تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در حقيقت خداوند جهاد را واجب گردانيد و آن را بزرگداشت و مايه پيروزى و ياور خود قرارش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827427390




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مبانی آزادی و الزامات آن در عرصه سیاسی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
مبانی آزادی و الزامات آن در عرصه سیاسی
جامعه اسلامی نمی‌تواند از آزادی‌های مشابه آزادی‌های غربی و شرقی بهره گرفته و نظام سیاسی ـ اجتماعی خود را بر آن مبانی، تنظیم کند. بلکه می‌بایست نقشه راه خویش در عرصه تأمین آزادی‌های سیاسی را بر بستر مبانی مورد قبول اسلامی قرار دهد.

خبرگزاری فارس: مبانی آزادی و الزامات آن در عرصه سیاسی



بخش اول چکیده جامعه اسلامی نمی‌تواند از آزادی‌های مشابه آزادی‌های غربی و شرقی بهره گرفته و نظام سیاسی ـ اجتماعی خود را بر آن مبانی، تنظیم کند. بلکه می‌بایست نقشه راه خویش در عرصه تأمین آزادی‌های سیاسی را بر بستر مبانی مورد قبول اسلامی قرار داده و خرده‌نظام مطلوب خویش در عرصه آزادی‌های سیاسی را در راستای کلان نظام سیاسی ـ اجتماعی قرار دهد. طبیعی است این منطق، موجب رویکرد متفاوت در مسائل اساسی نظام سیاسی مانند آزادی بیان، انتخابات، مشارکت سیاسی، احزاب و ... شده و گستره، معیارها و مصادیق متفاوتی را در این عرصه‌ها از گونه غربی و شرقی آن، رقم می‌زند. این تحقیق درصدد است مبانی آزادی با قرائت مذکور را با عنایت به آموزه‌های اسلام و با تأکید بر دیدگاه‌های آیت‌الله خامنه‌ای مورد عنایت قرار دهد. واژگان کلیدی آزادی، آزادی سیاسی، حق رأی و انتخاب، مشارکت سیاسی، احزاب، آزادی بیان. مقدمه آزادی از محبوب‌ترین گفتمان‌ها و آرمان‌هایی است که همواره از سوی بشریت مورد تأکید قرار گرفته و دغدغه افراد و آحاد مردم بوده است. این اهتمام از سوی اندیشمندان هر جامعه مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است و بسیاری نیز در طول تاریخ جان خویش را در راه تأمین این هدف والا در جامعه فدا کرده‌اند. آزادی از جمله مفاهیمی است که از یک سو، کسی در حسن و نیکویی آن تردیدی به خود راه نمی‌دهد. لذا انسان‌ها همیشه در همه عرصه‌های زندگی درصدد تأمین این بزرگ‌ترین آرزوی بشری بوده‌اند. از سوی دیگر، افراد بسیاری رفتارهای خویش را در سایه معنای خودنگاشته از آزادی، توجیه کرده و چه بسا جنایت‌هایی که در ورای این واژه مخفی شده و مجوزی برای اعمال فاسد و جنایتکارانه زورمداران شده‌اند. از همین روی، با وجود اینکه تلقی واضحی از آزادی در ذهن همه افراد وجود دارد، این واژه همچون بسیاری از واژگان مانند عدالت، دموکراسی، امنیت و ... در عرصه علوم انسانی دچار ابهام شده و تعریف واضحی از آن ارائه نشده است. بلکه رفتارهای مختلف و متضاد در سایه تعریف و رویکردهای متفاوت از آزادی قرار گرفته‌اند. لذا با وجود تأکید قاطبه اندیشمندان، ادیان، مکاتب و مذاهب در خصوص آزادی و آزادی‌طلبی و به صورت خاص، آیات و روایات بسیاری که در دین اسلام و مذهب شیعه در این خصوص وارد شده است، این آرمان هیچ‌گاه به صورت مطلوب در جامعه ایجاد نشده و تحقق آن همواره با مشکلات بسیاری روبه‌رو بوده است. از جمله موانع تحقق آزادی، درک متفاوت از این واژه و توافق نداشتن در معنایی خاص از آن است. دغدغه تأمین آزادی به‌گونه‌ای از اهمیت برخوردار و از پایه‌های عقیدتی و معرفتی هر نظام سیاسی محسوب می‌شود که مکاتب سیاسی، نه تنها تأمین آزادی برای مردم را دغدغه اولیه خویش می‌دانند، بلکه در راستای توسعه آزادی مورد نظر خویش به دیگران، مکاتب و نظام‌های دیگر را به سبب ناتوانی در تأمین آزادی‌ها، متهم و محکوم کرده و از این قضیه به عنوان نقصی در نظام سیاسی رقیب، یاد می‌کنند. حتی نظام‌های استبدادی نیز درصدد هستند براساس الگوی مفهومی خاص و در راستای مبانی هنجاری معین، خود را در زمره طرفداران آزادی محسوب کنند. از این روی، برخلاف آنچه در میان اندیشمندان و اهالی سیاست رایج است که همواره خود را طرفدار آزادی خوانده و مکاتب و نظام‌های دیگر را به فقدان آزادی و معیارهای اساسی جامعه متهم می‌کنند، باید گفت با توجه به اینکه آزادی مفهومی انتزاعی بوده و فهم صحیح از آن، در گرو درک صحیح از مبانی و مبادی آزادی است. لذا انتقاد به فقدان آزادی، ایراد به قرار