصه گفتار تنگ است انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]