تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):خدا با ما است و نيازمند ديگرى نيستيم، و حق با ما است و باكى نداريم كه كسى از...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804754115




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی دیدگاه شرق‌شناسان درباره اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی دیدگاه شرق‌شناسان درباره اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن
دیدگاه شرق‌شناسان درباره اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن از روی انصاف و واقع‌بینی نیست و ظاهراً تعصبات دینی و اعتقادی در ابراز آن دخالت دارد، زیرا نه تنها هیچ دلیل و شاهدی بر تأیید آن وجود ندارد، بلکه شواهد زیادی برخلاف آن هست.

خبرگزاری فارس: بررسی دیدگاه شرق‌شناسان درباره اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن



چکیده این مقاله پس از طرح دیدگاه شرق‌شناسان در باب اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن، به بررسی آن می‌پردازد و با اشاره به برخی اشکال‌های این نظریه، شواهد و دلایلی بر واقع‌نمایی گزاره‌های تاریخی قرآن ارائه می‌دهد وبه این نتیجه می‌رسد که نه تنها دلیلی بر اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن وجود ندارد، بلکه شواهد و دلایل بیرون متنی و درون متنی بسیاری بر واقع‌نمایی زبان قرآن در گزاره‌های تاریخی‌اش گواهی می‌دهند. مقدمه برخی از شرق‌شناسان نگاه اسطوره‌ای به گزاره های تاریخی قرآن دارند و آن‌ها را عاری از واقع‌نمایی و معرفت‌بخشی می‌دانند و بر این پندارند که داستان‌های قرآن افسانه‌ها و سخنان باطلی است که محمد9 آن‌ها را از گذشتگان به عاریت گرفت و به عنوان واقعیت‌های تاریخی ارائه داد. این مقاله تلاش می‌کند چنین رویکردی را نسبت به گزاره‌های تاریخی قرآن بررسی کند و روشن سازد که آیا چنین دیدگاهی نسبت به قرآن و گزاره‌های تاریخی آن درست است؟ آیا شواهد و دلایلی بر صحت آن هست؟ما پس از گزارش سخنان برخی شرق‌شناسان در این باره، به بررسی مطالب آن‌ها می‌پردازیم. مفهوم شناسی شرق‌شناسی شرق‌شناس فردی از‌ مغرب زمین است که میراث شرق و هر آنچه را که به نوعی به تاریخ، زبان، ادبیات هنر، علوم، عادات و سنن آن تعلق دارد، بررسی می‌کند (علی صغیر، المستشرقون والدراسات القرآنیه، 11). اسطوره میان اندیشمندان درباره و ریشه اسطوره به شدت اختلاف هست و تعاریف متضادی از آن ارائه داده‌اند. لغت‌شناسان زبان عرب، اسطوره را از سطر به معنای سخن پریشان، بیهوده، بی‌ریشه، دروغ و سخنان باطلی که نظامی در آن‌ها نیست، دانسته‌اند (جوهری، الصحاح، 1، 559؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، 6، 257؛ طباطبایی، المیزان، 7، 71). متخصصان اسطوره‌شناسی نیز برخی تقریباً همان معنای عربی را برای اسطوره باز گفته‌اند و آن را زاییده تخیل دانسته‌اند و معتقدند:«اسطوره به داستانی گفته می شود که از نقطه نظر تاریخی حقیقت ندارد» (یان یرپه، اسطوره روایت گزینشی از تاریخ، کتاب ماه (هنر)، ش 76 ـ 75، ص 188). این در حالی است که برخی دیگر آن را داستان راستین و حقیقی دانسته و بر این باورند که:«اسطوره همواره بازگو کننده چیزی است که به واقع روی داده است» (میرچا الیاده، اسطوره رؤیا، راز، ترجمه: رؤیا منجم، 16).خلاصه در دانش اسطوره‌شناسی هرکسی بر پایه فکری خود به تعریف اسطوره پرداخته و به نتیجه مورد نظر خود رسیده است، ولی تعریف جامعی که مورد پذیرش همگان قرار گیرد، ارائه نشده است، حتی «شناخت علمی هم نتوانسته است تعریفی جامع از اسطوره ارائه دهد» (یدالله حسینی، انسان و اسطوره، کتاب ماه (هنر)، ش 76 ـ 75، ص 105). مهم این است که قرآن ضمن گزارش دیدگاه مشرکان مبنی بر اسطوره‌انگاری معارف قرآنی، به شدت با آن برخورد می‌کند، چون آنان از اسطوره ‌بار منفی و نکوهیده را قصد می‌کردند و منظور شرق‌شناسان نیز از اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن، همین معنای منفی می‌باشد. تاریخ مقصود مطالب قرآنی است که در مباحث قصص قرآن درباره زندگی پیامبران الهی و افراد دیگر بیان شده است یا گزاره‌هایی است که مطالبی در مورد تمدن‌ها و اقوام گذشته بیان کرده‌ است. پیشینه زبان شناختی قرآن گرچه مباحث زبان‌شناختی در آثار متفکران و دانشمندان مسلمانان گذشته
ـ به ویژه مفسران، متکلمان، عرفا و اصولی‌ها ـ به کلی مفقود نیست و در این آثار برخی از مباحث مربوط به دانش زبان‌شناختی ـ به صورت جسته و گریخته ـ مورد توجه قرار گرفته است، ولی تعیّن آن به صورت دانش مستقل و مبحث میان رشته‌ای، سابقه‌ای طولانی ندارد. «[حدود] یک قرن و نیم پیش در اثر شرایط گوناگون، از جمله گسترش ارتباطات و پیدایش رویکرد مطالعات میان رشته‌‌ای به گونه‌ای شگفت‌انگیز [در غرب] گسترش یافت و شاخه‌های متعددی در درون آن تأسیس شد (ر.