واضح آرشیو وب فارسی:الف: مشفق کاشانی جان به جانآفرین تسلیم کرد
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۱۸
پیر شعرای انقلاب اسلامی ساعتی پیش بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان درگذشت.استاد مشفق کاشانی شاعر پیشکسوت که در مراسمی در انجمن شاعران ایران حضوریافته بود به هنگام سخنرانی و پیش از آن که آخرین رباعی خود را قرائت کند از حال رفت. حاضران در مراسم بلافاصله با اورژانس تماس گرفتند اما استاد مشفق کاشانی در بیمارستان به دلیل نارسایی قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد.چهرههایی چون حجت الاسلام سید محمود دعایی، اسرافیل شیرچی، صادق خرازی، افشین علاء و ... در این مراسم حضور داشتند. شرح حالی از استاد مشفق کاشانیعباس کیمنش ملقب به مشفق کاشانی در سال ۱۳۰۴در شهر کاشان زاده شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر و تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران به پایان برد. از رییس هیأت مدیره انجمن شاعران ایران، دهها مجموعه شعر چون «سرود زندگی»، «سراب آفتاب»، «آذرخش»، «آینه خیال»و ... منتشر شده است.برخی از این آثار دین شرح است: «صلای غم» تضمین ۱۲ بند محتشم کاشانی «خاطرات» (سال ۱۳۲۴) «سرود زندگی» (سال ۱۳۴۲) «شراب آفتاب» (سال ۱۳۴۲) «آذرخش» (گزینه اشعار) «آینه خیال» (سال ۱۳۷۲) «بهار سرخ سرود» (سال ۱۳۷۳) «هفت بند التهاب» (سال ۱۳۷۵) «نقشبندان غزل» (سال ۱۳۶۵) «انوار ۱۵خرداد» (سال ۱۳۶۵) «خلوت انس» (سال ۱۳۶۸) تصحیح «دیوان حاج سلیمان صباحی بیدگلی» با همکاری پرتو بیضایی (سال ۱۳۴۰) «مجموعه شعر جنگ» تذکرهی شاعران معاصر راز مستانمشفق کاشانی از جمله شاعرانی است که در مصیبت سید و سالار شهیدان، امام حسین علیهالسلام اشعار پر سوز و گدازی دارد. هم اکنون ترجیع بندی در مرثیهی سیدالشهداء علیهالسلام از او بجای مانده است. مشفق کاشانی در این ترجیع بند به استقبال ترجیع بند محتشم کاشانی رفته و از او پیروی نموده که بند اول آن چنین سروده شده است:از موج فتنه چشم جهان غیرت یم استوز تندباد حادثه پشت فلک خم استصبح امید چون شب تاریک مظلم است«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»هر جا نشان محنت و مردم به غم قرینافکندهاند غلغله تا چرخ هفتمینگردون فکنده بس گره از درد بر جبین«باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین»«بینفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»از لوح سینه رفته چرا نقش آرزوفریادها شکسته ز اندوه در گلوخورشید برده سر به گریبان غم فرو«این صبح تیره باز دمید از کجا کزو»«کار جهان و خلق جهان جمله در هم است»هر جا به گوش میرسد آوای انقلابخلقی به ماتمند و جهانی در اضطرابجان در تلاطم آمده دل را نمانده تاب«گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب»«کآشوب در تمامی ذرات عالم است»روشن به راه دید چراغ امید نیستکس را هوای شادی و گفت و شنید نیستزین ابر تیره اختر شادی پدید نیست«گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست»«این رستخیز عام که نامش محرم است»شوری به سر فتاده که جای مقال نیستجز غم نصیب مردم شوریده حال نیستباغ حیات را پس ازین اعتدال نیست«در بارگاه قدس که جای ملال نیست»«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»خلق جهان ز سوز نهان نوحه میکننداز دست داده تاب و توان نوحه میکنندهر جا ز دیده اشک فشان نوحه میکنند«جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند»«گویا عزای اشرف اولاد آدم است»شاهی که افتخار بدو کرده عالمینبابش علی و فاطمه را هست نور عیناز شرم روی او به حجابند نیرین«خورشید آسمان و زمین نور مشرقین»«پروردهی کنار رسول خدا حسین علیهالسلام»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]