نگرفتن برخی از رفتارهای به ظاهر آزاد، در ذیل مفهوم آزادی است. این در حالی است که رفتار افراد، تابع هنجارها و درک آنها از مبانی است. به تعبیر دیگر، گرچه شاخسار و میوه‌های درخت، نمودهای اصلی درخت هستند لکن ایراد به خشک بودن شاخه‌ها یا غیر مناسب بودن میوه‌های درخت در حالی صحیح است که بدنه اصلی و ریشه درخت در شرایط مناسبی قرار داشته باشند؛ زیرا گرچه ممکن است با وجود مناسب بودن ریشه و بدنه، آفت‌هایی شاخه و میوه‌های درخت را تهدید کند، لکن چون شاخه و میوه، تابعی از بدنه و ریشه درخت هستند، لذا عمده ایراد در خصوص خشکی شاخه‌ها و نارس بودن میوه‌ها، به بدنه، ریشه، خاک، هوا، نور، تغذیه و زیست محیط اطراف درخت، برمی‌گردد و در سایه تأمین این موارد، معمولاً میوه‌ها، رشد مطلوب داشته و قابلیت مناسبی برای استفاده خواهند داشت. اختلاف در مفهوم و مصداق آزادی، از آنجا روی می‌دهد که برخلاف امور حقیقی و خارجی که شناخت آنها در گرو حواس ظاهری است، درک مناسب امور اعتباری، در گرو پیش‌فرض‌ها، مبانی، هنجارها، جهان‌بینی و ایدئولوژی‌های هر فرد، مکتب و نظام سیاسی است. از این روی، از بسیاری مفاهیم اساسی مانند عدالت و آزادی، تعریف‌های متفاوت، متضاد و متناقضی ارائه شده است. به‌دلیل ابهام در مفهوم آزادی، در حالی که براساس نگرشی خاص، رفتاری سیاسی، از مصادیق آزادی شمرده شده است، براساس نگرش دیگر، همان رفتار، عین بردگی و محدودیت، تلقی شده و ذیل استبداد قرار داده شده است. بنابراین تا وقتی درک واضحی از مفهوم آزادی به دست نیاید، تعیین نقشه راهی برای اجرای آن، محقق نخواهد شد. لذا آغازین گام در تأمین آزادی‌ها در جامعه، رفع ابهام از این واژه در سایه تعریف دقیق و مشخص و مبتنی بر مبانی است. تدوین نقشه راه تأمین آزادی به عنوان برترین نیازهای بشری و دغدغه همه نظام‌های سیاسی، و درک واضح از آن در نظام اسلامی در راستای توسعه و پیشرفت، مستلزم تعریفی جامع، بومی و عملیاتی در هر کدام از عرصه‌های آزادی است. بر این اساس، چون واژگانی مانند آزادی و عدالت، از مفاهیم پایه‌ای در عرصه نظام سیاسی محسوب می‌شوند، تبیین دقیق بسیاری از مفاهیم بلکه رفتارها در گرو فهم مشخص از این واژگان پایه‌ای است؛ زیرا مواردی مانند سطوح مشارکت سیاسی، مصادیق عرصه عمومی و خصوصی، محدوده مخالفت و انتقاد از حاکمان، گستره آزادی بیان، محدوده فعالیت احزاب، گونه مطلوب انتخابات و ... که در ارتباط وثیقی با موضوع آزادی سیاسی هستند، تنها در صورتی قابلیت تحقق دارند که مراد از آزادی معلوم شده و مبانی و ضوابط آن تعیین شود. با عنایت به آنچه گذشت باید گفت این تحقیق با طرح سؤال چیستی تفاوت معنا و جلوه‌های آزادی در جوامع مختلف بر این باور است که آزادی، معنای مطلقی نداشته بلکه درک صحیح از آن در گرو متغیرهایی است که براساس مبانی هر مکتب، گونه‌ای خاص از آزادی را رقم می‌زند. با عنایت به اینکه مبانی خاص آزادی مستدعی گونه متفاوت از آزادی است، لذا در راستای مواردی چون شناخت مصادیق آزادی مطلوب و غیر مطلوب، راهکارهای تأمین آن، محدوده‌های آزادی، می‌بایست مبانی و مؤلفه‌های آن گونه از آزادی را در نظر داشت. مفهوم آزادی واژه آزادی از بدیهی‌ترین مفاهیمی است که در نزد مردم بسیار مأنوس بوده و هر کس فهمی از آن داشته و هیچ واژه‌ای که بتواند معرف مفهوم آزادی بوده و درعین حال از خود این واژه روشن‌تر باشد وجود ندارد. اما باید گفت این واژه علی‌رغم بداهت و ظهور ابتدایی، در نزد هرکس به‌گونه‌ای خاص معنا شده و هر گروه، تلقی خاص خود از این واژه را به معنای صحیح ماهیت آن انگاشته‌اند و این قضیه از آن روست که: اولاً: ارائه تعریفی منطقی که نمایانگر ماهیت واقعی این واژه و واژگانی بدیهی از این دست مثل دموکراسی، قدرت، امنیت و... باشد بسیار مشکل و عملاً غیرممکن است: در قلمرو علوم سیاسی عمدتاً واژه‌های گنگ و دو پهلو و قابل تعبیر و تفسیر فراوانند لیکن ندرتاً اصطلاح یا لغتی را می‌توان یافت که به اندازه واژه قدرت، ابهام‌انگیز باشد. (کاظمی، 1374: 31) ثانیاً: دخالت پیش فرض‌های هر اندیشمند، مکتب یا مذهب، موجب شده است که هرکس از ظن خود، به این مفاهیم روی آورده و به تعریف و تحلیل آن بپردازد. ثالثاً: این واژگان از مفاهیم پردامنه و کشداری هستند که قابلیت تطبیق با تفسیرهای گوناگون را دارند. از این روی مشاهده می‌کنیم مکاتب و گروه‌های مختلف در