ک. به: معموری، علی، «دانش زبان‌شناختی و کاربردهای آن در مطالعات قرآنی»، مجله قرآن و علم، ش1، ص161). دامنه این بحث به مطالعات اسلامی نیز کشیده شد و بسیاری از متفکران مسلمان و خاورشناسان از «زبان قرآن» سخن گفتند و در مطالعات مختلف اسلامی جایگاهی را برای آن در نظر گرفتند؛ البته این بحث در ابتدا بیشتر متوجه گزاره‌های کلامی قرآن کریم ـ به ویژه صفات باری تعالی ـ بود، ولی به مرور به گزاره‌های تاریخی قرآن نیز سرایت کرد و به این ترتیب بازشناسی زبان قرآن به یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مباحث عصر حاضر تبدیل شد. شهید مطهری، علامه طباطبایی، رشید رضا، احمد خلف الله و علامه معرفت  از جمله کسانی‌اند که در باب «زبان گزاره‌های تاریخی قرآن» سخن گفته‌اند و ما در این مقاله دیدگاه‌ها و نظریات برخی از آن‌ها را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم. دلایل و شواهد واقع‌نمایی گزاره‌های تاریخی قرآن دلایل و شواهدی که برای اثبات واقع‌نمایی گزاره‌های قرآن، ارائه شده‌‌‌ است، متعدد و متفاوت است. این شواهد در یک تقسیم‌بندی کلی بر دو قسمت تقسیم می‌شوند:الف. شواهد بیرون متنی.ب. شواهد درون متنی، شامل:1ـ شواهدی که تمام گزاره‌های قرآن را واقع نما می‌دانند.2ـ شواهدی که فقط گزاره‌های تاریخی قرآن را واقع نما معرفی می‌کنند. الف.‌ شواهد بیرون متنی 1. اصل اولی در هر کلام حقیقت است. یکی از دلایل بیرون متنی که برای اثبات واقع‌نما بودن گزاره‌های تاریخی قرآنی ارائه شده، این است که اصل اولیه در مفاهمه وتخاطب عقلایی، دلالت واژه‌ها و جمله‌ها بر مفاهیم حقیقی و اراده مدلول ظاهری آن‌ها است، مگر زمانی که گوینده با لفظی یا اشاره و یا قرینه‌ای دیگر بفهماند که ظاهر مراد او نیست و معنای دیگری را اراده کرده است. در آیات قرآنی هم که مقاصد و مرادهای خداوند را إلقا و تفهیم می‌کنند، همین اصل جاری است (ر.ک به:‌ آریان، مجاز‌گویی و رمزگرایی در متون مقدس دینی، معرفت،‌ ش48،‌ ‌ ص62)، زیرا:اولاً: ‌گوینده این آیات عاقل‌ترین عقلا است.ثانیاً‌: شارع مقدس بارها بر تطابق مَشی خود با سیره عقلا تصریح نموده است. آیت‌الله جوادی آملی ضمن بیان معانی تمثیل و باطل دانستن وجود تمثیل افسانه‌ای و جعلی در قرآن، (جوادی آملی، تفسیر تسنیم، 3، 230 ـ 223) در باره تعلیم اسماء به آدم می‌نویسد:‌«... اما لازم است توجّه شود که حمل جریان تعلیم اسماء بر تمثیل در صورتی است که حمل بر تحقیق ممکن نباشد و اگر نه اصالت تحقیق، مانع حمل بر تمثیل است، زیرا حمل بر تمثیل مستلزم عنایت زاید است و موجب تکلف در استظهار است... در این حال، دلیلی بر حمل بر تمثیل یافت نمی‌شود که قرینه برای صرف‌نظر از معنای ظاهری عناوین و کلمات مزبور گردد، تا سبب انصراف از تحقیق و گرایش به تمثیل شود» (همان،‌ 228، و ر.ک به:‌ علامه طباطبایی،‌ المیزان فی تفسیر القرآن، 2، 314 و 412). این عبارت به روشنی بر اصالة الحقیقة دلالت دارد و اعلام می‌کند که دست برداشتن از معنای ظاهری و حقیقی آیات جایز نیست؛ مگر این که قرینه‌ای دال بر خلاف آن داشته باشیم. شبهه: ممکن است کسی بگوید این سخن (اصالة الحقیقة)‌ درباره گفتار‌های غیر داستانی،‌ شعری و فیلم‌نامه‌ای درست است، اما نسبت به این نوع گفتا‌ر‌ها صحت ندارد، زیرا بنای عقلا در این گونه گفتار‌ها غالباً‌ غیر واقع‌نمایانه است؛ مگر این‌که شواهدی بر واقع‌نما بودن آن دلالت کنند. این قاعده شامل داستان‌های قرآنی نیز می‌شود. پاسخ الف) سخن شما نسبت به گفتار‌های داستانی و شعری درست نیست،‌ چون در این نوع گفتار‌ها نیز اصل اولی واقع‌نما بودن است و اگر در اغلب موارد بر غیر واقع‌نمایی حمل می‌شود، به خاطر شواهد و قراینی است که در گفتار یا بیرون از آن وجود دارد.ب) بر فرض صحت ادعا، ‌این اصل در داستان‌ها و شعر‌هایی جاری است که شواهدی بر خلاف آن نباشد، در حالی که داستان‌های قرآنی این گونه نیست، یعنی شواهد و دلایل فراوانی بر واقع‌نمایی گزاره‌های تاریخی قرآن دلالت دارند که نمونه‌هایی از آن‌ها در بحث بعدی خواهد آمد. 2. تفاوت نداشتن قرآن و کتاب‌های فیلسوفان دلیل بیرون متنی دیگر، بر واقع‌نمایی گزاره‌ها تاریخی این است:«قرآن داوری‌هایی در زمینه هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و اخلاق ارائه می‌دهد. داوری در این موضوعات را می‌توان در آثار افلاطون، ارسطو و فیلسوفان یونان باستان که به صدها سال پیش از ظهور اسلام برمی‌گردد، نیز یافت. چنان که داوری‌های پیشین در کتاب‌های فیلسوفان یونان باستان حمل بر معانی اسطوره‌ای نمی‌شود، داوری‌های قرآن نیز در این موضوعات نباید اسطوره‌ای تلقی شود. اگر قرار است هرگونه داوری در این موضوعات، اسطوره‌ای تلقی شود، تفاوتی میان کتاب‌های پیش گفته و قرآن وجود ندارد» (ساجدی، زبان دین و قرآن، 247). ب.‌ شواهد درون متنی یکی از بهترین راه‌های دست‌یابی به مقصود گوینده و این که آیا او از گفتارش قصد واقع‌نمایی را دارد یا نه، مراجعه به کلام خود او و جست‌‌و‌جو از شواهدی دالّ بر این امر، در گفتار گوینده است. این شیوه نسبت به گزاره‌های قرآنی نیز اجرا شدنی است، یعنی با مراجعه به آیات قرآنی می‌توان، قصد خداوند را دریافت،‌ و پی‌برد که خداوند درگفتارش قصد واقع نمایی دارد یا خیر.  یکی از نویسندگان در این باره می‌گوید:«‌از جمله شیوه‌هایی که می‌توان در جهت کشف زبان قرآن از آن استمداد جست، آگاهی از ویژگی‌ها و خصوصیات حاکم بر متن است. با مطالعه قرآن دریافت می‌شود که قرآن ویژگی‌های متعددی برای خود بر‌شمرده است. مثلاً:‌ قرآن راهنمای تمام مردم به سعادت (بقره/ 185)، کتاب روشن‌گر (یوسف/ 1)، سخن سنگین الهی (مزمل/ 5)،‌ موعظه (یونس/ 57)، بیّنه و نشانه روشن (انعام/ 157)، برهان (نساء/ 173)، بصیرت (جاثیه/ 20)،‌ آیت (آل‌عمران/ 58)، حق (فاطر/ 31)، تردیدناپذیر (بقره/ 2)،‌ سخن‌نهایی (طارق/ 13) مهیمن و چیره بر تمام کتب (مائده/ 48)‌، کتاب فرازمند و کلام جاودانه خدا (فصلت/ 41 ـ 42). بی‌گمان ویژگی‌هایی که این کتاب الهی به تصریح برای خود بر شمرده است، بسیار کمک خواهد کرد تا ما گامی به سوی شناخت زبان قرآن بر‌داریم. وقتی قرآن راهنمای همه مردم است، ‌یعنی قلمرو‌ مخاطب خود را نوع انسان و پیام خود را جهت دهنده سعادت و نیک‌بختی همگان می‌داند، نه قشر و گروه و صنف خاص.... وقتی قرآن، حق، تردید نا‌پذیر، ‌بی‌تناقض،‌ فصل الخطاب و سخن ‌نهایی خدا است، ‌از هرگونه غبار‌آلودگی، ایهام، ابهام،‌ آمیختگی به عرضیات تحمیلی مبرّاست و خود معیار جدایی حق از باطل برای تمام کسانی
است که در پی شناخت حقیقت‌اند» (سعیدی روشن، تحلیل زبان قرآن و روش‌شناسی فهم آن،‌ 363 ـ 361، نیز ر. ک. به: علامه طباطبایی، المیزان، 20، 261). تمام این ویژگی‌ها به نوعی دلالت بر واقع‌نمایی گزاره‌های قرآنی دارند، بنابراین در متن قرآن کریم نیز شواهد و دلایل بسیاری دلالت دارند که بنای ارسال کننده آیات الهی، ارائه گزاره‌های واقع‌نما و شناختاری است، نه غیر واقع‌نما.این دلایل و شواهد دو دسته‌اند. ما نمونه‌هایی از هر دسته را بررسی می‌کنیم. الف: شواهد واقع نمایی تمام قرآن 1ـ کار برد واژه «صدق» کاربرد واژه صدق و مشتقات آن درباره خداوند و قرآن‌کریم، یکی از دلایل درون متنی برواقع نمایی گزاره‌های قرآن است، زیرا «واژه صدق به معنی تطابق داشتن سخن با ضمیر [گوینده] و مُخبَرعنه است» (راغب، مفردات، 478). هنگامی که گفته می‌شود فلان خبر صادق است، یعنی با واقعیت تطابق دارد. با نگاه اجمالی به قرآن به آیاتی برمی‌خوریم که خداوند بر صدق گفتار خود و پیامبراکرم(ص) تأکید دارد و این، می‌رساند که زبان قرآن، واقع‌نماست؛ نه اسطوره. «زیرا صدق و کذب در جایی معنا دارد که سخن از واقع نمایی باشد و در قضایای اسطوره‌ای و احساسی، صدق و کذب جایی ندارد» (ساجدی، واقع‌نمایی گزاره‌های قرآن، قبسات، ش25، ص 36، با اندک تغییر).از جمله آیاتی که قرآن در آن، توصیف به صدق شده است، آیه 115 سوره انعام می باشد. خداوند در این آیه، (پس از اشاره به نزول قرآن از سوی خود در آیات قبل) می‌فرماید: Gوَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لاَمُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُF؛ «و کلام پروردگار تو (قرآن) با صدق وعدل، به حدّ تمام رسید؛ هیچ کس نمی‌تواند کلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنوندة دانا است».چون آیات قبل، از قرآن سخن می‌گویند، می‌‌توان گفت منظور از GکَلِمةُF در این آیه شریفه، قرآن کریم می‌باشد.«در حقیقت آیه می‌گوید: به هیچ وجه قرآن جای تردید و شک نیست، زیرا از هر نظر کامل و بی‌عیب است؛ تواریخ و اخبار آن، همه صدق و احکام و قوانین او همه عدل است» (مکارم شیرازی، نمونه، 5، 411). در جای دیگر می‌فرماید:Gوَالّذِی جاءَ بِالصِّدقِ وَصَدَّقَ بِهِ اُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَF؛ (زمر/ 33) «و کسی که سخن راست (قرآن) بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند».در این آیه شریفه از وحی و قرآن به «صدق» تعبیر شده است.دسته دیگری از آیات، خداوند را راستگو یا راستگوترین معرفی می‌کنند. Gقُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَF؛ (آل‌عمران/ 95) «بگو: خدا راست گفته (و این‌ها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است: بنابراین از آیین ابراهیم پیروی کنید که به حق گرایش داشت و از مشرکان نبود».Gاللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى‏ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَرَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاًF؛ (نساء/ 87) «خداوند، معبودی جز او نیست؛ به طور قطع همه شما را در روزی رستاخیز که شکی در آن نیست جمع می‌کند و کیست که از خداوند راستگوتر باشد». Gوَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاًF؛ (همان/ 122) «و کیست که در گفتارهایش، از خدا صادق‌تر باشد».دو آیه اخیر با استفهامی که متضمن معنای انکار است، وجود موجودی صادق‌تر از خدا را به شدت رد می‌کند، زیرا در اخبار او هیچ‌گونه کذبی راه ندارد؛ چرا که لازمه آن نقص است که بر خداوند محال است (ر.ک. به: مشهدی، کنز‌الدقائق وبحر الغرائب 3، 493). 