واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
روایت تلخ علی ضیاء از شب فوت همسر بنیامین علی ضیا، در مراسم ترحیم و تشییع پیکر همسر بنیامین برگزاری برنامه را بر عهده داشت و همانطور که در این گفتوگو میگوید. در روزهای سخت بنیامین توانست به خوبی در کنار این خواننده باشد. او بهترین گزینهای بود که میشد با او در این باره گپ زد.
از زمان تصادف و اتفاقاتی که افتاد، بگویید.تا آنجایی که به یاد دارم این اتفاق روز جمعه افتاد و آن روز مدام از دلم میگذشت که خبری از بنیامین بگیرم به دلیل اینکه چند روزی بود با او صحبت نکرده بودم و نمیدانم چه اتفاقی افتاد که تماس نگرفتم و بعدازظهر انگار تمام انرژیام گرفته شد و خواستم یک استراحت کوتاهی داشته باشم که کلا خوابم برد. خیلیها با من تماس گرفته بودند و صبح روز شنبه به عادت روزهایی که ویتامین سه داشتم «البته آن روز صبح ویتامین سه نداشتیم و برنامه ویژه شب یلدا داشتیم و در کل صبح شنبه برنامه نداشتم)، ساعت 6 صبح بیدار شدم، دیدم خیلی از دوستانم با من تماس گرفتهاند، سریع پیامکهایم را چک کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاده! که دیدم در پیامکها به فوت همسر بنیامین اشاره شده است. همان لحظه با یکی از دوستان مشترک خودم و بنیامین، آقای « مجید بنیفاطمه» تماس گرفتم و گفتم: آقا سید چی شده؟! او گفت: من هم نمیدانم، انشاءالله که شایعه است. بعد از آن سریع با بنیامین تماس گرفتم و از وی پرسیدم که آیا این موضوع صحت دارد که بنیامین گفت این اتفاق افتاده. همان لحظه آماده شدم و به بیمارستان رفتم و بقیه ماجرا هم که دوستان اطلاع دارند.*زندگی و تلاش بنیامین برای سرپا ماندن در این سال را چطور دیدید؟حقیقتا بنیامین از نگاه من، انسان بزرگی است. عموما در غمها و مشکلات از او گریز بیرونی نمیبینید مگر اینکه چه اتفاقی رخ بدهد. زمانی که بیمارستان رفتم و بنیامین را دیدم، ناآرام بود که این ناآرامی هم طبیعی بود اما فکر میکنم یک مقدار که زمان گذشت، یعنی حدود هفت، هشت ساعت بعد از این اتفاق، احساس کرد که همه غمها، مشکلات و غصهها را خودش باید به دوش بکشد و غمهای اطرافیان و افراد دیگر را هم آرام کند و تسکین بدهد: «نسیم» مادر جوانی دارد که دخترش را از دست داده و خواهران او هم هستند و «بارانا»یی که مادرش را از دست داده بود. به نظر من هم این اتفاقها طلب میکرد که یک مرد قوی تمام این غصهها را یک تنه به دوش بکشد و دیگران آن را هم تسکین بدهد تا اینکه خود، چالشی برای دیگران باشد.
*شده بود که در مورد روز تصادف و اتفاق با هم صحبت کنید؟ما همان روز صحبت کردیم. در مورد آن حادثه و اتفاق، تقریبا چندین بار در روزهای مختلف صحبت کردیم.*بنیامین فضای اطرافش را طوری مدیریت کرده بود که کسی از او سوالی نمیکرد؟ما از لحظههای اول ماجرا متوجه این اتفاق نشدیم. به هر حال بعد از ظهر جمعه این اتفاق افتاد و من صبح شنبه متوجه شدم. میخواهم بگویم که فاصله بین بعدازظهر جمعه تا صبح شنبه را متاسفانه ما در کنار بنیامین نبودیم اما از صبح شنبه که یکدیگر را دیدیم. چندین بار در مورد روز حادثه صحبت کردیم که اصلا چطور این اتفاق افتاد و چه صحبتی میکردند و جاهایی هم که یادش نبود. به هر حال تمام بدنش کوفته شده و جای کبودی روی بدنش بود و خودش هم میگفت اینجا را به یاد ندارم که چه اتفاقی افتاده و این موضوع طبیعی بود که به یاد نمیآورد اما درد و رنج این تصادف روی بدنش کاملا مشهود بود.*فکر میکنید بنیامین چطور توانست با تراژدی نبودن نسیم کنار بیاید؟گمان میکنم دلیلش صبر و مهربانی زیادی است که همیشه در قلب بنیامین بوده که به لطف خدا، یکباره چند برابر شد. در کل بنیامین خیلی مهربان و صبور است و استایلش این گونه است و این مهربانی را با همه دارد. اما تمام این اتفاقات بعد از فوت نسیم، ضربدر هزار شد و این اتفاق فقط میتواند لطف خدا باشد. خدا به بنیامین صبری داد که بتواند تحمل و مدیریت کند و آرام باشد چون اطرافیان او هم عزیزشان را از دست داده بودند و باید یک نفر، غمها را متحمل میشد و آنها را آرام میکرد و در این بین بنیامین کسی بود که دیگران را تسکین میداد. او حتی افرادی که رابطه دورتری هم داشتند را آرام میکرد. لحظههایی بود که آنها کنار بنیامین گریه میکردند و بنیامین آنها را آرام میکرد. فکر میکنم شرایط باعث شد که بنیامین این تصمیم بزرگ را بگیرد و برخلاف انتظار به جای اینکه دچار چالش شود، آرامش داشت و همه ما وقتی بنیامین را میدیدیم، آرام میشدیم.*چه صحبتهایی را بیشتر از بنیامین میشنیدید؟من و بنیامین دوستان صمیمی هستیم (حداقل من این طور فکر میکنم). اینکه در مورد چه چیزی صحبتی میکردیم، به نظرم امانتی بین من و بنیامین است که اگر خودش بخواهد آن را بازگو میکند. شاید هم نخواهد و من هم نمیخواهم این حرفها را مطرح کنم. حرفهایمان نباید یک جاهایی فاش شود اما حرفهایمان همیشه به سمتی بود که یکدیگر را در آن شرایط آرام کنیم. به هر شکل شرایط و روزهای بسیار سختی بود و واقعا دم همه افرادی که به پای بنیامین ماندند، گرم. همه آنها همراه بودند، کمک میکردند و سنگ تمام گذاشتند، ایستادن و لحظه به لحظه و ثانیهبهثانیه برایش ماندند. به نظرم شوکی بود که آن روزها به بنیامین وارد شد. در همه جا حرف این تصادف بود. آدم باید قدر خود، زندگی و رفاقتهایش را بداند. باید از مردمی هم که در مراسم شرکت میکردند و برای فوت همسر بنیامین دغدغه داشتند، یک تشکر ویژه داشته باشم.زندگی ایده آلاخبار مرتبط :ناگفته هاي تصادف مرگبار بنيامين بهادري و همسر و دختر 2ساله اش!اولین واکنش بنیامین بهادری به فوت همسرشعکس و آلبوم جدید بنیامین بهادری کنار دخترش بارانا +عکس
یکشنبه 30 آذر 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]