واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
یادداشت رادیو زمانه؛
نهادینه شدن نژاد پرستی در فرانسه
جمعیت مهاجر یا خارجیتبار این کشور، پس از سالها و یا دههها اقامت در این کشور، نمیتواند دریابد که با جامعهای نژادپرست و بیگانهستیز روبروست یا با کشوری که مهد آزادی و پذیرای هر انسانی است.
به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز، وب سایت "رادیو زمانه" در یادداشتی به بررسی تبعیض نژادی دولت فرانسه پرداخت. در بخش هایی از این یادداشت آمده آست: «ترور در پاریس و حمله به «شارلی ابدو»، دولتمردان فرانسه را به خود آورده و توجه آنها در ورای گفتمان امنیتی و ضد تروریستی، اینک به وجه اجتماعی موضوع جلب شده است. نخست وزیر سوسیالیست فرانسه، «مانوئل والس»، در یک نطق دولتی، از اپارتاید سرزمینی، اجتماعی و قومی در این کشور نام برد. مانوئل والس از اصطلاح «گتو» نیز استفاده کرد. اینها واژه هایی هستند که به طور معمول و به راحتی از دهان مقامات عالیرتبه حکومتی در فرانسه خارج نمیشوند.
حومه پاریس در سال ۲۰۰۵ صحنه شورش جوانان بود. فرانسه، با وجود استانداردهای اجتماعی بالا، مانند حق بیمه رایگان و حق بیکاری، کشوری است که از دردهای تاریخی رنج می برد. ترکیبی از میراث انقلابی و میراث استعماری، در کردار و گفتار مردم و دولت فرانسه در جریان و در نوسان است و هنوز روشن نیست حرف نخست را کدام میراث میزند. جمعیت مهاجر یا خارجیتبار این کشور، پس از سالها و یا دههها اقامت در این کشور، نمیتواند دریابد که با جامعهای نژادپرست و بیگانهستیز روبروست یا با کشوری که مهد آزادی و پذیرای هر انسانی است. زمانی که در سال ۲۰۰۵ جامعه فرانسه نخستین علائم دردهای اجتماعی را با یک شورش اجتماعی در حومههای پاریس نشان داد، نخست وزیر کنونی که در آن زمان شهردار منطقه «اوری» در جنوب پاریس بود، به «شکافها»، «دردها» و «تنشها»ی بسیار در کشورش اشاره کرد اما به نظر میرسد این توصیفها در ده سال گذشته به قوت خود باقی باشند. در این فاصله فرانسه شاهد پنج سال ریاست جمهوری «نیکلا سارکوزی» بود که با وجود تبار مجارستانی، به طور آشکاری خارجیستیز و مدافع نخبهگرایی ثروتمندان محسوب میشد.در شورش ۲۰۰۵ تمام علائم برای درک درد عمیق جامعه فرانسه موجود بود: خشم جوانان حومهنشین خارجیتبار که از فرانسوی بودن خود خیری ندیده بودند فوران کرد. در فرانسه، میلیونها جوان حاشیهنشین دهههاست که به حال خود رها شدهاند. هیچ ساختار مستحکمی برای یاری رسانی نهادینه به آنها وجود ندارد. نگاه فرانسویها بر جوانان مراکشیالاصل و الجزایریالاصل و غیره سنگینی میکند. آنها خود را محبوس در گتوها میبینند. آنها در حاشیههای شهرهای بزرگ در ساختمانهایی زندگی میکنند که نهادهای زیر نظر دولت از دهه شصت میلادی به بعد برای جمعیت مهاجر و فقیر ساختهاند. واژه آپارتاید اراده سیاستمداران فرانسوی را در جداسازی اقلیتها از اکثریت فرانسوی نشان میدهد. این جداسازی در سه حوزه مسکن، آموزش و پرورش و اشتغال نمایان میشود. سارکوزی رئیس جمهور سابق فرانسه در طول دوران ریاست جمهوری خود، بارها از واژه «گتو» برای نام بردن از این مناطق بهره برد اما نه برای برجسته کردن فضای تبعیض اجتماعی حاکم بر آنها، بلکه بر عکس، برای یاد کردن از آنها به عنوان «منطقه فاقد قانون». این نگاه امنیتی که با یک استراتژی سرکوبگرانه از جانب سارکوزی همراه بود، اقلیت در فرانسه را در موقعیت «دشمن» قرار داد و فضای عمومی فرانسه را نسبت به آنها بسیار مسموم و متشنج ساخت. به نوعی میتوان گفت فرانسه اینک در حال پرداختن بهای زیادهرویهای سارکوزی و امثال او در دشمنی با مسلمانان، مهاجرتباران این کشور است. و باید گفت که در این مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ و به ویژه در منطقه پایتخت (ایل دو فرانس) ، جمعیتی میلیونی ساکن است که ترکیبی است از مسلمانان، خارجیتبارها و فراموششدگان نظام نابرابر طبقاتی فرانسه. این همان چیزی است که برخی به آن «کوکتل انفجاری» میگویند. برخورد ناشایست فرانسویها در قالب نژادپرستی پنهان با مهاجرتبارها، احساس تند تبعیض قومیتی را به آنها تحمیل میکند. تولیدات این روند چیزی نیست مگر جوانان به حاشیه رانده شدهای که خشم طبقاتی، حس تحقیر قومیتی آنها را فراگرفته است. ترور شارلی ابدو، زنگ خطر برای طبقه حاکم در فرانسه به صدا درآورده است. نابرابریهای طبقاتی و توابع فرعی آن دیگر نمیتواند به صورتی سطحی و یا تبلیغاتی مطرح شود. نخست وزیر فرانسه این بار در مورد اقلیتها، به جای استفاده از واژه «ادغام» آنها از «شهروندسازی» یاد کرده است. اما نباید فراموش کرد که این روند صرفا با خواست دولت امکانپذیر نیست. وقت آن است که جامعه فرانسه نیز بپذیرد که اقلیت مسلمان، خارجیتبار و یا فقیر، «شهروندانی» هستند همانند آنها. تا زمانی که «فرانسویهای فرانسوی»، این فرانسویهای غیر فرانسوی را اقلیتی تحمیل شده بر فرانسه بدانند، سهم دولت در تغییر شرایط، محدود خواهد ماند. برون رفت جامعه فرانسه از قومگرایی، مذهبگرایی و یا بنیادگرایی، در گرو آن است که «بازی شهروندی» هم از پایین توسط مردم اجرا شود و هم از بالا توسط مسئولان و دولتمردان. اراده این اقلیتها برای تبدیل به شهروندان فرانسوی در معنای تام آن نیز مکمل این فرایند و شرط موفقیت آن است. زمان تغییر نگاه فرانسویها بر فرانسه فرا رسیده است.» 310
۰۱/۱۱/۱۳۹۳ - ۱۹:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]