2ـ برخورد شدید قرآن با کافرانی که قرآن را اسطوره می‌پنداشتند دلیل دیگر بر واقع‌نمایی زبان قرآن، آیاتی است که با صراحت تمام اسطوره‌انگاری محتوای خود را رد می‌کند و به شدت با کافرانی که قرآن را اسطوره و افسانه می‌پنداشتند برخورد می‌کند[1]، مانند: 1. Gتَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ  وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُن لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لاَیَخْلُقُونَ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ وَلاَ یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَلاَیَمْلِکُونَ مَوْتاً وَلاَحَیَاةً وَلاَ نُشُوراً وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْماً وَزُوراً وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى‏ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلاً قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُوراً رَّحِیماًF؛ (فرقان / 1 ـ‌ 6) «خجسته (و پایدار) است آن (خدایى) که جدا کننده‏[ى حق از باطل = قرآن‏] را بر بنده‏اش فرو فرستاد، تا هُشدارگرى براى جهانیان باشد * (همان) کسى که فرمان‏روایى آسمان‏ها و زمین تنها از آنِ اوست و هیچ فرزندى برنگزیده و برایش هیچ همتایى در فرمان‏روایى‏اش نبوده و هر چیزى را آفریده و به طور کامل اندازه‏ى آن را معین کرده است * و (مشرکان) معبودانى جز او برگزیدند که هیچ چیزى را نمى‏آفرینند، در حالى که آنان آفریده شده‏اند و براى خودشان، مالک هیچ زیان و سودى نیستند و (نیز) مالک هیچ مرگ و زندگانى و زنده کردن (مردگان) نیستند * و کسانى که کفر ورزیدند گفتند: «این [کتاب‏] نیست جز دروغى بزرگ که آن را بربافته است و گروهى دیگر او را بر این (کار) یارى داده‏اند.» و به یقین، (با این سخن،) ستم و باطلى را آوردند * و گفتند: «(این‏ها) افسانه‏هاى پیشینیان است، در حالى که آنها را نوشته است و آن (افسانه‏ها)، صبحگاهان و عصرگاهان [و شب هنگام‏] بر او دیکته مى‏شود.» * بگو: کسى آن (قرآن) را فرو فرستاده که راز [ها] را در آسمان‏ها و زمین مى‏داند؛ [چرا] که او بسیار آمرزنده [و] مهرورز است». خداوند در این آیات به شدت ادعای مشرکان را مبنی بر دروغ‌بودن و افسانه‌بودن قرآن، رد می‌کند و پاسخ قاطعانه به این تهمت می‌دهد؛ و چنین سخنی را ظلم و دروغ می‌شمارد، و قرآن را نازل شده از سوی خداوند آگاه به اسرار آسمان‌ها و زمین می‌داند. 2. Gوَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى‏ عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَیُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ ثُمَّ لَمْ‌تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَى‏ أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَاکَانُوا یَفْتَرُونَ وَمِنْهُم مَن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِن یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لاَ یُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى‏ إِذَا جَاءُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَF؛ (انعام/21 ـ 26)  «چه کسی ستمکارتر، از آن کس که بر خدا دروغ بسته یا آیات او را تکذیب کرده است؟ مسلماً ستمکاران رستگار نخواهند شد. آن روز که همة آن ها را محشور می‌کنیم؛ سپس به: مشرکان می‌گوییم: معبودهایتان که همتای خدا می‌پنداشتید کجایند؟ (چرا به یاریتان نمی‌شتابند؟) سپس پاسخ و عذر آن‌ها، چیزی جز این نیست که می‌گویند: سوگند به خداوندی که پروردگار ما است، ما مشرک نبوده‌ایم. ببین چگونه برخودشان (نیز) دروغ می‌گویند، و آنچه را به دروغ همتای خدا می‌پنداشتند، از دست می‌دهند. بعضی از آن‌ها به (سخنان) تو گوش فرا می‌دهند، ولی ما بر دلهایشان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند و در گوش‌های آن‌ها سنگینی قرار دادیم و آن‌ها (به قدری لجوج هستند که) اگر تمام نشانه‌های حق را ببینند، ایمان نمی‌آورند؛ تا آن‌جا که وقتی به سراغ تو می‌آیند که با تو پرخاشگری کنند. کافران می‌گویند: این‌ها فقط افسانه‌های پیشینیان است. آن‌‌ها دیگران را از آن باز مى‌دارند و خود (نیز) از آن دوری می‌کنند و حال آن که نمی‌دانند تنها خود را به هلاکت مى‌رسانند». در این آیات شریفه نیز خداوند مشرکانی را که از روی عناد و جدال، معارف و دستورات قرآنی را بی‌پایه و اساس قلمداد می‌کنند و با پندار افسانه بودن، از پذیرش آن خودداری می‌نمایند، سخت نکوهش و کارشان را عامل هلاکت آنان معرفی می‌کند. ب: شواهد واقع‌نمای گزاره‌های تاریخی قرآن 1ـ کار برد واژه «حق» یکی از شواهد درون متنی بر واقع‌نمایی گزاره‌های تاریخی قرآن کاربرد واژه «حقّ» است. این کلمه در اصل به معنای مطابقت و موافقت است (ر.ک. به: راغب، همان، 246) و در قرآن 247 مرتبه به معانی اعتقاد مطابق با واقع،‌ خود واقعیت، ‌سخن و کلام مطابق با واقع... آمده است (ر.ک به:‌ مصباح یزدی، نظریه حقوقی اسلام، 68). در بسیاری از این موارد قصص و داستان‌های قرآنی حق نامیده شده است. در سوره کهف پس از اشاره اجمالی به داستان اصحاب کهف، خطاب به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: Gنَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّF؛ (کهف/ 13) «ما خبر بزرگ آنان را به ‏درستى براى تو حکایت مى‏کنیم»؛ حق گفتاری است که از هرگونه خرافه، سخن نادرست و مطلب بی‌پایه و اساس دور باشد.در سوره آل‌عمران، پس از شرح زندگی حضرت عیسی7 می‌فرماید: Gإِنَّ هذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّF؛ (آل‌‌عمران/ 62) «این، سرگذشت واقعی مسیح7 است». علامه طباطبایی درباره این آیه می‌فرماید:«کلمه «هَذَا» اشاره است به داستان‌هایی که از عیسی7‌ گذشت و اساس آیه بر قصر قلب است و معنایش این است که تنها این مطالبی که ما درباره عیسی7‌ گفتیم حق است، نه آن چه نصارا درباره آن جناب ادعا می‌کند» (علامه طباطیایی، همان، 3، 227). وی در تفسیر این آیه شریفه: Gنَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّF؛ (آل‌عمران‌/ 3) می‌فرماید:«ظاهراً حرف «با» در کلمه «بالحقً» مصاحبت را می‌رساند، و آیه چنین معنا می‌دهد که: خدای تعالی کتاب را بر تو نازل کرد؛ نازل کردنی همراه با حق، به طوری که حق از آن جدا نخواهد بود و همراه بودنش با حق باعث می‌شود نه بعدها بطلان عارض‌ آن ‌بشود، نه در حین نزول با بطلان آمیخته شود. پس این کتاب از این‌ که روزی بطلان بر او چیره گردد، ایمن است.» (علامه طباطبایی، همان، 8). خداوند در سوره هود که بخش عمده آن به سرگذشت عبرت‌آمیز پیامبران الهی و اقوام پیشین اختصاص دارد، یکی از عللِ گزارش این اخبار و سرگذشت‌ها را، بیان واقعیات و حقایق معرفی می‌کند و به پیامبر‌اکرم(ص)می‌فرماید:Gوَکُلّاً نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى‏ لِلْمُؤْمِنِینَF؛ (هود/ 120) «و هر [یک‏] از اَخبار بزرگ فرستادگان (الهى) را براى تو حکایت مى‏کنیم، چیزى که به وسیله آن دلت را استوار مى‏گردانیم و در این (اخبار) حق و پند و یادآورى براى مؤمنان، به تو رسیده است». افزون بر این آیات که تنها گزاره‌های تاریخی قرآن را «حق» معرفی می‌کردند، دسته دیگری از آیات تمام قرآن را حق معرفی می‌کنند، از جمله: 1) Gوَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِF؛ (فاطر/ 31) «و آن چه از کتاب (قرآن) به سوى تو وحى کردیم، تنها حق است؛ در حالى که تایید کننده (کتاب‏هاى) پیشین است» 2) Gتِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ  وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَF؛ (رعد/ 1) «آن‌[ها] آیات کتاب (الهى) است؛ و آن‌چه از سوی پروردگارت به تو فرو‌ فرستاده شده، حق است و لیکن بیش‏تر مردم ایمان نمى‏آورند». 3) Gهذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّF؛ (جاثیه‌/ 29) «این کتاب ماست، در حالى که علیه شما به حق سخن مى‏گوید». بنابراین یکی از ویژگی‌هایی که قرآن برای خود بیان کرده، «حق» است و چون معنای اصلی این واژه «مطابقت و موافقت می‌باشد» (ر.ک. به: راغب، همان، 246)، با جرعت تمام می‌توان گفت در قرآن چیزی خلاف واقع وجود ندارد وتمام معارف این کتاب الهی مطابق واقعیات هستند. «تناقضی در آن وجود ندارد، دروغ و خرافه‌ای در آن دیده نمی‌شود، اعتقادات و معارف آن هماهنگ با منطق عقل است، و تواریخش خالی از اسطوره‌ها و افسانه‌ها، و قوانینش موافق با نیازمندی‌های انسان» (مکارم شیرازی، همان، 18، 258). 2ـ عبرت‌آموزی از امور واقعی معنا دارد در آیات بسیاری یکی از اهداف گزارش تاریخ پیشینیان عبرت‌آموزی
از سرگذشت آنان بیان شده است، مثلاً خداوند بعد از نقل سرگذشت یوسف7 می‌فرماید: Gلَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَى‏ وَلکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَی‏ءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَF)؛ (یوسف/ 111). عبرت‌آموزی از تاریخ آنان، زمانی معنا دارد که زبان قرآن در گزاره‌های تاریخی زبان واقع نمون باشد؛ نه اسطوره. «نزول عذاب واقعی بر اقوام گذشته و نابودی واقعی آن‌ها به دلیل طغیان در برابر خدا و پیامبران، می‌تواند برای انسان‌های بعدی عبرت‌آور باشد [نه افسانه]. اگر مردم بدانند که این‌ها واقعیت نداشته است، دلیلی بر عبرت‌آموزی نخواهد بود» (ساجدی، زبان دین و قرآن، 316). «از آنجا که قرآن، از نقل سرگذشت پیامبران و امّت‌ها به عنوان ابزار هدایت، نه سرگرمی و نه تقویت لذت‌های خیالی بهره می‌گیرد، پیوسته داستان‌های واقعی و حقیقی را مطرح می‌کند و رویداد‌هایی را یادآور می‌شود که در آزمایشگاه تاریخ، نتیجه بخشیده و تأثیر آن مسلّم و روشن بوده است. مسلّماً انسان با خواندن چنین رویداد‌هایی که از متن واقعیت سرچشمه گرفته، تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد و ثمره‌های تلخ و شیرین آن را که عینیت خارجی داشته به جان می‌پذیرد» (سبحانی، جعفر، منشور جاوید، 11، 12 ـ 11). دیدگاه شرق شناسان درباره مطالب تاریخی قرآن دیدگاه اول: اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن. 1. کلیموویچ شرق‌شناس روسی، در کتاب «اسلام»، درباره قرآن می‌نویسد: «قرآن کتابی است که ترکیب پیچیده دارد، این کتاب شامل افسانه‌ها و داستان‌های کهن منقول از اعراب قدیم، و ادیان یهود، مسیحیت و زرتشتی است، مثلاً داستان‌های قرآن از پیامبران پیشین، همان داستان‌های کتاب مقدس است، می‌بینیم که افسانه‌های موسی، یوسف زیبا، یونس و عیسی مسیح... بخش بزرگی از قرآن را تشکیل می‌دهد» (دسوقی، محمد، سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق‌شناسی،‌ نقل از: مجله الامة القطریة، ش20، ص 3). 2. ریکالدو (Ricoldo برای آگاهی از زندگی و آثار او رجوع کنید به: بدوی، موسوعة المستشرقین، 306) می‌نویسد: «قرآن چیزی جز ترکیبی از بدعت‌های کهن نیست که آباء کلیسا آن‌ها را رد کرده‌اند... و نمی‌توان ادعا کرد که متن قرآن وحیانی است و منشأ الهی دارد، چرا که در آن، داستان‌های متعدد خیالی هست که هیچ اساسی در سنّت انجیلی ندارد» (رحمتی، قرآن در عصر اصلاحات، 8). 3. هنری ماسیه (Henri Masse) شرق‌شناس فرانسوی (برای آگاهی از زندگی و آثار او ر.ک. به: بدوی، همان، 536) در کتاب «اسلام» ضمن بیان مراحل وحی در مکه، می‌نویسد: «اساطیری متعلق به انبیاء در مرحله سوم از سوره‌های مکی افزایش یافت؛ انعکاس مشوشی از اساطیر یهودی. این اساطیر تقریباً 1500 آیه یعنی یک چهارم قرآن را در بر می‌گیرند (ماسیه، الاسلام، تعریب: بهیج شعبان، تعلیق: مصطفی الرافعی ومحمد جواد مغنیة، ص113). 4. بلاشر (Regis Blachere) شرق‌شناس فرانسوی (برای آگاهی از زندگی و آثار او ر.ک. به: بدوی، همان، 127) می‌نویسد:‌ «غالباً در اروپا و گاهی از اوقات با کینه‌‌توزی و سرسنگینی زیادی،‌ از ملالی سخن می‌گویند که از تکرار مداوم و بدون تغییر این افسانه‌های پیامبران (هود،‌ نوح، موسی و ابراهیم) پیش می‌آید. علت این امر آن است که ایشان تلاش نکرده‌اند تا خود را در محیط مکه در عصر محمد9 قرار دهند این داستان‌ها در آن زمان معروف بود و مخالفان پیامبر‌(ص)خیلی خوب می‌توانستند با شنیدن آن‌ها ریشخندانه به پیامبر بگویند:‌ این‌ها چیزی نیست جز اساطیر الاولین» (بلاشر، در آستانه قرآن، ص 203). 5. نولدکه (theodor noldeke) شرق‌شناس آلمانی (بری آگاهی بیشتر از زندگی او و آثارش ر.ک. به: بدوی، همان، 595) پس از اشاره به داستان ذوالقرنین و اصحاب کهف در قرآن، می‌نویسد: «این اساطیر ریشه در ادبیات جهان دارد که در آن عصر معروف بوده است» (نولدکه، تاریخ القرآن، ص 128 ـ 127). وی در جای دیگر می‌نویسد:«برای هیچ اصلاحگری [اجتماعی]، این امکان وجود ندارد که به تمامی از کلیه معتقداتی که در آن تربیت یافته، خلاصی یابد. نزد مؤسس اسلام نیز بعضی از اساطیر قدیمه (مثلاً پیرامون جن) [استاد اندیشمند آیت الله معرفت، از شبهاتی که از سوی مستشرقان پیرامون جن در قرآن مطرح شده، مفصلاً پاسخ داده است. (ر.ک به: معرفت، شبهات و ردود، قم، 187] و بعضی آرای دینی که در عصر جاهلیت منزلتی داشت باقی ماند و برخی دیگر به عمد حفظ شد (نولدکه، همان، 18). 6. شپرنجیر (sprnger) در بحث امیّت پیامبراکرم(ص) تلاش می‌کند آن حضرت را دارای توان خواندن معرفی نماید. او می‌‌گوید: «محمد9 کتابی را پیرامون عقاید و اساطیر، تحت عنوان «اساطیر الاولین» خوانده بود (همان، 16 ـ 15). 7. آرتور جفری (Arrhur jeffry) شرق‌شناس فرانسوی (برای آگاهی از آثار او ر.ک. به: یحیی مراد، معجم اسماء المستشرقین، 471) در کتاب واژه‌های دخیل در قرآن مجید،‌ ذیل واژه داود می‌نویسد:«در قرآن از داود، هم به عنوان پادشاه اسرائیل و هم به عنوان پیامبر، نام برده شده است که کتاب آسمانی زبور بر او نازل شده است و در دو آیه از آیات قرآن (سوره 21 آیه 80 و سوره ‌34 ‌آیه 10) آمده است که داود سازنده زره بوده است. از قرار معلوم،‌ این نام از جامعه‌ای به اعراب رسیده است که این گونه افسانه‌ها در میان آن‌ها رایج بود،‌ خواه این جامعه یهودی باشد یا مسیحی» (جفری، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، 202). وی در جای دیگری از همان کتاب واژه‌های یأجوج و مأجوج، را در قرآن، بازتاب افسانه‌های سریانی می‌داند و می‌نویسد:‌«یأجوج و مأجوج در سوره هیجده،‌ آیه 94 و سوره بیست و یک آیه 96 آمده است و هر دو آیه، بازتاب افسانه‌های سریانی مربوط به اسکندر مقدونی‌اند. این نام‌ها ظاهراً در عربستان پیش از اسلام کاملا شناخته شده بودند و ما اشاراتی بدان‌ها در شعر قدیم می‌یابیم و همین اشارات نشان می‌دهد که اطلاعات مربوطه بدان‌ها از طریق نوشته‌های معادی مسیحی به اعراب رسیده است (جفری، همان، 413). 8 . کارل بروکلمان (Carl Brokemaan) خاورشناس آلمانی (برای آگاهی از زندگی او و آثارش، ر.ک. به: بدوی، همان،‌ 98 به بعد؛ رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1، 197). وی درباره پیامبر اکرم(ص) می‌نویسد:«اطلاعاتش در باب تورات و انجیل مخصوص و متفاوت بود و بسیاری از امثله و حکایاتی که نقل نموده، از مندرجات تلمود اقتباس شده‌اند».[2] وی اطلاعات و نظریاتی در باب دین مسیح داشت که از آن طریق، عیسی را شناخته است و حکایت اصحاب کهف و ذوالقرنین و مطالب دیگر از آن جمله است که عموماً منبع ادبیات قرون وسطی بوده‌اند. ضمناً بعضی افسانه‌های عرب مانند اضمحلال قوم ثمود را بیان کرده و داستان صالح پیغمبر را برای پیشرفت هدف و تأیید نظر خویش برآن‌ها افزوده است (بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، 26). بررسی و نقد شرق‌شناسان هیچ گونه دلیل و شاهدی برای اثبات ادعای خویش ارائه نمی‌دهند و تنها به اظهار نظر بسنده می‌کنند. شاید به این علت که نه تنها دلیل قابل توجهی برای اسطوره‌انگاری گزاره‌های تاریخی قرآن وجود ندارد، بلکه افزون بر اشکالات زیادی که به آن وارد می‌باشد، دلایل و شواهد بسیاری بر خلاف آن هست و آشکارا اعلام می‌کنند که گزاره‌های تاریخی قرآن، حوادث و وقایعی‌اند که روزی و روزگاری اتفاق افتاده و کاملاً واقع‌نما است. ما در ذیل، پس از اشاره به بعضی اشکالات این دیدگاه، به برخی شواهد واقع‌نمایی گزاره های تاریخی قرآن اشاره می‌کنیم. 1. ناسازگاری با هدف نزول قرآن به تصریح آیات فراوان، هدف از بعثت پیامبر و نزول قرآن، هدایت مردم (بقره/ 2 و 185؛ انعام/ 157؛ اعراف/ 52 و یونس/ 57)، دعوت به راه حق و تصحیح حقایق تحریف شده و عقاید ناروا است، (شوری/ 24؛ یونس/ 82). پرسشی که مطرح می‌شود، این است که آیا هدایت مردم از طریق امور باطل و خلاف واقع ممکن است؟ آیا می‌شود از قصه‌های دروغ و مطالب موهوم،‌ بهره‌برداری هدایتی و تربیتی دراز‌مدت و پایدار کرد؟ مهم‌تر این که آیا چنین روشی با هدف نزول قرآن و بعثت پیامبر سازگار است؟ حقیقت این است که:«این نوع سخن گفتن برای دورانی خوب است که آن دانستنی‌ها و باورها دگرگون نشود، ولی اگر با گذشت زمان معلوم شد که آن مطالب قطعاً باطل است، ‌دیگر نه تنها ابلاغ و جا انداختن پیام با اینگونه مطالب، خلاف است، بلکه چون در قالب باور‌های مطرح گردیده که باطل بودنش روشن شده، موجب آشفتگی،‌ بی‌اعتقادی و بی‌اعتباری قرآن خواهد شد» (ایازی،‌ قرآن و فرهنگ زمانه، 139) و این نه تنها با فلسفه نزول قرآن ناسازگار است؛ بلکه نابودی آن را نیز به دنبال دارد (ر.ک به: حسینی طباطبایی، زبان قوم نه فرهنگ ایشان، 130). علامه طباطبایی در رد چنین دیدگاهی نسبت به گزاره‌های تاریخی قرآن می‌فرماید:‌«این سخن ناصواب است، چنین اعتقادی اگر در باب فنّ قصه‌گویی درست باشد، و لیکن با قرآن سازگار نیست، زیرا قرآن نه کتاب تاریخ است و نه مجموعه داستان‌های تخیّلی، بلکه کتابی نفوذ نا‌پذیر است که باطل از هیچ سو در آن راه ندارد و خود تصریح نموده که کلام خدا است و جز حق نمی‌گوید و ماورای حق چیزی جز باطل نیست. برای دستیابی به حق، هرگز نمی‌توان از باطل یاری گرفت و قرآن کتابی است که به حق و راه استوار فرا می‌خواند و آیاتش سراسر بر اقبال کنندگان و رویگردانان، حجت است. پس چگونه یک پژوهشگر قرآنی می‌تواند آن را دارنده سخن باطل،‌ داستان دروغ،‌ یا خرافه و خیال بداند؟» (علامه طباطبایی، همان، 7، 166). این، با قداست و هدف نزول قرآن ناسازگار است، زیرا قرآن اجازه نمی‌دهد برای رسیدن به اهداف عالی، از ابزارهای باطل، پوچ، دروغ و خیالی بهره گرفته شود. 2. ناسازگاری با دست‌آوردهای بشری از جمله دلایلی که دیدگاه اسطوره انگاری شرق شناسان در باب گزاره‌های تاریخی قرآن را مردود اعلام می‌کند، ناسازگاری این دیدگاه با دست‌آوردهای بشری است، برای اینکه واژه «اساطیر» به معنای سخنان بیهوده و اباطیلی است که بهره‌ای از حقیقت نبرده‌اند و کاملاً ساختگی و غیر واقعی‌اند (ر.ک. به: ابن منظور، لسان العرب، 6، 257؛ جوهری، الصحاح، 1، 559؛ دهخدا، لغت نامه دهخدا، 6، 2011؛ مکارم، همان، 11، 198؛ طریحی، مجمع‌البحرین، 3، 331؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، 7، 71، ج 15، 78، ج 20، ص 38)، بنا بر این وقتی  گفته می‌شود داستان‌های قرآن اسطوره است، یعنی هیچ ریشه و اساسی در واقع ندارد: در حالی که دست‌آوردهای بشری و پیشرفت دانش خلاف آن را می‌گویند و واقعی بودن گزاره‌های تاریخی قرآن را تأیید می‌کنند و آن ها را حقایق تاریخی می‌دانند. بارسل بوآزار، شرق‌شناس فرانسوی در کتاب «اسلام و جهان امروز» می‌نویسد:«قرآن اثر فنی نیست، بلکه جوهر و ذات آن نزدیک به علم است. قرآن همیشه اثر ادبی، کامل و بی‌نظیر در همه اعصار بوده است و خواهد بود. با این حال از گذشته نزدیکی نیز از جهت علمی به معنی محدود کلمه، مورد تحلیل قرار گرفته است و کشفیات حاصله به نظر استثنای می‌رسد و این از معجزات عظیم قرآن پرده برمی‌دارد. قرآن کریم مملو از داده‌ها و اطلاعاتی است که فهم و صحت آن ممکن نگشته است، مگر به کشفیات معاصر: ژنیتک، نجوم، فیزیک، زیست‌شناسی، پزشکی، کیهان‌شناسی...» (مارسل بوآزار، اسلام و جهان امروز، 156). دکتر‌ بوکای، شرق‌شناس دیگری فرانسوی، درباره موضوع مورد بحث، بعد از مقایسه داستان نوح7‌ در قرآن و عهدین می‌نویسد:«یقیناً اختلاف مهمی بین قصص قرآنی و قصص عهدینی وجود دارند. لیکن هرگاه تحقیق حکایات کتب مقدس به کمک داده‌های مطمئن دست دهد، ناسازگاری قصه عهدین با دست‌آورد‌های معرفت جدید آشکارا نمایانده می‌شود. بالعکس قصه قرآنی از هر عنصری که انتقاد واقعی برانگیزد، مبرّا است. آیا انسان‌ها بین زمان قصه عهدینی و زمان قصه قرآنی، اطلاعاتی به دست آورده بودند که می‌توانسته موجب معرفتی درباره این واقعه [داستان نوح] بشود؟ مطمئناً نه،‌ زیرا از عهد عتیق تا قرآن،‌ تنها سندی که در اختیار انسان‌ها راجع به این تاریخ کهن قرار داشت، دقیقا عهدین بود. اگر عامل انسانی نمی‌توانند تغییراتی را که در قصص در جهت موافقت کردن آن‌ها با معارف جدید داده شده توجیه کنند، باید توجیه دیگری را پذیرفت:‌ الهامی‌ مؤخر از الهام موجود در کتاب مقدس» (بوکای، مقایسه‌ای میان:‌ تورات، انجیل، قرآن و علم، 293 ـ 292). باستان‌شناسی یکی از علوم جدیدی است که در موارد زیادی گزارش‌های تاریخی قرآن را تأیید می‌کند؛ دانشی که از سال 1890 میلادی به صورت علمی آغاز گردید و به تدریج اختراعات و اکتشافات جدید، (از قبیل: دوربین عکاسی،‌ هواپیما، اشعه ایکس (x)‌ و مادون قرمز و آزمایش آثار و بقایای انسان‌های‌ باستانی به طریق کاربن) به کمک‌ آن شتافتند (ر.ک. به: بی‌آزار شیرازی، باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، 4) و صاحبان آن با بهره‌گیری از این وسایل به کندوکاو پرداختند و آثار گران‌بهایی را در تأیید گزارش‌های تاریخی قرآن به دست آوردند. ما به دو مورد از گزارش قرآنی که از سوی شرق‌شناسان اسطوره پنداشته می‌شد و باستان‌شناسی خلاف آن را می‌گویند، اشاره می‌کنیم. الف) قوم عاد یکی از گزاره‌های تاریخی ویژة قرآن (مقصود از ویژه ‌این است که این داستان در کتاب مقدس نیامده و تنها در قرآن از آن یاد شده است) سرگذشت قوم عاد است که در چند جای قرآن به آن اشاره شده است (احقاف/ 26 ـ 21؛ اعراف/ 72 ـ 65؛ هود/ 60 ـ 50؛ مؤمنون/ 42 ـ 31). مفسران و مورخان درباره محل سکونت آنان اتفاق نظر ندارند و هر کدام منطقه‌ای را معرفی می‌کنند برخی بیابانی میان عدن و حضر‌موت،‌ برخی اسکندریه و عده‌ای دمشق،... می‌دانند. (ر.ک به:‌ بی‌آزار شیرازی، همان، 166؛ جواد، علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام،‌ 1، 302). شاید همین امر موجب گردید بسیاری از شرق‌شناسان‌ واقعیت این داستان را انکار کنند و بگویند:‌ داستان قوم عاد در قرآن، افسانه‌ای بیش نیست و واقعیت ندارد (ر.ک به: بیومی، مهران، بررسی تاریخی قصص قرآن، 1، 204)، ولی دیری نپایید که باستان‌شناسانی از خود آنان به درستی گزارش قرآن اعتراف نمودند و کندوکاوهای آنان محلی را در جنوب اردن به نام ارم نشان داد (ر.ک به:‌ همان، 207). ظاهراً اولین کسی که این مکان را سرزمین قوم عاد دانست،‌ «موریتس» بود. جواد علی در این باره با استفاده از منابع متعدد غربیان، (برای آگاهی از این منابع ر.ک به: جواد علی، همان، 306 ـ 305) می‌نویسد:«موریتس بر این باور است که «ارم» یا «ارم ذات العماد» همان محلّی است که بطلمیوس به نام «آرا ماوا» از آن اسم برده است وامروزه «رمّ» نامیده می‌شود. «موسیل» نیز دیدگاه موریتس را تأیید نموده، ولی نگفته است که ارم است. تحقیقاتی که انیستتو فرانسه در قدس کرده است، درستی این رأی را آشکار ساخت، زیرا در نبشته‌های نبطی در پرستش‌گاهی در رمّ گفته شده نام این جا ارم است، بنا براین،‌ معلوم می‌شود که این محل، نام باستانی خود را حفظ نموده و أخیراً تبدیل به رمّ شده است. در سال 1932 میلادی «هرتسفلد» از اداره باستان‌شناسی اردن،‌ در کوه «رمّ» در 25 میلی شرق عقبه به کاوش پرداخت. در دره‌ای نزدیک چشمة آبی، آثار باستانی کشف شد. این کندو‌کاوها و نیز کندوکاوهای «ساوینیاک» و اکتشاف‌های «گلیدن» آشکار می‌کنند که این مکان،‌ همان «ارم» یاد شده در قرآن است که پیش از اسلام رو به ویرانی نهاده بود و هنگام پیدایش اسلام، جز چشمه آبی که بازرگانان و کاروانیان «شام، مصر و حجاز» در کنار آن فرود می‌آمدند، چیزی از آن باقی نمانده بود» (همان). ب) قوم ثمود یکی دیگر از گزارش‌های تاریخی قرآن، داستان قوم ثمود است که بارها به آن اشاره کرده است در قرآن کریم،‌ بیست و شش بار از قوم ثمود یاد شده است، از جمله اعراف/ 73؛ فجر/ 9؛ هود/ 61؛ اسراء/ 59. خداوند آنان را جانشینان قوم عاد معرفی می‌کند. (Gوَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍF؛ (اعراف/ 74)) این داستان نیز مانند داستان قوم ثمود،‌ در آغاز از سوی شرق‌شناسان افسانه‌ای عربی پنداشته می‌شد و واقعیت آن را انکار می‌کردند (ر. ک. به: بیومی مهران، همان، 204؛ معرفت و شبهات ورود،‌ 454)، ولی گذشت زمان و آثار به دست آمده از کندوکاوهای باستان‌شناسانه، خلاف آن را به اثبات رساند و آشکارا اعلام نمودند:‌ آن چه در قرآن پیرامون سرگذشت قوم ثمود و پیامبر آنان حضرت صالح7‌ آمده است، واقعیت دارد. از جمله آثاری که درباره این قوم سخن گفته است، کتیبه «سارگون» دوم، پادشاه آشوری (722 ـ 705 ق م) می‌باشد. او یاد کرد از اقوامی که با آن‌ها جنگیده یا بیرونشان رانده است، از ثمودیان با نام «تامودی» (= تمودی)‌ Tamudi (Thamudi) یاد می‌کند و از کوچاندن و تاراندن آنان به سامره سخن می‌گوید (بیومی مهران، همان، 223). جای دیگری که از ثمودیان،‌ یاد شده سنگ نوشته‌ها و کتیبه‌های سبایی است. برای نمونه در سنگ نوشته‌ای از پایان سده ششم یا آغاز سده پنجم پیش از میلاد،‌ داستان دو ثمودی که درختان خرمای خود را آب می‌دادند، آمده است. نیز دو سنگ نوشته سبای در نجران یافت شده است که نام «صلم» در آن‌ها آمده است. صلم نام خدای ثمودیان است؛ در سرزمین «تیما»‌ در روزگاری که «بنونید»، پادشاه بابلی در آن جا وطن گرفت و پس از آن که او در تاخت و تاز مشهور، بر تیما، دیدان،‌ خیبر، و یثرب چیره شد (همان، 224). از جمله مطالبی که قرآن درباره ثمودیان گفته، این است که آنان توسط زلزله نابود شدند. Gفَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَF؛ (اعراف/ 78) «سرانجام زمین‌لرزه آن‌ها را فراگرفت، و صبحگاهان،‌ (تنها) جسم بی‌‌جانشان در خانه‌هاشان باقی مانده بود».در سوره حجر می‌فرماید: Gفَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَF؛ (حجر/83) «سرانجام هنگام طلوع آفتاب، صیحه آن‌ها را فرا گرفت».این سخن را که کتیبه‌های به دست آمده توسط باستان‌شناسی تأیید می‌کنند. نویسنده مقاله «ثمود» در دایرة‌المعارف الاسلامیة می‌نویسد:‌«کتیبه‌های به دست آمده، نشانگر آن است که ثمودیان دچارفاجعه‌ای عظیم از زمین لرزه و آتشفشان‌ها شده‌اند، این مطابق با واژه «رجفة» (لرزه) و «صیحة» (فریاد) است» (دایرة‌المعارف الاسلامیة، 6، 211). دیدگاه دوم: واقع‌نمایی گزاره‌های تاریخی قرآن نزد برخی خاورشناسان دسته دیگری از شرق‌شناسان که می‌توان آنان ر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن