واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاگردی را از موسی بیاموزیم !
در قرآن آیهای است که موسی به خضر گفت : میخواهم شاگردت بشوم ، شاگرد چه کسی است ؟ حضرت موسی پیغمبر الواالعزم ، معلم : خضر . گفت : اجازه میدهی به دنبال شما در بیابانها بیایم و به من چیزی بیاموزی ؟!قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِی مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا »[1] »ـ ادب شاگرد در برابر استادشاگرد باید مؤدب باشد . از کجای آیه این نکته معلوم می شود ؟! از آن جایی که گفت : هل . یعنی اجازه میدهی شاگردت شوم . یعنی بی اجازه وارد شدن ممنوع است ، شاگرد باید در برابر استادش ادب داشته باشد . حرف که میزند اجازه بگیرد . برای دریافت علم در برابر استاد ادب و تواضع داشته باشد ، زیرا تواضع به عالم استاد ، از اخلاق انبیاء است . وقتی پیغمبر الواالعزمی مثل حضرت موسی (ع) اجازه میگیرد ، پس ما هم باید اجازه بگیریم .ـ حرکت شاگرد باید حرکت کند .میگوید اتبعک (تبعیت کند) . یعنی باید برای تحصیل در بعضی مواقع حتی هجرت کرد .ونکته ی قابل توجه دیگر اینکه شاگرد باید دنبال معلم بدود و از او طلب علم کند ، نه اینکه معلم دنبال شاگرد بدود و او را به زور بر سر درس و علم بنشاند .هدفهای منفی در کسب علم و دانششاگرد باید تحمل سختی داشته باشد و سختیها را تحمل کند . یکی از کارهای خوب این است که سختیهایی که در زندگی و در راه طلب علم کشیده ایم ، را برای همدیگر تعریف کنیم . این سختیها میگذرد که انّّ مع العسر یسرا . در قرآن 12 کلمه عسر و 36 کلمه یسر آمده است ؛ یعنی با هر سختی 3 آسانی است ، اگر 6 ماه سختی بکشیم ، سه تا 6 ماه رفاه خواهیم داشت .در اسکناس یک نخی است که اون نخ به اسکناس ارزش میدهد و راه تشخیص اسکناس قلابی و اصل همان نخ است ، در انسان هم یک اراده وجود دارد که نشان دهنده ی انسان به درد بخور و توانمند است . کسی که عاشق علم است تلاش میکند ، بعضیها نشستهاند میگویند : برای ما بیاورید ، بپزید ، خودش اهل حرکت نیست ، جنب و جوش ندارد ، جوهر ندارد . محصّل باید خود جنب و جوش داشته باشد ، اگر جنب و جوش داشته باشد حتی با کتاب کم هم دانشمند میشود . اگر بی حال باشد ، بهترین کتابخانهها هم می رود ، باز به هیچ جا نمی رسد . در اسکناس یک نخی است که اون نخ به اسکناس ارزش میدهد و راه تشخیص اسکناس قلابی و اصل همان نخ است ، در انسان هم یک اراده وجود دارد که نشان دهنده ی انسان به درد بخور و توانمند است . هدفمسأله ی دیگر اینکه باید هدف داشته باشد ، موسی گفت به دنبالت می آیم « أَتَّبِعُكَ » ، به شرطی که چیزی به من یاد بدهی « تُعَلِّمَنِی » ، نه اینکه هیئت همراهت باشم .حدیث داریم قَالَ الْبَاقِرُ(ع) : «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا»[2] یعنی اگر كسی درس بخواند برای اینكه فردا توی جامعه پز بدهد مباهات كند بگوید من را میبینی فوق لیسانس هستم! این جهت الهی نیست .انفاق در آموزش علم و دانش محور باید یاد گرفتن باشد نه شخصیت ، نه لقب ، نه آرم . « مِمَّا » گوشه ای ، از آنچه بلدی به من یاد بده .« مِمَّا عُلِّمْتَ » یعنی تو خود از خدا داری ، زیرا میگوید «عُلِّمْتَ» یعنی تو خود آموزش دیده هستی ، یعنی علم از خودت نیست. یک کارمند بانک راحت پول میدهد . چرا ؟ برای اینکه از خودش نیست . کارمند بانک یک روز در یک قسمت بانک است ، میلیونها تومان میگیرد . هیچ خوشحال نمی شود ، چون برای خودش نیست . فردا رئیس بانک در قسمت پرداخت میرود وپول ها را می گیرد ، آنجا هم ناراحت نمی شود ، چون می داند این ها مال او نیست .انسان اگر بداند نعمتها از خودش نیست امروز دادند فردا میگیرند ، هم دادن هم گرفتن برایش فرقی نمیکند .هر چه که یاد میگیرید باید چهار شرط داشته باشد : واجب باشد یا مستحب یا مشکل فرد را حل کند یا مشکل جامعه را حل کند .در پی کسب علوم مفید باشید ! " مما عُلمته رشدا " یعنی هر علمی نه ! من چیزی میخواهم که در آن رشد باشد . پرهیز از علوم بیفایده یا مضرّبسیاری از علوم رشد ندارد . قرآن انتقاد میکند از علمی که رشد در آن نیست . دربسیاری از سؤالات ما رشد ندارد .هر چه که یاد میگیرید باید چهار شرط داشته باشد : واجب باشد یا مستحب یا مشکل فرد را حل کند یا مشکل جامعه را حل کند .قرآن می فرماید : ما علم مضر هم داریم :" وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ "[3] بعضی علم ها مضر است .حدیث داریم روز قیامت عمر انسان از جلوی انسان عبور میکند . مثل نوار قلب ، اینقدر انسان حسرت میخورد که عجب چه ساعتهایی را من الکی وقتم را گذراندم و ... .لزومی نداردهمه ی سؤالات را پاسخ دهیم !قرآن میگوید لازم نیست همه ی سؤالها را جواب بدهید ، بخصوص سؤالهایی که در آن شیطنت است ، فرعون شیطان بود میخواست مردم را علیه موسی تحریک کند ، از موسی پرسید : پدران ما کجا هستند ؟ پدر فرعون جاش کجا است ؟ منتظر است بگوید پدرت در جهنم است که بگوید : مردم ببینید ! چگونه جسارت میکند و موسی را بکوبد . تا فرعون گفت : " فما بال القرون الاولی ؛ پدران ما کجا هستند ؟" موسی فرمود : " قال علمها عند ربی ؛ علمش نزد خداست . "باید از جواب دادن به بعضی از سؤالات مخصوصاً سؤالات بودار تفره برویم . هر چه که یاد میگیرید باید چهار شرط داشته باشد : واجب باشد یا مستحب یا مشکل فرد را حل کند یا مشکل جامعه را حل کند .قرآن می گوید : گاهی فردی از چیزی که نباید سوال کند ، می پرسد ، شما چیز دیگر جواب بده . قرآن هم این کار را میکند :" یَسْأَلُونَكَ مَاذَا یُنفِقُونَ "[4] سؤال می کنند چه چیزی را انفاق کنیم ؟ خدا نمی گوید چه چیز را بدهید ، خودش صورت سؤال را عوض می کند ، میگوید مهم نیست ، ولی اول به پدر و مادرت و فامیل بعد به غریبهها کمک کنید . او میگوید چه چیزی بدهیم ؟ خدا میگوید : به چه کسی بدهیم ؟ یعنی سؤال را عوض میکند .چه علمی مایه ی رشد است ؟!سوره کهف ، آیه 66 میفرماید :درس را برای خدا بخوانید ، که در آن رشد باشد ، نیاز فرد و جامعه را بر طرف کند . پس می توان به طور کلی بیان کرد که علمی مفید است که :1- برای خدا باشد .2- در آن رشد وجود داشته باشد .3- نیاز فرد یا جامعه را رفع کند .در غیر این صورت علومی که بر این پایه ها نباشد ، نه تنها مفید نیست ، بلکه مضر می باشد . فرآوری : زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیانپی نوشت ها :1- کهف / 662- کافی / ج 2 / ص 473- بقره / 1024- همان / 215
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]