تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سوگند به خدا ، هر كس كه حقيقت سجده را به جاى آورد ، زيان نكرد و كسى كه در سجده، ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827461168




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عاشق شدن پیرمردی سرحال، هیز و زن دوست


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: عاشق شدن پیرمردی سرحال، هیز و زن دوست

عاشق شدن پیرمردی سرحال، هیز و زن دوست

از جوانی مسحور دنیای زنان بوده اما حال که زنش مدتی است فوت کرده می تواند فارغ از نق نق های او مشغول چشم چرانی و دلبری از زنانی شود که هم سن و سال دخترش هستند.

محمودرضا حائری: راوی «خاطرات اردی بهشت» پیرمردی سرحال، هیز و زن دوست است که چند وقتی است بیوه شده است. او زندگی مرفه و کم دردسری داشته؛از جوانی مسحور دنیای زنان بوده اما حال که زنش مدتی است فوت کرده می تواند فارغ از نق نق های او مشغول چشم چرانی و دلبری از زنانی شود که هم سن و سال دخترش هستند.


    جعفر مدرس صادقی    نشر مرکز    چاپ اول 93راوی پیر ما که تا آخر داستان نیز نامش را نخواهیم فهمید. سال هاست دچار ناتوانی جنسی شده و از همان زمان شروع به نوشتن کرده است. به نظر می رسد هیچ وقت نوشته هایش آن قدر مهم نبوده که فکری برای انتشارشان بکند.از زمانی که پیرمرد بیوه شده دخترش «تهمینه» دورادور به مراقبت از او می پردازد. به خصوص از وقتی که راوی دچار بیماری قلبی می شود. پس از آن به پیشنهاد تهمینه «طاها» آشپز و پیش خدمتی که روزها در سفارت خانه ای مشغول به کار است به خانه اش می آید که او شب ها تنها نخوابد. پیرمرد چندان از طاها خوشش نمی آید به خصوص که او با بیژامه ی صورتی اش در کوچه قدم می زند و این برای پیرمرد که بسیار مبادی آداب است موجب سر افکندگی است.روزی از روزهای سال نو وقتی که پیرمرد به خانه دخترش رفته است با زنی به نام «نوشین» آشنا می شود. تهمینه و نوشین با هم همکار هستند. پیرمرد در همان دیدار اول گلویش پیش نوشین گیر می کند. اما تهمینه او را از رابطه با نوشین بر حذر می دارد: «با خیلی ها رفیق بوده است و هنوز هم با خیلی ها رفیق است. دوست پسر هم دارد. با هم زندگی می کنند» توصیه تهمینه به گوشش نمی رود و  پیرمرد برای آشنایی با نوشین خودش پا پیش می گذارد. او برای دیدن نوشین به اداره دخترش می رود اما در دیدار اول تیرش به سنگ می خورد و نوشین پیشنهاد او را رد می کند.پس از این ماجرا راوی با «آذر» یکی دیگر از دوستان تهمینه آشنا می شود. آذر طراح لباس است و در خانه اش شوی لباس برگزار می کند. رابطه پیرمرد و آذر آرام آرام گرم می شود. او بخشی از نوشته هایش را نزد آذر می برد تا او آنها را بخواند این قسمت از نوشته های او داستان زندگی نوشین و مادرش است که نوشین در همان دیدار اول برای پیرمرد تعریف کرده بود. آذر این داستان را در جمعی که مادر نوشین هم حضور دارد می خواند. رابطه ی راوی و آذر زمانی به هم می خورد که پیرمرد دوباره پی می برد که دچار ناتوانی جنسی است.راوی و طاها بر سر تماشای تلویزیون با هم دعوا می کنند و پیرمرد راهی بیمارستان می شود. خیلی ها به ملاقات او در بیمارستان می آیند از جمله نوشین. این ملاقات سرآغاز رفاقت آن دو می شود. دوستی با نوشین موجب می شود پیرمرد احساس جوانی کند. پوشیدن کت و شلوار را کنار بگذارد و جین پوش شود. او حتی موی سر و ریش را هم می تراشد تا در کنار نوشین بیشتر احساس جوانی کند. کم کم تلاش می کند که ورزش کند و کمتر غذای چرب بخورد....این سر زدن های مداوم به خانه ی نوشین عاقبت پیرمرد را گرفتار می کند و پس از چندی ناغافل در دام عشق می افتد. عشق او را دچار احساس مالکیت نسبت به نوشین می کند و همین «احساس مالکیت» باعث می شود که او با دوست پسر سابق نوشین که در همسایگی او زندگی می کند دعوا کند.این جدال برای او عاقبت خوشی ندارد. نوشین نسبت به او سرد می شود. در این حین او دوباره با طاها دعوای سختی می کند و چنان او را مضروب می کند که طاها به شدت آسیب می بیند و خودش هم به بیمارستان می افتد در این میان نوشین و دوست پسر سابقش نیز تصمیم به ازدواج می گیرند....
گرد آوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغwww.seemorgh.com/culture









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن