واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به کتاب «ولادت» نوشته سعید تشکری
طناب داری که همیشه همراه «دعبل» بود
دعبل گفت: این ریسمان طناب دار من است. عهد کردم اگر خطی، دمی، قدمی، نفسی جز به مهر علی بن موسی بردارم، مرا با همین به دار بکشند. عهد تو با خودت چیست؟

خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: رمان «ولادت» نوشته سعید تشکری بی شک یکی از بهترین کتابهایی است که درباره زندگی امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا (ع) نوشته شده است. تشکری در این رمان روایت هنرمندانهای را برای روایت ماجراهای زندگی امام رضا(ع) برگزیده است و آن روایتی داستانی از زندگی و تلاش یاران آن حضرت است. تلاش و مجاهدتی که از شیعیان سالها برای حفظ اسلام انجام دادهاند و روایت این کتاب نیز از مجاهدتهای یاران امام موسی کاظم(ع) پدر امام رضا(ع) شروع میشود و با روایتی بینظیر سیر داستانی این ماجراها برای رسیدن حضرت به ایران و سپس دسیسههای مامون برای ایشان و خانوادهشان پی گرفته میشود. یکی از شخصیتهای اصلی این کتاب دعبل، شاعر اهل بیت است که ابتدا برای هارون الرشید شعر سرود و بعد وقتی دید این حاکم ظالم کربلا را به آب بست و در حق اهل بیت ستم میکند از عباسیان روی بر میگرداند و شعرهایی در وصف اهل بیت میسراید که هنوز هم که هنوز است، ماندگار است. بخشی از ماجرای این کتاب به همسفری هاتف از یاران علی بن موسی الرضا و دعبل اختصاص دارند آنها با هم همسفر شدهاند تا به دیدار مولا و امامشان برسند. در راه ناچار به طاهر حکمران بغداد میخورند. همان کسی که امین برادر مامون را کشته و با یک دست با مامون بیعت کرده و با دست دیگر با امام رضا(ع). طاهر که میفهمد این دو به سوی امام میروند، قصد تکریمشان را دارد تا با آذوقه و لباس و مهر مخصوص آنها را راهی کند و ارادت خود را به امام نشان دهد و اینک ادامه ماجرا به روایت سعید تشکری در کتاب ولادت: هاتف پاسخ داد: - نه خلیفه را شناختی و نه مولایت را! من بیمرکب و گرسنه خوشترم! دعبل لبخندی زد. - دیر یا زودش را نمیدانم حاکم بغداد! اما ای کاش مولایمان را قدر خودش میخواستی نه قدر خلیفهای که برای حکومت خود و مهرورزی پارسیان به علی بن موسی، او را میخواهد! مولایمان را برای خود و حکومت خود طلب کردهای نه برای وجود و حضور مولایم. طاهر غرید! -میتوانستی در بارگاه حاکمی دیگر هم چنین معلقه و خطابه بخوانی؟ -تو بگو طاهر! آیا اگر حاکمی دیگر بود ما را رها میساخت؟ گفتی، گفتیم! تو به ما لطف نمیکنی تا سزاوار سپاس باشی؛ تو بیعت خویش را پاس میداری. هاتف پاسخ طاهر را آن چنان خوب گفت که دعبل در دل او را تحسین کرد. -خوشتر داریم خود برویم! میتوانیم برویم. طاهر سری تکان داد. گرسنگی و درد با آنها بود. رنج بند و کمند! اما از او چیزی نخواستند. طاهر تحقیر شده بود. اما روح مهر به علی بن موسی و بیعت با او ،آرامش میساخت. نگاهی به طعامها انداخت. دعبل نرفته بازگشت. ریسمانی از خورجین خود که از غلامان پس گرفته بود، بیرون آورد و به طاهر گفت: - این ریسمان طناب دار من است. عهد کردم اگر خطی، دمی، قدمی، نفسی جز به مهر علی بن موسی بردارم، مرا با همین به دار بکشند. عهد تو با خودت چیست؟ سردار حاکم! گفت و با هاتف رفت. انتشارات نیستان کتاب ولادت نوشته سعید تشکری را با قیمت 9200 تومان منتشر کرده است. برای تهیه این کتاب میتوانید با شماره تلفن22612443 تماس بگیرید. برای بیشتر دانستن درباره این کتاب میتوانید این یادداشت را بخوانید. انتهای پیام/
93/10/02 - 11:12
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]