واضح آرشیو وب فارسی:الف: چرا کشور ما نمی تواند پیشرفت کند؟
بخش تعاملی الف - احمد ربیعی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۲۴
همیشه در برخورد با مشکلات متعدی که در کشور وجود دارد و دلیل عقب ماندگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شده است از خود می پرسیم چرا ما با بسیاری از کشورهای درحال توسعه فاصله فراوان داریم و این فاصله روز به روز بیشتر می شود، درحالی که پتانسیل های بسیار زیادی در همه زمینه ها داریم. مثلا امنیت نسبی که در ایران وجود دارد. یا موقعیت ژئوپولتیک خاص ایران، توریسم، نفت و گاز، معادن، یا امکان ترانزیت و یا حتی تربیت نیروهای انسانی متخصص فراوان در زمینههای صنعتی، پزشکی و حتی علوم انسانی!پیوسته مقالات انتقادی نگاشته می شوند که غالبا یکی از موضوعات ذکرشده را مورد بررسی قرار می دهند و راهکارهایی ارائه می دهند که اتفاقا غالبا درست هستند یا حداقل بخشی از واقعیت را ارائه می دهند. اما چرا این نقدها راه به جایی نمی برند و راهکاهای ارائه شده هیچوقت عملیاتی نمی شوند؟اشکال اول: به نظر می رسد مسئولین وقتی برای مطالعه و استفاده از این راهکارها در نظر نمی گیرند و بیشتر وقت خود را در جلسات کم بهره، مراسم ها و امضا کردن کاغذها! می گذرانند. آنها می توانند از طریق استفاده از مشاوران متخصص و متعدد در هر زمینه از این نقدها استفاده کنند. به طور مثال در مبحث یارانه ها در مرحله دوم، یادداشتهای موجود اطلاعات بسیار مفیدی جهت تصمیم گیری به مسئولان می داد که اهمیت داده نشد. یا در مبحث صنعت خودروسازی نظرات متعدد منتقدین و مصرف کنندگان هیچوقت مورد توجه دولت ها قرار نگرفته است!اشکال دوم: فقدان چهار اصل اساسی برای یک نظام کاآمدبه نظر می رسد برای اینکه یک نظام یا سیستم حاکمیت کارآمد باشد چهار اصل اساسی به طور همزمان باید مورد توجه قرارگیرد که لازم و ملزم همدیگر هستند:اصل اول: انگیزه و اراده کافی برای سعادت آن ملت است که در مورد یک کشور این معادل با وطن پرستی و عشق به هم وطن است نه چیز دیگر!اصل دوم: مدیریت، یعنی ما علم مدیریت منابع انسانی، مالی و اجتماعی را داریم. این علم برای مدیران با رده های بالاتر باید قوی تر باشد. مثلا یک مدیر رده پایین ممکن است تصمیم گیری های ضعیف داشته باشد که این اشتباهات کم هزینه بوده و مجموعه کوچکی آسیب ببینند اما در مقام یک مدیرکل، تصمیمات قوی تر و موثرتر خواهند بود. بدین ترتیب وزیران یا رئیس جمهور حق اشتباه مدیریتی ندارند. آنها تنها مجازند از بین تصمیمات درست آن تصمیمی که درست تر است انتخاب کنند.متاسفانه در دولت های مختلف ما بسیار دیده می شود که حتی رئیس دولت تصمیم اشتباه می گیرد و یا مجلس طرح نامناسبی را تهیه می کند و مسئولین نظارتی نیز بدون هیچ برخوردی انفعالی عمل می کنند. و این یعنی آسیب دیدن معیشت، سلامت و اخلاق جامعه یا امنیت کشور یا ... . به عنوان مثال تصمیمات غلط پی در پی مدیریتی در دولت سابق در ارتباط با تسهیلات مسکن و مسکن مهر باعث افزایش نجومی قیمت مسکن و نهایتا رکود شدید فعلی شد! بدین ترتیب امکان خانه دار شدن غالب جوانان سلب شد!اصل سوم: وجود نخبگان است. نخبگان در همه زمینه ها وجود دارند و باید بهترین شرایط برای تحقق توانائی هایشان داشته باشند و البته شرایط زندگی ایده آل خود را داشته باشند و در یک کلام جایشان روی سر است! این مغزها باید مدیریت شوند، نه اینکه بخش عمده آنها را راهی کشورهای دیگر کنیم و ککمان هم نگزد! به عنوان نمونه چرا باید بیش از ۹۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف که هزینه تحصیل آنها را این مردم داده اند از این کشور مهاجرت کنند و در سایر کشورها بیشترین بها به آنها داده شود!اصل چهارم: شفافیت سیاسی و اقتصادی داخلی و روابط بین المللی باز و مثبت است. در این شرایط است که تولید جای سوداگری، پولشویی و مافیا را می گیرد. برای عقب نبودن از رشد فکری و اقتصادی در دنیا اول باید با دنیا دوست شوی تا بتوانی از آن منفعت ببری. محصول داخل نیاز به عرضه جهانی مناسب دارد. حتی در زمینه های فرهنگی هم فرایند مشابهی اتفاق می افتد.حالا فرض کنیم مجموعه حاکمیتی ما انگیزه کافی دارد که به طور طبیعی هم اینگونه است اما تصمیماتش سعی وخطایی است، مدیرانش انتصابی، نخبگان دانشگاه های برترش همه مهاجرت کرده اند و روابط بین المللی آن در پایین ترین سطح ممکن قرار دارد! خوب چه توقعی می توان داشت!متاسفانه دولت های ما کم و بیش پرانگیزه و پرکار هستند اما به نظر می رسد در اصل های دوم تا چهارم لنگ می زنند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]