مفهوم به ظاهر بدیهی آزادی، دارای اختلافات اساسی بوده و هرکدام با رویکردی خاص، در خصوص واژه آزادی، تعاریفی ارائه داده‌اند که با تعاریف دیگر متفاوت است. بلکه برخی از اندیشمندان غربی مدعی وجود حدود دویست تعریف از این واژه شده‌اند. (برلین، 1368) برخی از اندیشمندان مغرب زمین، آزادی را به قدرت و نیرویی که آدمی برای انجام یا ترک عمل خاص برخوردار است، (کرنستون، 1349: 13) معنا کرده و برخی آن را استقلال انسان از همه چیز به جز قانون اخلاقی، (همان) تعریف کرده‌اند. افراد دیگر آن را به تعاریف دیگر چون فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسانی، (برلین، 1368: 46) رهایی از بند و زندان و بردگی دیگران، (همان: 71) توانایی برای انجام آنچه که می‌خواهد و ترک آنچه نمی‌خواهد (نویمان، 1373: 277) و حق انجام آنچه قانون روا دانسته است (پازارگاد، 1359: 694) معنا کرده‌اند. برخی از اندیشمندان اسلامی نیز با عنایت به مبانی دین اسلام، آزادی را به رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا (جوادی‌آملی، 1375: 189) و فقدان مانع در راه إعمال اراده و خواست آدمی در جهت رشد و تکامل (مطهری، 1369: 84) معنا کرده‌اند. فارغ از اختلاف تعریف در تمامی امور اعتباری، آنچه در اختلاف تعریف آزادی اثرگذار است اینکه مفهوم آزادی از اساس، با رهایی از قیود و محدودیت معنا می‌یابد و از آنجا که رهایی مطلق از قیود و محدودیت‌ها، هیچ‌گاه قابل تحقق نبوده بلکه هیچ مکتب و گروهی نیز چنان ادعایی را طرح نکرده است، لذا مکاتب مختلف، محدودیت‌های متفاوتی را در راستای مبانی خویش و متناسب با اهداف خاص، در نظر گرفته و آزادی را در سایه رفع آن محدودیت‌ها معنا کرده و رویکرد متفاوتی در خصوص آزادی یافته‌اند. بنابراین، تعریف مناسب از آزادی در گرو سه عنصر است که براساس آن، از یک سو درک صحیح از ماهیت انسان به عنوان فاعل شناسا یا فردی که آزادی باید به وی تعلق بگیرد، نقش اساسی در درک مفهوم آزادی دارد. از سوی دیگر، فهم مناسب از آزادی در گرو موانع، تقیدات و محدودیت‌هایی است که آزادی مردم را تهدید می‌کند و در سوی دیگر، هدف و غایت از آزادی از جمله مواردی است که مراد از آزادی را معین می‌کند. از این سه مؤلفه می‌توان به: «آزادی چه کسی؟»، «آزادی از چه؟» و «آزادی برای چه؟» یاد کرد. بر این اساس، چنان‌که در منطق لیبرالیستی ـ کاپیتالیستی که بر غرب حاکم است، اگر جهان در نزد انسانی که آزادی باید به وی تعلق بگیرد، جهان مادی بوده و خود را در گستره عالم ماده محدود دانسته و نیازهای زندگی وی نیز از جنس مادی و دنیوی باشد، طبیعی است آزادی مورد نظر وی نیز از جنس رفع محدودیت‌های مادی و از قبیل آزادی‌های مورد نظر غربی خواهد بود. در سوی مقابل نظام سرمایه‌داری، هرگاه مطابق منطق مادی‌گرای کمونیستی گرچه انسان، ماهیت خویش را در همین دنیا جستجو کرده و رهایی از ماوراء‌الطبیعه را مقوم ماهیت انسان بداند، لذا جنس آزادی‌های در نظر گرفته شده برای انسان نیز از جنس آزادی‌های مادی قرار دارد، لکن با عنایت به اینکه غرض از آزادی در این مکتب، رهایی از سلطه سرمایه‌داری و حاکمیت فراگیر طبقه کارگر بر امور جامعه است، لذا جنس آزادی‌های آنها در راستای تحقق به این هدف تنظیم شده و آنچه در این نگرش، مانع آزادی تلقی می‌شود، ارکان و مؤلفه‌های نظام سرمایه‌داری مانند حق مالکیت خصوصی، آزادی رسانه‌ها، تکثر احزاب و ... است. طبیعی است نوع برداشت از سه عنصری که ماهیت آزادی در مکاتب و نظام‌های معرفتی را مشخص می‌کند با یکدیگر متفاوت بوده و از همین روی، برداشت آنها از آزادی نیز متفاوت خواهد بود. با توجه به تأکید این تحقیق بر شناخت آزادی در نظام معرفتی اسلام، برداشت آموزه‌های دینی در خصوص این سه عنصر مرتبط با مقوله آزادی از نظر می‌گذرد: آزادی در نظام معرفتی اسلام در نقطه مقابل دو نظام سیاسی سرمایه‌داری و کمونیستی، قرائتی متمایز از آزادی در نظام سیاسی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی وجود دارد که مطابق آن، گرچه انسان در عالم ماده قرار داشته و بسیاری از نیازهای وی از جنس نیازهای مادی است، لکن آنچه ماهیت انسان را شکل می‌دهد، اموری است که ریشه در ماوراء‌الطبیعه داشته و در سایه توحید الهی و معرفت و عبودیت خداوند معنا می‌یابد. (1) به همین تناسب، محدودیت‌ها و موانعی که آزادی وی را محدود می‌کند و اهداف و غایاتی که برای آزادی وی در نظر گرفته شده است، به نیازهای مادی محدود نشده و لذا با آزادی مطابق قرائت لیبرالی و کمونیستی متفاوت خواهد بود که به اجمال مورد اشاره قرار می‌گیرد. برخی از شاخصه‌هایی که درک متفاوت از انسان به ارمغان آورده و گونه اهداف و سنخ محدودیت‌های وی را مشخص می‌کند از این قرار است: یک. ماهیت انسان (به عنوان فاعل شناسا و متعلق آزادی)
