واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: باز هم زمستان آمد سريال مرگ پلنگها كليد خورد
نویسنده : علي خدايي بيجاري
در سال جاري و در چهارشنبه شبي كه گذشت، هشتمين پلنگ براثر برخورد با خودروهاي عبوري در جاده پارك ملي گلستان تلف شد تا سهم 27 درصدي اين جاده در تلفات اين گونه در معرض انقراض، بازهم افزايش يابد. بر اساس گزارشهاي سازمان حفاظت محيطزيست در كشور، درصد بالايي از تلفات وحوش مربوط به تلفات جادهاي است.
آمار تأملبرانگيزي كه حكايت ميكند حدود 70 درصد تلفات گوشتخواران در بين سالهاي 86 تا 93 مربوط به تلفات جادهاي است. جالب اينجاست كه اين اتفاق، هنوز اين سؤال را كه چرا هر ساله در فصل سرما و در چنين موسمي آمار تلفات جادهاي وحوش به طرز معناداري افزايش مييابد، به ذهن مسئولان و متوليان محيطزيست متبادر نكرده؟!
اين حكايت ذهن نگارنده را به حكايت سادهدلي گره زد كه براي نخستين بار به تماشاي نمايشي نشست كه بيگناهي را دار زدند. او در پايان نمايش مشاهده كردكه بيگناه به كوچهاي گريز زد و سربازان در پي او به كوچه ورود كرده و او را كت بسته نزد فرمانده بيمروت آوردند و او را دار زدند. سادهدل تماشاگر در پايان محل نمايش را وارسي كرد و كوچه را بنبست ديد. از آنجايي كه او شنيده بود هر ساله در همين محل همين نمايش برگزار ميشود، تصميمي گرفت.
سال بعد در شب روزي كه قرار بود نمايش اجرا شود، با بيل و كلنگ به كوچه زد و مفري براي فرار بيگناه حفر كرد. سپس با خيال آسوده به تماشا نشست. عاقبت بيگناه آمد و طبق معمول به كوچه پيچيد، اما يا للعجب كه باز سربازان او را كت بسته آوردند و باز به دار زدند! سادهدل در نهايت درماندگي به اين نتيجه رسيد كه انگار خود بيگناه تنش ميخارد و دوست دارد به دار كشيده شود!
حالا هم يحتمل، مسئولان همه چيز تمام ما كه همه راهها را رفتهاند، به اين نتيجه رسيدهاند كه انگار پلنگها تنشان ميخارد كه در موسم زمستان خود را زير ماشين بيندازند و سقط شوند!
با اين اوصاف ضروري به نظر ميرسد كه مسئولان و متوليان محيطزيست و دستگاههاي ديگري كه به طور غير مستقيم در كشتار خارج از عرف و قاعده وحوش نقش دارند، هرچه زودتر فكري به حال اين معضل كنند، چراكه پلنگ مذكور در نيمههاي شب جان خود را از دست داده و از آنجايي كه اين حيوان شب شكار است، احتمال دارد كه به قصد شكار به جاده نزديك شده باشد.
دليل ديگري كه نزديك شدن حيوان به جاده و سكونتگاههاي انساني را توجيه ميكند، نبود شكار در دل زيستگاه است. در حالي كه سال گذشته در همين موسم قرار شد لاشه حيواناتي را به منظور تغذيه در زيستگاه حيوانات شكارگري چون پلنگ رها كرده و به اين واسطه از تعرض آنها به مجامع و زيستگاههاي انساني جلوگيري كنند اما. . .
گذشته از اين روش، شيوههايي چون فنسكشي در زيستگاههاي وحوش هم ميتواند اثرات مطلوبي را رقم بزند. با اين اولويت كه در چند سال گذشته نقاط حادثهخيزي كه موجب تلف شدن حيوانات درحال انقراض بوده، در اسرع وقت فنسكشي شود. با اين حال برخي كارشناسان از اين بابت كه فنسكشي زيستگاه حيوانات را دوپاره ميكند، با شيوه فنسكشي مخالفند. اما با كشتار خارج از قاعدهاي كه در حال حاضرشاهد آن هستيم، به نظر ميرسد ارجحيت فنسكشي انتخاب بين«بد»و«بدتر» است و اقل كم داشتهها را حفظ ميكند.
اما گروه ديگري كمبود بودجه را بهانه كرده و راه غلبه بر اين مشكل را فرهنگسازي ميدانند و ترجيح ميدهند بودجه اندكي را كه همواره بلاي جان محيطزيست بوده، خرج فرهنگسازي كنند. درحالي كه جامعه ما هنوز در حوزه شهري هم به فرهنگ قابل قبولي در زمينه رانندگي نرسيده. بنابراين ما نميتوانيم از رانندگان انتظار داشته باشيم كه در جادههاي بياباني طوري برانند كه در مسير خود با وحوش تصادم ننمايند. از اين رو به نظر ميرسد نافعترين راه، فنسكشي مناطق حادثهخيز و جلوگيري از تكرار مكررات باشد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]