واضح آرشیو وب فارسی:الف: نبرد بر سر آزادی بیان یا ستیز اسلام و لائیسیته
سید آرش وکیلیان، 22 دی 93
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۳۴
در روزهای اخیر فرانسه شاهد حوادث خونباری بوده است که اغلب از منظر سیاست روز تحلیل شده است. بسیار گفته اند و نوشته اند که اینها نتیجه سیاست های غلط خاورمیانه ای دولت فرانسه و حمایت از تروریسم سلفی-جهادی بوده است که حالا عواقبش را دارد می بیند. من ضمن تأیید این تحلیل ها نمی خواهم اصلا به بررسی موضوع از منظر سیاست روز بپردازم. لذا لطفا عینک سیاست روز را از چشم خود بردارید و از این سطر به بعد را در زمینه تحلیل «برخورد فرهنگی» بخوانید.مدت هاست که غرب تحت فلسفه آزادی بیان هر گونه اهانت و تحقیری را نسبت به اسلام و پیامبر مکرم آن به عنوان مهمترین مرجع قدسیت در کنار قرآن روا می دارد. از این منظر اومانیستی، بشر حق دارد که هر قداستی را لجن مال کند. رسانه های غرب آزادند که هر گونه می خواهند تصویر مسلمانان را تحقیر و تحریف کنند و شرح این درد را دانشمند مسیحی ادوارد سعید در کتاب «اسلام رسانه ها» بهتر از خود مسلمانان نوشته است. از آن سو مسلمانان بخصوص در کشورهایی با قوانین لائیک حق اظهار عمومی دین خود را در اماکن دولتی ندارند. به تعبیری کفر آزاد است که هر گونه می خواهد بر اسلام بتازد اما در مقابل اسلام حق اظهار عمومی خود بخصوص در عرصه نهاد دولت را ندارد. البته در این موضوع تفاوتی بین فرانسه لائیک و آمریکا و انگلستان سکولار هست. یعنی این تضاد در فرانسه بسیار صریح تر و عریان تر و در نتیجه چالش برانگیزتر است. در کشورهای صرفا سکولار نظیر آمریکا و انگلستان هرچند آزادی تعرض به اعتقادات مذهبی وجود دارد اما آزادی نسبی ابراز هویت مذهبی هم وجود دارد. بر اساس اصل جدایی نهاد دین و دولت، دست کم در ظاهر دولت در بین صاحبان ادیان بی طرف می ماند. یا اگر در عمل بی طرف نیست، این رویه را در قالب قوانین و مقررات، آشکارا نهادینه نمی کند. لذا تبعیض سیستماتیک مخفی است. اما در جوامعی که سکولاریسم با لائیسیته در آمیخته است، محدودیت های فراوان بر اظهار عمومی هر گونه اعتقادات دینی در هر مکان دولتی اعمال می شود و لذا مسلمانان و دیگر متدینان فشار یک تبعیض نهادینه و سیستماتیک را حتی از کودکی در مدارس احساس می کنند.از سوی دیگر مسلمانان کشورهای اروپایی که عمدتا نسل دوم و سوم مهاجران هستند با یک معضل هویتی بزرگ دست به گریبان هستند. از یک سو تعلقاتی مبهم به فرهنگ سنتی آبا و اجدادی خود دارند در حالی که اطلاع کامل و صحیحی از آن ندارند. از سوی دیگر غرب و بخصوص کشورهای اروپایی به آنها به چشم بیگانه می نگرد و مدام مورد تعرض قرار می دهد. تبعا این تضاد می تواند باعث رشد گرایش های ضداجتماعی بخصوص در طبقات محروم تر شود. در این میان ایدئولوژی سلفی-جهادی آتشی بر این خرمن می افروزد که منجر به عملیات های خشونت بار کور می شود. بنابراین در سطح فرهنگی و اجتماعی یک درگیری شدید در جریان است که در یک سوی آن غرب بی دین به اسم آزادی بیان بر مقدسات مسلمانان می تازد و در سوی دیگر مسلمانان امکان دفاع مدنی از حقوق و هویت خود را ندارند. جالب آن است که در همین فرانسه کوچکترین تردید در جنایت علیه مردم یهود، و نه مقدسات یهودیت، اصلا تحمل نمی شود. یعنی باز یک استاندارد دوگانه دیگر نسبت به اقلیت مسلمان در مقایسه با دیگر اقلیت ها وجود دارد.سؤال این است که موضع صحیح در این میانه چیست؟ قرائت لائیک از آزادی بیان چنانکه فرانسه عمل کرده است، بی شک به معنای محدودسازی بیان دین در حوزه عمومی و آزادسازی توهین به آن در این حوزه است. یک مسلمان نمی تواند چنین چیزی را تحمل کند، هر چقدر هم که اهل تسامح باشد. اگر استثمار، تحقیر، نژادپرستی، بیگانه ستیزی و دیگر اشکال ظلم و تبعیض علیه مسلمانان در کشورهای غربی و بخصوص فرانسه را با آن جمع کنیم تبدیل به عقده می شود. چند رویکرد را می توان در قبال جوامع و دولت های غربی و بخصوص کشورهای لائیک به کار گرفت. یکی برخورد واکنشی است که می تواند خشن یا آرام باشد. در رویکرد منفعل خشن، چنانکه شاهد هستیم مسلمانان، با خشونت از افرادی که به مقدسات آنها توهین کرده اند انتقام می گیرند. اما این رویکرد در نهایت منجر به بازتولید چهره منفی تر از اسلام در غرب می شود و مشکل را تشدید می کند. اما در رویکرد آرام، مسلمانان مدام بغض خود را فرو می خورند بی آنکه عکس العمل متناسبی نشان دهند. در نتیجه طرف مقابل در توهین هایش جسورتر می شود. این دو رویکرد از منظر نتیجه اش مطلوب نیست، هرچند اگر فرد حجت شرعی داشته باشد ممکن است در نزد پروردگار مقبول باشد.رویکرد دیگر مواجهه فعال با تعارض لائیسیته با اسلام و بلکه هر نوع خداپرستی است. در این رویکرد باید بر اساس دستور قرآنی « قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ » جبهه واحدی از ادیان ابراهیمی در برابر سکولاریسم و بخصوص لائیسیته تشکیل داد. به بیان دیگر مسلمانان باید با دیگر متدینان مغرب زمین متحد شود و از یک سو هر گونه توهین به دیانت را محکوم نمایند و از سوی دیگر موانع اظهار آزادانه مذاهب را از پیش رو بردارند. دست کم در این شرایط دیگر در معرض تحقیر و تبعیض سیستماتیک نخواهند بود. اما فراتر از آن باید دانست که تضاد اسلام و سکولاریسم بنیادی است و قابل رفع نیست. این تضاد در قبال لائیسیته که صورت مهاجم دارد خواه نا خواه تبدیل به یک برخورد فرهنگی شدید خواهد شد. لذا هدف نهایی نه کاهش تحقیر و تبعیض بلکه محو تمامی اشکال لائیسیته و به تضعیف سکولاریسم است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]