1. انسان به عنوان جانشین خداوند با توجه به اینکه واژه آزادی در خلأ معنا نمی‌شود، بلکه آزادی در سایه انسان معنا شده و بحث از آزادی انسان، در گرو شناخت صحیح از انسان است، لذا باید گفت برخلاف مکاتب مادی که انسان را بریده از ماوراء‌الطبیعه فرض کرده و پیدایش انسان را در گرو خلقت خداوندی قرار نمی‌دهند، در مکتب اسلام، انسان، نه تنها مخلوق خداوند و مستند به حکمت الهی است، بلکه به سبب اوصاف و ویژگی‌های خاص، برگزیده خداوند در میان موجودات فرض شده و جانشین خداوند در زمین قرار داده شده است. (2) طبیعی است فهم آزادی برای انسانی که درکش از عالم، به ماوراء‌الطبیعه گره خورده و عنوان جانشینی خداوند در زمین را یدک می‌کشد با انسانی که فهمی مادی از عالم داشته و آغاز و انجامی جز عالم ماده نمی‌شناسند متفاوت خواهد بود. (موسوی خلخالی، 1422: 478) 2. دارا بودن فطرت الهی براساس آموزه‌های اسلامی، انسان‌ها دارای فطرت و نهادی هستند که از سوی خداوند در آنها به ودیعت نهاده شده است و مطابق آن، انسان‌ها ذاتاً خداآگاه و معنویت‌گرا بوده و به سوی دین و ارزش‌های الهی گرایش دارند و از هر آنچه به فساد و دوری از معنویات می‌انجامد می‌گریزند. (3) طبیعی است انسانی که چنین نهادی در وی به ودیعت نهاده شده است، سر در گرو آزادی‌هایی می‌نهد که خداباوری، معنویت‌گرایی و ارزش‌محوری را در وی تقویت کرده و در راستای ویژگی‌هایی که وی برای انسانیت باور دارد، قرار داشته باشد. بر این اساس، آزادی‌های در نظر گرفته شده برای این انسان، به معنای آزادی از قید خداوند نبوده و در راستای آزادی‌های حیوانی نیز نخواهد بود. بلکه در طریق تأمین ارکان انسانیت وی قرار داشته و رهایی از اموری را مدنظر قرار می‌دهد که وی را به مرحله کمال کشانده و از دنائت، پستی و حیوانیت دور می‌کند. (عمید زنجانی، 1421: 553) 3. کرامت انسانی واژه کرامت به مانند واژه آزادی از جمله معدود واژگانی است که بشریت در برابر آن تعظیم کرده و تأمین آن در عرصه فردی و اجتماعی را از جمله اهداف خویش برشمرده است. لکن این مفهوم نیز به مانند بسیاری از مفاهیم انتزاعی، در گرو قبض و بسط مبانی و پیش‌فرض‌های مکاتب مختلف قرار گرفته و قرائت‌های مختلفی یافته است. براساس قرائت اسلامی از مقوله کرامت که در راستای دو مقوله مذکور (خلافت الهی و فطرت) قرار دارد، این مفهوم از مهم‌ترین عناصری است که انسان می‌بایست واجد آن باشد. بلکه گرچه کرامت انسانی در حوزه‌های مختلفی نمود می‌یابد، اما می‌توان ادعا کرد که آزادی از اساسی‌ترین مصادیقی است که با حق کرامت انسان‌ها پیوند خورده و رهایی از قید بندگی دیگران می‌تواند از ظاهر‌ترین مصادیق آن، محسوب شود. از همین روی، حضرت علی(ع)، ضمن اینکه کرامت را درنقطه مقابل پستی دانسته است، آن را در رابطه تنگاتنگ با آزادی از قید اموری معرفی می‌کند که انسان را به انحطاط می‌کشاند: أکر‌ِم نَفسَک عَن کلِّ دنیه و إن ساقَتکَ إلی الرغائب فانّکَ لَن تعتاضَ بما تَبذلُ مِن نفسکَ عوضاً و لاتکن عبدَ غیرک و قد جعلک حُراً. (نهج‌البلاغه، بی‌تا: نامه31) خویش را از هر زبونی و پستی دور نگه‌دار هرچند که تو را به خواسته‌هایت رهنمون شود؛ چراکه هیچ سودی نمی‌تواند بهای چیزی باشد که ازخویشتن خویش مایه می‌گذاری. برده دیگری مباش که خدایت آزاد آفریده است. این نکته نباید از نظر دور داشته شود که محدود کردن آزادی انسان‌ها به اوامر حکومت مشروع و اطاعت از حاکمان، در ذیل این روایت قرار نگرفته، بلکه نه تنها در نقطه مقابل آزادی قرار ندارد، بلکه در تقابل با کرامت انسانی نیز نیست. بلکه این امر بر مقوله‌ای عقلایی متبنی است که براساس آن، اداره صحیح زندگی، مقتضی این است که امور برخی از مردم به عهده دیگران (به عنوان کارشناس یا صاحب فن) نهاده شود. (فیض‌کاشانی، 1406: 14 / 20) بنا بر نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، کرامت انسانی، اصلی محوری در نظام اسلامی بوده و می‌بایست محور بسیاری از امور قرار بگیرد: در نظام اسلامی هر آن چیزی که تکریم انسان در آن خدشه‌دار بشود و کرامت انسانی در آن پایمال بشود مردود است و هر آن چیزی که انسان را رشد می‌دهد و به تعالی و معنای واقعی انسان نزدیک می‌کند او مطلوب و مرغوب است. (خامنه‌ای، 2/10/1361) طبیعی است با عنایت به این قرائت از کرامت انسانی و با توجه به تلازم پایدار کرامت با اصل آزادی، محدوده آزادی انسان‌ها را قلمروی تشکیل می‌دهد که به کرامت آنها انجامیده و در راستای اهداف آن قرار داشته باشد. دو. غایت آزادی برخلاف آموزه‌های دین اسلام که آزادی در آن، یک هدف تلقی نشده بلکه راه و ابزاری مناسب برای تعقل و تدبر در آیات الهی و انتخاب بهترین‌ها در اندیشه و عمل و بیان و در نتیجه رسیدن به سعادت ارزیابی می‌شود، در اندیشه غرب (لیبرالیستی) آزادی نه تنها خود یک هدف تلقی می‌شود بلکه بالاترین هدف در جوامع انسانی محسوب می‌شود: آزادی وسیله رسیدن به یک هدف متعالی‌تر نیست بلکه فی نفسه عالی‌ترین هدف است. (آربلاستر، 1377: 83) از این روی، عمدتاً در این مکتب، آزادی به صورت «آزادی از چیزی» مورد تعریف قرار می‌گیرد و نه «آزادی برای منظوری». (همان: 84) بر این اساس، در خصوص غایات آزادی در دین اسلام باید گفت: با توجه به اینکه ارزش‌های فراشمولی در قالب اصول ثابت و مسلم در دین اسلام وجود دارند و این اصول، معیار ارزشیابی سایر مفاهیم ارزشی محسوب می‌شوند، لذا باید آزادی را نیز در راستای وصول به این ارزش‌های ثابت ارزیابی کرده و به عنوان مقدمه‌ای برای دستیابی به آن اهداف، مورد عنایت قرار داد. بر این اساس، اگر آزادی نردبانی به منظور رشد و ترقی برای رسیدن به کمال و سعادت و حیات طیبه به حساب آید، بسیار ارزشمند خواهد بود و اگر در خدمت ضایع کردن فراورده‌های ارزشمند معنوی یا مادی انسان‌ها یا یک ملت به کار گرفته بشود، همین آزادی مضر به حساب خواهد آمد. (خامنه‌ای، 12/6/1377) با عنایت به اینکه انسان‌ها در معرض انگیزه‌ها و اهداف متفاوت قرار دارند و از سوی دیگر، انسان موظف است در خلال این اغراض متفاوت، راه خود را به سوی کمال بپیماید، لذا آزادی از سوی خداوند به وی اهدا شده است تا بتواند با شناختی که در سایه حجت‌های شرعی (عقل و تعالیم پیامبران) از خیر و شر حاصل می‌کند، خیر و سعادت را برگزیده و در آن سوی، حرکت کند. از این روی، فهم آزادی را می‌بایست در گرو دو گونه هدف و غایت دانست. از یک سو، هدف از آزادی، همان هدف خلقت است که عبارت از کمال و سعادت است و از سوی دیگر آزادی، اهداف جزئی‌تری دارد که طبیعتاً در راستای اهداف کلان خلقت قرار دارد. لذا علاوه بر اهداف کلان نظام معرفتی اسلام، اهداف خاصی را نیز می‌توان برای آزادی برشمرد که طبیعتاً موجب تمایز آزادی از سنخ غیر اسلامی آن باشد. در حالی که رسیدن به معرفت و قرب الهی، وصول به سعادت و کمال دنیوی و دینی، استفاده محدود، هدفمند و جهت‌دار از نیازهای حیوانی در راستای تقویت بُعد انسانی، به عنوان اهداف غایی خلقت در اسلام برشمرده شده و همین امر موجب شده است که استفاده از دنیا و برخورداری از لذت‌های آن در مکتب اسلام، از اصالت برخوردار نبوده و دنیا تنها به عنوان معبر و گذرگاهی برای وصول به سعادت اخروی، قابل ارزیابی باشد، (4) در نقطه مقابل، مکاتب مادی که اعتقادی به دنیای آخرت نداشته و دنیای مادی تمام بهره از حیات آنها را تشکیل می‌دهد، غایت خویش را در بهره‌مندی بیشتر از مطامع و لذت‌های آن اعلام می‌دارند. از سوی دیگر، علاوه بر غایاتی که برای انسانیت انسان در نظام معرفتی اسلام، فرض می‌شود، آزادی غایاتی دارد که تنها در راستای تأمین آن اهداف، فهم شده و قابل اجرا خواهد بود (جعفری، 1419: 188) از آن میان می‌توان به سه عنصر «تحصیل معرفت و آگاهی»، «تأمین عدالت» و «ایجاد امنیت فراگیر» در عرصه‌های مختلف مانند اندیشه، دین، فرهنگ، اجتماع و سیاست اشاره کرد. طبیعی است با توجه به اینکه عدالت به عنوان ارزشی بزرگ در زندگی فردی و اجتماعی بوده و قابلیت فداشدن در ذیل ارزش‌های دیگر را ندارد، لذا می‌بایست محور و غایت بسیاری از ارزش‌ها تلقی شده و بر این اساس، تنها انسانی که از قیود نفسانی آزاد و رها باشد می‌تواند دغدغه اجرای عدالت داشته و در راستای تأمین آن حرکت و تلاش کند. بلکه تأمین عدالت جز به واسطه افرادی که از قیود نفسانی رها باشند محقق نخواهد شد. از سوی دیگر، از آنجا که هدف از آزادی، رسیدن به رشد و کمال است و افراد در فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی آزاد نیستند، لذا می‌توان از شناخت و آگاهی نسبت به هستی و خالق آن و راه‌های رسیدن به غایت خلقت، به عنوان یکی از اهداف آزادی یاد کرد. سه. موانع آزادی با عنایت به اینکه آزادی مطلق در هیچ مکتب و فرهنگی ادعا نشده و عملاً نیز این‌گونه آزادی در جامعه ممکن نیست، لذا بحث از آزادی با محدوده و مرزهای آن معنا شده و تحقق می‌یابد. آزادی عمدتاً به واژه «رهایی»، معنا شده و رهایی نیز از واژگانی است که معنای آن با متعلق رهایی گره خورده است و رهایی از امور مختلف می‌تواند معانی متفاوت بلکه متضاد داشته باشد. از این روی، برترین عنصری که می‌تواند در فهم متناسب از آزادی مؤثر باشد، موانع و محدودیت‌هایی است که آزادی، در رهایی از آنها معنا می‌یابد. طبیعی است موانعی که مکاتب، مذاهب و افراد برای آزادی در نظر می‌گیرند، تابع دو عنصر پیش‌گفته (درک ماهیت انسان و غایت آزادی) است؛ زیرا مطابق فهم مکاتب ماده‌گرا، انسان می‌بایست از مواهب حداکثری و لذات دنیوی بهره‌مند باشد و محدودیت‌های فرادنیوی سدی در برخورداری از شهوات وی محسوب نشود، لذا تنها مسئله‌ای که آزادی انسان را محدود می‌کند، مراعات آزادی دیگران است. ولی مطابق جهان‌بینی مذاهب توحیدی، جهان ماده تنها بخشی از حیات انسان به حساب می‌آید و بر این اساس، سعادت انسان در گرو گونه زندگی در محدوده حیات مادی و تحصیل رشد و کمال معنوی برای انتقال به عالم بعدی است. طبیعتاً چون این دنیا تمام همت و غایت انسان برشمرده نمی‌شود، لذا تحصیل لذت در این دنیا نیز سقف آمال وی به حساب نمی‌آید. از همین روی، جدا از اینکه وی شأن انسانی خود را فراتر از حاجات حیوانی دانسته و همت خویش را در برآورده شدن شهوات حیوانی صَرف نمی‌کند، رنج تحصیل اموری در این دنیا را برای کسب سعادت و کمال به جان خریده و محدودیت‌های ناشی از آن را نیز نه به عنوان موانع آزادی، بلکه در فرایند آزادی و رهایی خویش از پستی و دنائت معنا می‌کند. چنان‌که تحصیل‌کنندگان دانش، نه تنها دانش‌آموختن را رنج و محدودیتی برای آزادی خود محسوب نمی‌کنند، بلکه آن را رهایی از جهالت و نادانی معنا کرده و رنج حاصل از آن را نیز در سایه غایات تحصیل علم، شیرین می‌بینند. (نائینی، 1422: 160) بر این اساس، مطابق مدعای انسان‌های ماده‌گرا، انسان‌ها تا وقتی که آزادی دیگران را تهدید نکنند، در اعمال و رفتار خویش و استفاده حداکثری از مطامع و شهوات دنیوی آزاد هستند و موانعی که آزادی آنها را تهدید می‌کند، از جنس موانع محدود کننده آزادی‌ها، لذت‌ها و شهوات مادی است و آنان در مسیر آزادی خویش، تنها می‌بایست آزادی‌های دیگران را سلب یا محدود نکنند. طبیعتاً در این قضایا، قانون سقفی برای آزادی‌ها تعیین می‌کند تا هرج و مرج از جامعه رخت بربسته بلکه آزادی‌های افراد به‌گونه مطلوب، تحصیل شود. در حالی که مطابق مکتب معناگرا، قرار گرفتن در فضای استفاده حداکثری از شهوات و لذت‌های مادی، به معنای بندگی شهوات و خروج از مقتضای آزادی بوده و آزادی واقعی، در ذیل آزادگی و رهایی از قید و بند شهوت‌هایی که انسان را از ماهیت انسانیش خارج کرده معنا می‌شود. (5) در روایات بسیاری، آزادی انسان به معنای آزادی وی از قید تمایلات نفسانی و شهوات معنا شده و آزادی انسان نه به معنای آزادی از قید امور خارجی بلکه رهایی وی از هر گونه اسارت‌های نفسانی دانسته شده است. من تَرَک الشّهوات کان حّراً. (مجلسی، 1403: 75 / 91) کسی که شهوت‌ها و هوس‌هایش را رها می‌کند، آزاد است. لایسترقنّک الطمع و قد جعلک اللَّه حّراً (آمدی، 1407: 10317) (ای انسان) طمع و آز تو را برده و اسیر نکند، در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است. در حالی که مطابق قرائت اسلامی از آزادی، اسارت اساسی، گرفتار آمدن در قید هوا و هوس بوده و افرادی که سر در گرو تعالیم الهی نداشته و به آزادی خودبنیاد باور دارند، در حقیقت افرادی اسیر تمایلات نفسانی خود هستند، در قرائت متقابل، فرایند چهار قرن اخیر غرب بدان سوی رفته است که بسیاری از مؤلفه‌های ارزشی انسان فروگذار شده و با نفی خداوند و دین در زندگی، عمدتاً بر عنصر آزادی انسان تکیه و تأکید شده است. مطابق این منطق، هر آنچه انسان رها از خداوند را محدود کرده و زندگی وی را در گرو اطاعت از اوامر دین قرار داده و از این روی، هواهای نفسانی و لذت‌های دنیوی وی را محدود کند در نقطه مقابل آزادی قرار دارد. به عنوان نمونه می‌توان از ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی یاد کرد که با نفی خداوند، مباحث ایدئولوژیک را مغایر آزادی‌های انسانی معرفی می‌کند؛ زیرا آنچه برای انسان به صورت نامتناهی و مطلق وجود دارد، «آزادی» است که با فرض وجود خدا و اطاعت از او سازگار نیست؛ زیرا انسانِ خداپرست مجبور است از ارزش‌هایی تبعیت کند که اعتبار آنها به حکم خدا حاصل شده نه به آزادی و اراده انسان و این با آزادی او منافات دارد. موریس کرنستون در کتاب «ژان پل سارتر» خود می‌نویسد: قول به آزادی انسان مستلزم این است ... که افراد بشر ملعبه خدایان یا هر قوه دیگری ماسوای خود نیستند بلکه آزادی مطلق دارند و رها و مستقل و غیرمتعلق و غیرمرتبطند و خلاصه «به حال خویشند». آینده به کلی باز و غیر مسدود است. اگر خدایی بود که همه چیز را مقدر می‌کرد یا حتی همه چیز را می‌دانست، آینده به ضرورت چنان می‌بود که خدا در علم قبلی خویش می‌دید. (کرنستون، 1349: 66) طبیعی است این دو نگرش از آزادی که از دو آبشخور متفاوت تغذیه می‌شوند و دارای مبانی و غایات متفاوتی هستند و متعلق آزادی (انسان) نیز در این دو نگرش یکسان نیست، در دو سوی متقابل از آزادی قرار داشته و مصادیقی مشخص در جامعه، از سوی یک قرائت، آزادی تلقی شده و از سوی دیگری به تقابل و محدودیت آزادی متهم می‌شود. این همان نقطه محوری است که آزادی با قرائت اسلامی را از قرائت غربی آن متمایز کرده بلکه آن دو را رو در روی هم قرار می‌دهد. (نائینی، 1424: 96) آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص تقابل و تفاوت محوری آزادی در نگرش اسلامی و غربی این‌گونه اظهار داشته است: آزادی در نظام جمهوری اسلامی را با آزادی غربی ـ که به معنای مهارگسیختگی صاحبان قدرت و سرمایه و همچنین به معنای بی‌بندوباری انسان‌ها در هرگونه رفتار و عمل است ـ نباید اشتباه کرد. این آزادی اسلامی است؛ هم آزادی اجتماعی است، هم آزادی معنوی است و هم آزادی فردی با قید اسلامی و با فهم و هدایت و تعریف اسلام است. (خامنه‌ای، 14/3/1381) پی نوشت: [1]. ریشه آزادی در فرهنگ اسلامی جهان‌بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد آزاد بودن انسان را تضمین می‏کند. در دعوت انبیاء، اول از خدا آنها را می‏ترساند بعد از امر به اطاعت از خدا، به مردم پیشنهاد می‏کند ‏که «ان اعبدواللَّه و اجتنبوا الطاغوت» از طاغوت و کسانی که غیر خدا هستند و می‏خواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند اجتناب کنید. آزادی اسلامی بنابراین متکی بر توحید است. (آیت‌الله خامنه‌ای، نماز جمعه تهران، 19/10/1365) 2. وَإ‌ِذْ قَالَ ربُّکَ لِلْمَلَائِکَه إ‌ِنِّی جَاعِلٌ فى الأَرْض‌ِ خَلِیفَه قَالُوا أ‌َتَجْعَلُ فیهَا مَنْ یفْسِدُ فیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ ونَحْنُ نُسَبِّحُ بحَمْدِکَ ونُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إ‌ِنِّى أ‌َعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ. (بقره / 30) 3. فَأ‌َقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّین‌ِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْد‌ِیلَ لِخَلْق‌ِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أ‌َکْثَرَ النَّاس‌ِ لَا یعْلَمُونَ. (روم / 30) 4. الدُّنـْیا مَزْرَعَه الآخِرَه. (احسائی، 1403: 1 / 267) 5. طرفداران آزادی در غرب با آن عواملی مبارزه می‏کنند که از بیرون وجود انسان با آزادی او می‏جنگد و آزادی او را محدود می‏کند مثلاً اختناقی که در برخی از جوامع هست. زور و سلطه قدرت‌هایی که نمی‏گذارند ملت‌ها نفس بکشند. در اسلام یک دسته موانع دیگر را هم در نظر می‏گیرد و آنها موانع درونی‏اند. آنها عبارتند از برخی از خصوصیات بشری که او را به ضعف و به ذلت و به زیر دست ماندن و به انفعال می‏کشاند. اخلاقیات فاسد، هوا و هوس‌ها، منیت‌ها، بغض‌ها، حب‏های بی‌جا. یک انسان برای اینکه آزاد باشد کافی نیست که زیر سلطه یک انسان دیگر یا یک حکومت جبار نباشد بلکه برای آزادی یک انسان لازم است که زیر سلطه قوه‏ غضبیه و شهویه خودش هم نباشد. (آیت‌الله خامنه‌ای، نماز جمعه تهران 5/10/1365) منابع و مآخذ قرآن کریم.
نهج البلاغه، بی‌تا، ترجمه فیض الاسلام، تهران، کلاله خاور.
احسائی، ابن ابی جمهور، 1403ق، عوالی اللئالی، قم، مطبعه سید الشهداء.
آربلاستر، آنتونی، 1377، لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز.
امام خمینی، سیدروح الله، 1410ق، کتاب البیع، قم، اسماعیلیان.
ـــــــــــــــــــــــ ، 1378، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
ایزدهی، سیدسجاد، 1384، اندیشه سیاسی صاحب جواهر، قم، بوستان کتاب.
ـــــــــــــــــــــــ ، 1387، نظارت بر قدرت در فقه سیاسی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
برلین، آیزایا، 1368، چهار مقاله در باره آزادی، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی.
پازارگاد، بهاءالدین، 1359، تاریخ فلسفه سیاسی، تهران، زوار.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، 1407ق، غررالحکم، بیروت، انتشارات اعلمی.
جعفری لنگرودی، محمدجعفر، 1363، ترمینولوژی حقوق، تهران، بنیاد راستاد.
جعفری، محمدتقی، 1419ق، رسائل فقهی، تهران، مؤسسه منشورات کرامت.
جوادی آملی، عبدالله، 1375، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء، چ اول.
حر عاملی، محمد بن الحسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل‌البیت.
خامنه‌ای، سیدعلی، مجموعه سخنرانی‌ها، با مراجعه به: سایت دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، www.khamenei.ir و پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری www.leader.ir و نرم‌افزار حدیث ولایت.
روزنامه اطلاعات، تاریخ 29/3/1379، ش 21936.
شی یرمر، جرمی، 1377، اندیشه سیاسی کارل پوپر، ترجمه عزت اله فولادوند، تهران، طرح نو.
طباطبائی مؤتمنی، منوچهر، 1370، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران.
عمید زنجانی، عباسعلی، 1421ق، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر.
فیض کاشانی، ملامحسن، 1406ق، الوافی، اصفهان، مکتبه الإمام أمیر المؤمنین.
کاظمی، علی‌اصغر، 1374، نقش قدرت در جامعه و روابط بین‌الملل، تهران، قومس.
کرنستون، موریس، 1349، ژان پل سارتر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، خوارزمی.
ــــــــــــــــــــــ ، 1359، تحلیلی نوین از آزادی، ترجمه جلال‌الدین اعلم، تهران، امیرکبیر.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1367، اصول کافی، قم، دار الکتب الاسلامیه.
کوهن، کارل، 1373، دموکراسی، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، خوارزمی.
گولیلمور، فررو، 1370، حاکمیت فرشتگان محافظ مدنیت، ترجمه عباس آگاهی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه.
مجلسی، محمد باقر، 1403ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفاء.
مطهری، مرتضی، 1369، جامعه و تاریخ، قم، صدرا.
ــــــــــــــــــــ ، 1370، مجموعه آثار، ج23، تهران، صدرا.
مکارم شیرازی، ناصر، 1373، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
منتظر قائم، مهدی، 1376، «آزادی سیاسی»، فصلنامه حکومت اسلامی، سال دوم، شماره اول.
منتظری، حسینعلی، 1409ق، دراسات فی ولایه الفقیه، قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه.
موسوی خلخالی، محمد مهدی، 1422ق، حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
نائینی، محمد حسین، 1422ق، تنبیه الامه و تنزیه المله، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
نویمان، فرانتس، 1373، آزادی و قدرت و قانون، تدوین از هربرت مارکوزه، ترجمه عزت‌الله فولادوند، تهران، خوارزمی.
هاشمی، سیدمحمد، 1374، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دانشگاه شهید بهشتی. سید سجاد ایزدهی: استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 32 ادامه دارد ...

93/10/27 - 07:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن