واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار جمعه 17 اسفند 1386 تعداد مشاهده : 83 جام جم آنلاين: خداي را شاکرم که در هياهوي نغمه هاي ناساز، آواز گنجشک ها بر گوش هاي بسياري شنيدني آمد و بر چشم هاي فراواني ديدني ، اما در مقابل آنان که از تکرار و پيام تکراري فيلم سخن گفته اند، مي گويم که هيچ ابايي ندارم که اعلام کنم ، اين فيلم مانند آثار قبلي من ، باز هم بر فطرت و نهاد پاک انساني تاکيد مي کند. باز هم سخن از نياز دنياي امروز يعني معنويت ، بدون تکيه بر معنويت . آنچنان که در جاي جاي جهان مي بينيم . انسان ها، گرگ هاي درنده اي خواهند شد که درندگان وحشي نيز شرمنده ددمنشي هاي آنانند، در شرايطي که جاي خالي خدا بيش از هر زمان و عصري احساس مي شود و تاريخ گواه آن که بدون خدا، هر عملي مباح و آزاد است ، بايد آزادگان نگران باشند و از آن ميان هنرمندان آزاده. در اين صورت چه باک از برچسب «تکرار» که اگر تکرار «مذموم» بود و ناپسند، بايد اولين اعتراض و بزرگترين اعتراض را به پيامبران نمود که در طول اعصار و قرون ، همه سخن تکراري بر زبان رانده اند و پيام تکراري «بازگشت به معنويت» را سرداده اند. وقتي از آواز گنجشک ها در برلين استقبال شد بر اين باور استوارتر مي گردم که اخلاق و معنويت گمشده عصر ماست و اين مهم ، جغرافيا و مکان نمي شناسد. اعتراف مي کنم که نگاه اينچنيني و موفقيت و اقبال آنچناني را وامدار پيامبري هستم که نه تنها در عصر خود که امروز نيز مظلوم و جفا ديده است. اگر روزگاري کودکان و ديوانگان سنگش مي زدند و دندان و پيشاني مبارکش را مي شکستند و در برابر انديشمندان دور از خدا، شاعر و نادانش مي خواندند، در جاهليت نوين نيز مانند جاهليت اولي ، داستان تکرار مي شود. نابخردان و کودک صفتان ، با هجو و کاريکاتور با او به ستيز برمي خيزند و انديشه ورزان دنياطلب ، شاعر و نادانش مي خوانند وچون جاهليت پيشين ، قرآن را «اساطيرالاولين » مي دانند. آن روز که جشنواره فيلم دانمارک را به خاطر بي حرمتي به پيامبر مهرباني کنار نهادم ، بسياري آن اقدام را سياسي و حکومتي خواندند. در دنياي آلوده امروز، کار به جايي رسيده است که ارزش ها ضد ارزش شمرده مي شود و ضد ارزش ها، ارزش. اگر کسي از اعتقاد و باورش دفاع کند، وابسته خوانده مي شود و اگر آسوده بنشيند تا به مقدساتش بدترين توهين ها و ناروايي ها صورت گيرد، آزاده است . من از موضع يک مسلمان ، يک هنرمند و پيرو مکتب اهل بيت ، انزجار خود را از آنچه يک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام مي کنم ، و از همه آنان که در مقابل اين جفاي بي نظير، سکوت پيشه کرده اند، گله مندم. حالا بايد پرسيد اگر سياست پيشه نيستيم ، چرا وقتي چند کودک صفت و ديوانه رفتار بيگانه با کاريکاتور، به پيامبر ما توهين مي کنند، آن موج به راه مي افتد، اما امروز که از زبان خودي ، ناپسندترين نسبت ها به آن بزرگ و کتاب هدايتش قرآن داده مي شود، سکوت همه جا را در بر مي گيرد و جز يکي دو صداي کم جان هيچ کس فرياد نمي زند که چرا دوباره از پس قرن ها، به پيامبر نسبت شاعري مي دهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذير مي خوانند. اگر آن روز که روشنفکران مذهبي ، عصمت و علم غيب ائمه را زير سوال بردند و نفي کردند، يا مسلمات تاريخي چون غدير وشهادت حضرت زهرا (س) را افسانه خواندند يا مانند همين قلم منحرف ، زيارت جامعه کبير را (مرامنامه شيعه غالي) برشمردند، سکوت نمي کرديم ، امروز جسارت را به مرحله پيامبر و قرآن نمي رساندند، تا علنا پيامبر را فردي عامي و ناآگاه و هم سنگ افراد جاهلي بخوانند و قرآن ، کلام الهي را محصول بشري بخوانند. کسي که ادعاي مولوي شناسي مي کند، و براي او بيش از معصومان ارج و اعتبار قائل است ، بداند که به حکم مرادش مولوي ، کافر است. گرچه قرآن از لب پيغمبر است هر که گويد حق نگفت ، آن کافر است اين همه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبداله بود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]