تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833949865
پاشایی چرا پدیده شد؟
واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: پاشایی چرا پدیده شد؟
از ماجرای پاشایی بیش از سه هفته میگذرد. طی این مدت تحلیلهای متفاوتی از رفتار مردم صورت گرفت. واقعیت این ماجرا این بود که سابقه حضور مردم برای تشییع جنازه یک هنرمند طی سالهای اخیر «بیسابقه» و سبک عزاداری «متفاوت» بود. نقش شبکههای اجتماعی، تلفن همراه مثل«وایبر» و «واتسآپ»، حساسیت مردم نسبت به سرطان و... جوانمرگی، متن و محتوای عاشقانه ترانههای پاشایی، تغییر سلیقه و ذایقه فرهنگی مردم و... از جمله تحلیلهایی بود که از همان ابتدا در مورد این پدیده مطرح شد. عدهیی این حادثه را تلنگری برای مسوولان دانستند و یکسری هم فرصتی برای انتقاد به جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی و روشنفکران که شما از پیشبینی چنین پدیدهیی جا ماندید و پاسخ متقابل آنها که صدای جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی در ایران چندان شنیده نمیشود.
به گزارش اعتماد، فراتر از تحلیلهایی که از همان ابتدا همزمان با تحلیلهای عامیانه از این حادثه صورت گرفت، بررسی عمیقتر این ماجرا بعد از گذشت سه هفته از آن در گفتوگو با جامعهشناسان، زاویههای بیشتری از ابعاد این ماجرا را باز میکند. در این میزگرد این پدیده با حضور سه جامعهشناس مورد بررسی قرار گرفت؛ حمیدرضا جلاییپور، تقی آزاد ارمکی و نعمتالله فاضلی. جلاییپور پدیده «پاشایی» را در چارچوب «جنبش اجتماعی و پویش بیصدا و مبتنی بر سبک زندگی در جامعه جنبشی ایران» تفسیر میکند و آزاد از پررنگ بودن ابعاد فرهنگی این پدیده میگوید و بر ساحت فرهنگی آن تاکید دارد و فاضلی به اشکال جدیدی از «باهم بودن» در جامعه کلانشهری ارتباطی امروز اشاره میکند. جلایی پور: اگر این لایههای محذوف و پویشی جامعه خوب دیده نشوند دوباره در یک فرصت دیگر یه زمان دیگر و به بهانههای دیگر بروز میکند. همین انتخابات ٩٢ بیش از همه یک جنبش انتخاباتی بود که در فرصت انتخاباتی بروز کرد. اگر تندروها میدانستند روحانی رای میآورد از عدم احراز صلاحیت او مثل هاشمی حمایت میکردند. جامعه ایران جنبشپرور است و تا زمانیکه مطالبات آن پاسخ داده نشود لایههای محذوف جامعه در فرصتهای مختلف به روی جامعه میآیند آزاد: جامعهشناسی ایران نیروی حد واسطی که باید صدای حوزه اجتماعی را منتقل کند اما اجازه نمیدهد.
من که موظف نیستم بروم دنبال حوزه سیاست و قدرت حرفهایم را بزنم. وظیفه این حوزه است بیاید در اتاق من بپرسد تو چه میفهمی. وظیفه حوزه قدرت و سیاست است. کدام دانشمند در دنیا میرود سراغ حوزه سیاست بگوید خواهش میکنم حرف من را گوش کنید. حوزه سیاست است که رفته زانو زده و یاد گرفته است. در سنت و مدرنیته، همین بوده است. این حرفها برای این است که این حوزه را تخریب کنند. ما قبول نداریم، کلیشه غلطی است جلاییپور:این رخداد فراتر از یک عزاداری باشکوه بود. این رخداد یک پویش اجتماعی و مربوط به یکی از لایههای جامعه محذوف (جوانان) بود. ما ظرفیت چنین پویشها و جنبشهایی را در زنان و اقوام و کارگران ایران هم داریم. در لایههایی دیگری از جوانان مثلا دانشجویان هم داریم. مثلا آخرین مورد همین اعتراض ١۵روزه کارگران بافق بود آزاد: اگر دولت احمدینژاد وجود داشت و دولت روحانی نبود، مدارای حوزه سیاسی با این عرصه وجود نداشت، لحظه اول میبردند خاک میکردند و یک نفر هم اجازه حضور نداشت. شبکه اجتماعی هم به این میزان نبود. شبکه اجتماعی با جامعه واقعی در تعامل است که دارد خود را میسازد. وزیر ارشاد این دولت در مورد این موضوع صحبت میکند فاضلی: عدهیی مایلند از هر فرصتی استفاده کنند و بگویند عالمان علوم اجتماعی ما همیشه عقبند. من در کتاب مردمنگاری هنر (١٣٩٠) در فصل جامعهشناسی موسیقی و دیگر کتابها این موضوع را گفتم. وقتی گروهها و اهل سیاست از دانستن و جدی گرفتن تحلیلهای ما احساس بینیازی میکنند، گناه ما چیست؟ فاضلی: به نظر من پدیده «پاشایی» ناشی از تلاقی چند چیز با هم بود. محور اصلی، شبکه است. نسل دیجیتال که شامل جوانان و نوجوانان و زنها میشوند. تلاقی با حوزه سیاسی که فضای نسبتا باز سیاسی است. جامعه آمادگی داشت جایی استقبال خود را از این فضای باز سیاسی نشان دهد. این حضور در حوزه عمومی به عنوان حوزه مستقل و آزاد به خصوص در کلانشهرها نشان داده شده اعتماد: ماجرایی که اتفاق افتاد این بود که یک خواننده موسیقی پاپ به نام مرتضی پاشایی بعد از یک دوره بیماری سرطان و چندین بار شایعه مرگ او بر اثر این بیماری نهایتا در بیمارستان بهمن تهران فوت کرد. فوت این خواننده ٣٠ ساله با واکنش گستردهیی از سوی جامعه خصوصا نسل جوان و نوجوان رو به رو بود. تجمعات مقابل بیمارستان بهمن در آخرین ساعات مرگ این خواننده و تجمع در عزاداری بسیار گسترده بیسابقه بود. ما در این میزگرد قصد داریم واکنش مردم به این ماجرا را تحلیل کنیم شما، ماجرا و اتفاقی را که تحت عنوان« پدیده پاشایی» افتاد چطور تحلیل میکنید؟ آزاد: من ماجرایی که تحت عنوان«پدیده پاشایی» اتفاق افتاد را در درجه اول یک پدیده فرهنگی و در درجه بعدی پدیده اجتماعی و نهایتا پدیده سیاسی میدانم. این ماجرا یک پدیده فرهنگی است که ساحت اجتماعی پیدا کرده است. نتایج و عکسالعمل آن و ارتباطی که با حوزه رسمی پیدا کرد باعث شده بعد سیاسی پیدا کند اما خود پدیده اساسا تحت هیچ شرایطی پدیده سیاسی نبوده و نیست. پدیده اجتماعی به این معنا که آرایش نیرویی برای ساماندهی و دستیابی به امری و حل مسالهیی باشد، هم نیست. یک موقعیت فرهنگی است که در متن فرهنگ قرار دارد. دغدغهاش دغدغه فرهنگی است و آدمهایی که در آن بازی میکنند، بازیگر فرهنگی هستند. به عبارتی ما با خوانندهیی رو به رو هستیم در حوزه موسیقی، مخاطبان مصرفکننده پدیدهیی به اسم موسیقی هستند و دغدغهها دغدغههای فرهنگی است. چیزی که در لایه پنهان و آشکار جامعه ایران است ساحت فرهنگی است. احساس، انگیزه، تمایلات، ارزشها و... وقتی تعین و قالب گروه اجتماعی پیدا میکند، تبدیل به پدیده اجتماعی میشود تا قبل از آن یک پدیده فرهنگی هستند. محتوای آن هم یک پدیده فرهنگی است. فاضلی: به یکی از دوستان گفته بودم برای مصاحبه در مورد پاشایی به روزنامه اعتماد میروم. ایشان پیامکی برای من فرستاد به این شرح: در هر چیزی همیشه رازی نیست و گاهی واقعا به تحلیلهای روشنفکران هم نیازی نیست. این تنها سوگواری برای مرگ یک جوان خواننده است و نه چیزی دیگر؛ لطفا تحلیل نکنید.
این نگاه تصورش این است که ما لزوما نباید در هر چیزی دنبال تحلیل بگردیم. این نگاه را در بحثهای فضای مجازی هم دیدم که سعی دارد موضوع را خیلی عادی، ساده و بدیهی فرض کند. استدلالشان هم این است که چه لزومی دارد ما برای هر چیزی دنبال تحلیل بگردیم؟ بعضی این تحلیلها را سوءاستفاده از موقعیت برای گفتن حرفهایی که قبلا فرصتی برای گفتن نمییافت میدانند. یک توطئه و نوعی سوءبرداشت از واقعیتهای زندگی و مواجههیی مغرضانه با مرگ یک جوان. این یک تحلیل است. من قبل از اینکه اینجا بیایم به مغازهیی رفته بودم که مردم عادی داشتند درباره همین موضوع صحبت میکردند. تحلیلی ارایه میکردند که برای من جالب بود و آن اینکه این پدیده حادثهیی عادی است، ما ایرانیها مردم مردهپرستی هستیم و به محض اینکه یک نفر میمیرد ضجه میزنیم و ناله میکنیم. به نوعی، نگاه ذاتانگارانه از کلیت هستی روانی ایرانی و تحلیلی روانشناسانه از اینکه جامعه ایرانی مردهپرست است ارایه میکردند.
من این سوال را پرسیدم که اگر این طور است و ما از روی مردهپرستیمان این عکسالعمل را داشتیم چرا برای «ایرج بسطامی»، « ناصر عبداللهی» یا خیلی از خوانندههای دیگر در این سالها چنین واکنشی نداشتیم. خب طبیعتا ذهن عامه مردم نمیتواند به این سوال پاسخ دهد که اگر ما مردهپرست هستیم چرا فقط بعضی از مردهها را میپرستیم. از پاشایی سرشناستر و دارای نقش و سهم بیشتر در فرهنگ ایران هم داشتیم. این نوعی تحلیل است که مساله را به یک عامل و ویژگی روانشناسانه از ذهن ایرانی نسبت میدهد. این را در جاهای دیگر داریم. از یکی از دوستان پرسیدم چرا این اتفاق افتاد؟ او هم تحلیل روانشناسانه داشت که انتشار عکسها و فیلم لحظات آخر زندگی پاشایی با موهای ریخته و لاغر که جوانی را نشان میداد که بهشدت مظلوم واقع شده است و به نوعی ستم روزگار و سرنوشت را به نمایش میگذاشت، خیلی روح و روان انسان ایرانی را که به مرگ و بهخصوص به مرگ جوان و جوان ناکام حساس است، تحت تاثیر قرار میداد. چون اینها نشانههای خیلی فربه و قوی در نظام جامعهشناختی ما است.
تحلیل این دوست این بود که این فیلمها و عکسهایی که دوستان پاشایی گرفتند خیلی مردم را آماده همدردی و همدلی کرد. مجموع این نگاهها، تحلیل عامیانه است. ما با دو مساله روبهرو هستیم: یکی مساله پاشایی که هنرمند موسیقی عامهپسند است و مسالهی دوم واکنشهایی که صورت گرفته است. این حادثه از نوع حادثههای فرهنگی است. به این دلیل که در حوزه فضای نمادین جامعه صورت گرفته است: در حوزه موسیقی و در حوزهیی که نشانهای هنری بازتولید میشود. این حادثه زمینه و پیامدهای اجتماعی، سیاسی و روانشناسی دارد. همه اینها به نوعی در آن دخیل هستند. تا زمانی که بررسی تجربی و دقیقی در مورد حادثه نکنیم نمیتوانیم بگوییم وزن کدام یک از این موارد سنگینتر است. این مهم نیست که ما این پدیده را صرفا سیاسی یا اجتماعی و... ببینیم؛ مهم این است که ببینیم چه عاملی این موضوع را مسالهمند یا پروبلماتیک میکند؟ چه چیزی با تعارض و ناهمخوانی احتمالی رو به رو است که باید گره آن را باز کنیم؟ جلالیپور: در اینکه این ماجرا یک پدیده اجتماعی است، شکی نیست. اصلا اغلب پدیدهها اجتماعی یا فرهنگی است. همین ما چهار نفر که اینجا نشستیم یک پدیده اجتماعی است، لذا باید ببینیم ابعاد و عوامل اصلی این رخداد چیست و با چه مضمونی میتوان آن را تفسیر کرد و چرا این پدیده در این ابعاد شکل گرفت. این جامعه چه ویژگیهایی دارد که به شکلگیری چنین اتفاقی کمک میکند. آنچه میگویم هم بر اساس مجموع شواهد در دسترس کنونی است و شاید اگر کمی از حادثه فاصله بگیریم دقیقتر بتوان ارزیابی کرد. در درجه اول ببینیم ابعاد رخداد چیست و اصلا داریم راجع به چه چیزی صحبت میکنیم. در آغاز پخش خبر به سرعت هزاران نفر روبهروی بیمارستان بهمن جمع شدند، دهها هزار نفر در مراسم تشییع جنازه در تالار وحدت شرکت کردند و خیابان انقلاب بسته شد، بیش از ۶٠ هزار نفر در زمانی که وارونگی هوا شدید بود برای تدفین به بهشت زهرا رفتند و به دلیل شدت جمعیت مرحوم پاشایی را نتوانستند همان موقع خاک کنند و مجبور شدند شبانه دفن کنند. دهها هزار نفر هم در شهرهای بزرگ و کوچک ایران و افغانستان در پارکها و میادین جمع شدند، ترانههای او را همخوانی کردند، شمع روشن کردند و عکس او را به ماشینشان زدند. بعضا تعداد زنان بیشتر از مردان بوده است. تهران، شیراز، مشهد، آبادان، بندر انزلی، رشت، مزار شریف و هرات کانونهای اصلی تجمع شدهاند.
نکته مهم دیگر اینکه هزاران بچه دبیرستانی و راهنمایی به طور خودجوش در روز تشییع جنازه پاشایی به مدرسه نرفتند یا در روزهای بعد ترانههای او را دستهجمعی خواندند. در گذشته چنین اتفاقاتی در این سطح نداشتیم. این چه پدیده اجتماعی است که اینقدر جمعیت را به حرکت خودجوش واداشته. جالب اینکه صدا و سیما به محض فوت او روی مذهبی و انقلابی بودن خانوده پاشایی تاکید کرد. لابد دستاندرکاران فکر میکردند دیگر جوانانی که پوشش و رفتارشان مطلوب صدا و سیما نیست کمتر میآیند، ولی اتفاقا هم آنها آمدند و هم زنان چادری و حجاب اسلامی. از منظر جامعهشناختی پدیدهیی در این ابعاد تصادفی شکل نمیگیرد و این همه آدم بدون دلیل و زمینه مناسب هماهنگ نمیشوند و تحت تاثیر قرار نمیگیرند و یک پویش بزرگ جمعیتی راه نمیاندازند. پدیده تشییع جنازه باشکوه پاشایی مثل هر پدیده اجتماعی بزرگ دیگری تکعلتی نبوده است. در بخشهای بعدی صحبتم عوامل زمینهیی و ویژهیی که این پدیده را ساخت مطرح میکنم. اعتماد: در مورد پدیده و چگونگی آن توضیح دادیم، برویم سراغ شرایط و عللی که از نظر شما باعث بروز چنین واکنشی از سوی مردم شد. تحلیلهای متفاوتی در این زمینه شده است، جوانی، بیماری سرطان، محبوبیت پاشایی، مردهپرستی ایرانیان، تاثیر شبکههای اجتماعی و جای خالی حرکتهای جمعی اینچنینی. تحلیل شما چیست؟ آزاد: ما قضیه را خیلی ساده میکنیم یا خیلی دستنیافتنی میدانیم. پدیدهیی ظهور کرده که ساحت اجتماعی دارد اما پدیده فرهنگی است. ما چیزی که امکان چنین ظهوری را فراهم میکند از آن غافلیم. از پدیده پاشایی باید برویم سراغ علتها و جستوجو میکنیم. به جای اینکه ما این پدیده را مقابل حاکمیت و اعتراضی ببینیم باید سراغ دلایل آن در جامعه برویم. زیست فرهنگی جامعه ما چگونه است. از قدیم مردم به دنبال چنین ماجراهایی بودند.
پدیده «پاشایی» یک موقعت فرانهادی است. داخل و خارج به آن پرداختند و حکومت هم مجبور به واکنش است. زیست فرهنگی که ایرانی دارد مختصاتش آدمهایی مثل «پاشایی» است. این طور نیست که «پاشایی» فضای انتقادی علیه ساخت رسمی را دنبال میکند. این پدیده دنبال این نبود، عقلش به این نمیرسید.
امروز در بازی سیاسی وقتی پدیدهیی وارد خیابان میشود، نیروی امنیتی ایستاده و تلویزیون سکوت میکند. اگر این پدیده میدانست، چنین قدرتی دارد اصلا به تلویزیون نمیآمد یا بیشتر میآمد. این پدیده یک پدیده درخود است و معطوف به چیز دیگری نیست زیست مسالمتآمیز خودش را دارد و نیرو جستوجو میکند اما وقتی پای مرگ و سرطان و چنین موضوعاتی میشود، یک واکنش اجتماعی گسترده را به دنبال دارد. همه کسانی که در ماجرا شرکت کردند کسانی نیستند که پاشایی را میشناختند. بعضی مشاهدهگر و نظارهگر بودند که فقط آمدند ببینند چه خبر است. اتفاقا خیلی از کسانی که در این ماجرا بازی میکردند نیامدند. باید به لایه دیگری از این پدیده برگشت. ما مفاهیمی تحت عنوان تنهایی، میل به زندگی، شادی، غم، فردگرایی، عشق و نفرت و چیزهایی که در موسیقی پاپ مملو است، داریم. همزیستی عشق و خیانت در ترانههای پاشایی وجود دارد. این تیپ آدمها و اصحاب موسیقی پاپ با این موضوعات سر و کار دارند. مردم بیشتر با این موضوعات سر و کار دارند تا عشق متعالی که مثلا شجریان در آهنگهایش از آن صحبت میکند. تنهایی عشق و خیانت است که مخاطب پیدا میکند، مخاطبانی که وقتی با صدا میشوند میبینیم چقدر زیاد هستند. همین الان گوشیهای بچهها را باز کنید میبینیم هزاران آدم دیگر مثل پاشایی دارند. فاضلی: هر امر اجتماعی علل متعدد دارد و مثل یک بافت به همه زمینهها پیوند میخورد و ما از هرجایی که وارد شویم نادرست صحبت نکردهایم. آن چیزی که این حادثه را پروبلماتیک میکند چند مورد است که بطور فهرستوار عنوان میکنم: نکته اول بحث قدرت و سیاست است. یعنی اینکه جایگاه پدیده پاشایی در گفتمان رسمی و مناسبات امروز سیاسی کجاست؟ از آن جهت که پیش فرضی که وجود دارد این است که گفتمان رسمی جمهوری اسلامی گفتمان موسیقی عامهپسند نیست و نوعی تفاوت وجود دارد، نتیجه گرفته میشود که اگر موسیقی عامهپسند در گفتمان رسمی موضوعی پذیرفته شده و مشروع نیست، نوع مواجهه مردم با این پدیده نوعی مواجهه با قدرت به حساب میآید. دومین وجه پروبلماتیک به فضای فرهنگ عامهپسند بر میگردد. وجه پروبلماتیک قضیه این است که این پدیده چه ویژگی دارد که آن را حتی میان ستارههای سینمایی، عامهپسند و ورزشی برجسته کرده است امروز فوتبال جامعیت گستردهتری نسبت به موسیقی عامهپسند دارد. قهرمانان فوتبالی ما نسبت به قهرمانان موسیقی – به خصوص این شاخه از موسیقی- قهرمانان اسطورهییتری هستند. موسیقی کلاسیک ما اسطورههایی مثل شجریان دارد. یا اسطورههای موسیقی عامهپسند ما که مربوط به قبل از انقلابند هنوز در حافظه جمعی گروههایی از مردم به عنوان اسطورههای تثبیت شده وجود دارند. اما اسطورههای امروزی موسیقی عامهپسند هیچ کدام از موقعیت تثبیت شدهیی در روانکاوی ذهن جمعی مردم ما و حتی خود گروههای موسیقایی برخوردار نیستند. پرشورترین واکنش جمعی که در مورد مرگ یک ورزشکار داشتیم درگذشت «ناصر حجازی» بود. در آن مورد، واکنش جامعه خیلی کمرنگتر از پاشایی بود... مرگ ستارههای سینمایی که آن هم بیش از موسیقی عامهپسند در فضای جامعه ما حیات دارد به این اندازه نبود. پرشورترین آنها مربوط به مرگ «خسرو شکیبایی» بود که با بازتاب گستردهیی روبهرو شد اما آن هم از این جنس نبود که شهرهای مختلف مراسم بگیرند و آن را خیابانی کنند. وجه پروبلماتیک دیگر این است که پدیده پاشایی را میتوان به راحتی با تحلیلهای سادهانگارانه هم جلو برد. اینکه جوان بوده، جوانمرگ شده، سرطان داشته است و... ذهن عامیانه که میگوید تحلیل نکنید؛ تصادف بوده و... جلاییپور: من به چند علت اشاره میکنم. نخستین و مهمترین علت شکلگیری این پدیده محبوبیت «پاشایی» است. از این منظر گرچه انتظار دیدن جمعیتی در این ابعاد را نداشتم اما از دیدن آن حیرت هم نکردم. در فرهنگ عامه سلبریتیمحور امروزی که با رسانههای با مخاطب میلیونی تقویت میشود چنین پدیدهیی در هیچ جای جهان شگفتیآور نیست. بسیاری از ناظرانی که دچار شگفتی شدند توجه ندارند که به هر حال آلبومهای پاشایی در سه سال گذشته در صدر پرفروشترین آلبومهای موسیقی مجاز در ایران بوده است، تور کنسرتهای او در سراسر کشور مورد استقبال گسترده قرار میگرفت، همین دو ماه پیش از فوتش توانست چندین شب متوالی سالن چند هزار نفره برج میلاد را برای کنسرتهایش پر از جمعیت کند و در سایت پرمخاطبِ رادیو جوان که ربطی به صداوسیما ندارد هم مدتهاست پرلایکترین خواننده ایرانی بوده است. همه اینها نشان میدهد که با هر معیاری پاشایی خواننده و آهنگساز عامهپسند و پرمخاطب و محبوبی بوده است و تعداد زیادی از ایرانیان و فارسیزبانان با ترانههایش خاطره و ارتباط عاطفی نزدیک دارند و طبیعی است طرفداران پرشمارش از جوانمرگ شدنش متاثر شوند و در تشییع جنازهاش شرکت کنند. عامل دومی که میخواهم روی آن تاکید کنم تاثیر صداوسیما است. نباید غافل شد که اکثر سلبریتیها و ستارههای بسیار محبوب در چنددهه اخیر ایران همزمان هم از ابزار صداوسیما برای محبوبتر شدن استفاده کردهاند و هم به نحوی نوعی زاویه انتقادی با جریان حاکم را به مخاطب نشان دادهاند.
تصانیف محمدرضا شجریان در دهه ۶٠ مدام از رادیو و تلویزیون ایران پخش میشد و ربنایش هم با پخش چنددههیی در صداوسیما در خاطره جمعی ایرانیان نشست ولی در عین حال با مواضع انتقادیاش مستقل از حاکمیت محسوب شد و حتی محبوبیتش افزایش یافت. عادل فردوسیپور در تلویزیون پرمخاطبترین برنامه ورزشی خاورمیانه را دارد و در عین حال با هوشمندی همراهیاش با مردم و موضع انتقادیاش را نیز نشان داده است. مهران مدیری دو دهه است که در همین صداوسیما برنامههای طنز پرمخاطبی که حتی زبان جامعه را تحت تاثیر قرار میداد، میسازد و در عین حال نماینده فرهنگ رسمی محسوب نمیشود.
مرتضی پاشایی هم از طریق تیتراژ پرمخاطبترین تاکشوی صداوسیما- برنامه ماه عسل – در دو سال متوالی و پخش مکرر آثارش در رادیو و شرکت در برنامههای ویژه نوروزی تلویزیون مشهورتر میشود و در عین حال اجازه نمیدهد یکی از ترانههایش در تیتراژ یکی از سریالها سانسور شود و در اینترنت آن را منتشر میکند و منتقد فرهنگ رسمی به نظر میرسد. تاثیر صداوسیما در افزایش محبوبت و مخاطب پاشایی را نباید دست کم گرفت. عامل سومی که به نظرم اهمیت دارد لذت حضور در جمعهای بزرگ است. ظاهر غمگین مراسم تشییع جنازه نباید ما را از لذت حضور در جمع بزرگ و همخوانی در جمع هزاران دختر و پسرها در خیابان و فضاهای عمومی غافل کند. در ایران فقط آنها که به نماز جمعه و نماز اعیاد میروند از لذت حضور در جمعهای بزرگ بهرهمندند و اغلب دختران و پسران از حضور در اجتماعات بزرگ محرومند. تشییع جنازه یک خواننده محبوب فرصت مناسبی برای تجربه لذت حضور در جمع بزرگ در خیابان بدون هزینه است. تاثیر همدردی و تاثر مردم از اخبار سرطان یک جوان ٣٠ ساله را هم نباید نادیده گرفت. نقش ابزارهای موبایلی (وایبر و واتسآپ) را هم در اطلاعرسانی و بسیج مردم نباید دستکم گرفت. در جامعهیی که ١١٠ میلیون خط موبایل و چند ده میلیون گوشی موبایل و میلیونها گوشی هوشمند در دست مردم است، ابزار قدرتمند جدیدی برای اطلاعرسانی و بسیج خودجوش از پایین شکل گرفته است که در ماجرای تشییع پاشایی هم رسانه اصلی بود و حتی از صداوسیما، ماهوارهها و اینترنت هم تاثیر بیشتری داشت.
برخی گفتند این «استقبال گواهی بر اخلاق شایسته و هنر ارزشمند پاشایی» بود، اما این نمیتواند عامل اصلی باشد چون برای دیگر افرادی که آثارشان ارزش هنری بیشتری داشت یا خودشان از نظر اخلاقی شایستگی داشتند چنین پدیدهیی شکل نمیگیرد یا برخی دیگر میگویند «ایشان در اصل یک چهره مذهبی و فرزند یک مداح اهل بیت و جزو مریدان نظام بود» یا خارجنشینان میگویند «کورسویی از امید برای تغییرات ساختاری بود» یعنی در دل این حادثه بارقههای اعتراضات خیابانی و یک انقلاب میدیدند که خطایشان روشن است. عدهیی هم گفتند «١۵ سال پیش این جامعه برای حجاریان یک چنین حرکتی کرد، قدر آن را ندانستید، حالا برای یک «آوازهخوان» چنین حرکتی میکنند» یعنی یک مقدار ماجرا را تحقیر اخلاقی میکنند که از اساس مقایسه نادرستی است. حتی برخی از اینکه برای بیماری نجف دریابندری چنین تجمعی نشد اظهار تاسف میکردند در حالی که روشن است که نباید انتظار داشت یک استراتژیست سیاسی یا نخبه ادبی به اندازه سلبریتیها و ستارههای فرهنگ عامهپسند مخاطب و محبوبیت داشته باشد.
در جامعهیی مثل امریکا هم فوت مایکلجکسون بیش از فوت جان رالز موجآفرین است و جامعه ایران از این جهت فرومایه نیست. یا برخی میگویند «این ماجرا یک عزاداری باشکوه بود که به صورت خودانگیخته توسط یکسری جوانان غیرحکومتی صورت گرفت» یعنی مثل سوگواری پرجمعیت «فردین» که همه شنیدهایم. این تعابیر هر کدام به وجهی از مراسم پاشایی اشاره دارد ولی حرف من این است که این تشییع جنازه بیش از عزاداری و تشییع جنازه مرسوم یا باشکوه بود. من این حرکت جمعیت در مراسم پاشایی را در چارچوب مفهومی «جنبش اجتماعی و پویش بیصدا و مبتنی بر سبک زندگی در جامعه جنبشی ایران» تفسیر میکنم. مرحوم پاشایی به یکی از نمادهای این بخش از جمعیت جوانان تبدیل شد و این واقعیت توسط حاکمیت و حتی جریانهای سیاسی به رسمیت شناخته نشد. «جنبش اجتماعی بیصدا» برخلاف «جنبش سیاسی» وقتی که فرصت پیدا میکند به طور مستقیم در برابر حکومت دست به اعتراض نمیزند.
جنبشهای اجتماعی بیصدا وقتی فرصت پیدا میکنند در جریان زندگی روزمره خود و به شیوهیی آرام سبک زندگی خود را (که معمولا سبک و رویههای آنان مورد پسند حاکمیت و اقشار مسلط نیست) در همان حوزه جامعه و جامعه مدنی به نمایش میگذارند و دیگران برای لحظاتی خیره حضور جمعی آنان میشوند. در جریان تشییع و خاکسپاری مرحوم پاشایی هم اشکال جدیدی از مناسک عزای جمعی دیده شد که با عزاداریهای مورد پسند فرهنگ رسمی فاصله داشت. ترانهخوانی جمعی دخترها و پسرها با پوششهای متنوع و شمع روشن کردن به جای تکخوانی مداح مذهبی تازگی داشت.
جامعه ایران به صورت نرمی به دو بخش سواره و پیاده تقسیم شده. در بخش پیاده جامعه یک جنبش کلان و نزدیک ١٠ جنبش و پویش اجتماعی بیصدا شکل گرفته است که بحث آن در حوصله این گفتوگو نیست و تفصیلش را در کتاب جامعهشناسی ایران آوردهام. فوت پاشایی و اجازه انجام مراسم او از سوی حکومت به جنبش جوانان ایران اجازه ظهور مقطعی داد و جامعه و حکومت توانست این پویش بیصدای جوانان را به عینه ببیند. اگر جامعه مردمسالارانه اداره شود حکومتها معمولا از جنبشها و پویشهای اجتماعی خُرد و کلان نمیهراسند بلکه آنها را فرصتی میدانند تا جامعه و مطالباتش را برای اقدامات ترمیمی و اصلاحی بشناسند. در غیر این صورت و در حالت معکوس آن جنبشهای اجتماعی را با همان چوب مخصوص جنبشهای سیاسی اعتراضی میرانند و از آن میهراسند. در جریان همین تشییع جنازه هم شاهد بودیم که صداوسیما و برخی خبرگزاریهای رسمی به نحوی تلاش میکردند که با گزارشهای جهتدار ضمن انعکاس بخشی از ماجرا آن را تا حدی مصادره کنند. گفتم جنبشهای اجتماعی بیصدا را متفاوت از جنبشهای سیاسی در نظر میگیرم. جنبشهای باصدا مثل جنبش ١۵ خرداد سال ١٣۴٢ است.
مردم یک حرفی در مقابل حکومت دارند و به صورت اعتراضی و مستقیم بر سر حکومت فریاد میکنند. در جنبشهای بیصدا جوانان مستقیما و صراحتا اعتراض نمیکنند اما در زندگی روزمره و در سطح جامعه الگوهایی را پیگیری میکنند (مثلا در اینجا نوع عزاداری) که آن الگوها مغایر آموزههای رسمی است و بر سر اجرای این الگوها به نحوی آرام در طول زندگی روزمرهشان مقاومت و پیشروی میکنند. همان جنبشهایی که آصف بیات تحت عنوان مفهوم «جنبشهای مبتنی بر پیشروی آرام» طبقهبندی میکند. لذا این رخداد فراتر از یک عزاداری باشکوه بود. بنابراین، در پاسخ به سوال شما حرفم این است که این رخداد یک پویش اجتماعی و مربوط به یکی از لایههای جامعه محذوف (جوانان) بود. ما ظرفیت چنین پویشها و جنبشهایی را در زنان و اقوام و کارگران ایران هم داریم. در لایههایی دیگری از جوانان مثلا دانشجویان هم داریم. مثلا آخرین مورد همین اعتراض ١۵روزه کارگران بافق بود که خوشبختانه مطالبات آنان تامین شد و به شیوهیی مدنی به نتیجه رسید و خاتمه یافت. اعتماد: شما با تحلیل دکتر جلاییپور که پدیده پاشایی را در رده جنبشهای بیصدا قرار میدهد، موافقید؟ آزاد: به نظر من لازم است کمی برگردیم به مختصات موضوع. نه زمینههای سیاسی و اجتماعی ظهورش در لحظه مرگ. سوال آقای دکتر این بود که چرا در مورد افراد دیگر چنین اتفاقی نیفتاد. ممکن است در آینده در مورد یک آدمی که اتفاقا سیاسی و رسمی است جامعه چنین واکنشی نشان دهد. این نیست که جامعه نسبت به همه رسمیها بدون واکنش است و نسبت به غیررسمیها واکنش نشان میدهد. ما با در نظر گرفتن این موارد میتوانیم دریابیم که اتفاقا تحلیل لازم است. نظر من این است که به این پدیده نقطهیی نگاه نکنیم. شما مطبوعاتیها از ما انتظار دارید نقطهیی نگاه کنیم. چون مخاطب عمومی دارید. بخش اعظم این فرآیند چیزی است که هنوز مشخص نشده است. من با دکتر جلاییپور باید در مورد این موضوع در یک فرصت مناسب صحبت کنم که آیا این رخداد را میتوان در رده جنبشهای اجتماعی بیصدا قرار داد. دغدغه آنها آیا ارایه یک چیز سازمان یافته است. جلاییپور: حضور جوانان و نوع غیرمتعارف سوگواری آنان این را میگوید. آزاد: نمیدانم. هم کسانی که در این ماجرا بودند لزوما جوانان نبودند. زنان بودند و... خیلی عمومی بود. جلاییپور: سبک عزاداری این جوانان این را نشان میدهد. در این کشور از لحاظ رسمی جا افتاده است وقتی یک نفر فوت میکند زنها یک طرفند، مردها یک طرف دیگر و مداح میاندار است. در عزاداری پاشایی دختر و پسر به شکل مختلط و با پوششهای متنوع عزاداری و همدردی میکردند و با هم ترانهخوانی میکردند. نحوه پوشش و آرایش بسیاری از حاضران با کلیشههای رسمی فاصله داشت. بعضا مرد زن را و زن مرد را آرام میکرد. تا جایی که طرفداران عزاداری رسمی ناراحت شدند. شما کامنتهای نگران اصولگرایان را در فضای مجازی ببینید. چرا این سبک سوگواری جور دیگری بود؟ اعتراضش را سیاسی و صریح اعلام نمیکند اما به همین شکل زاویهاش را با فرهنگ رسمی نشان میدهد. به قول شما شاید خودش هم نمیداند چه میکند ولی دارد این سبک را به نمایش عمومی میگذارد و حکومت و ما میتوانیم بفهمیم یک خبرهای دیگری هم در جامعه هست. آزاد: خب این وضعیت را میتوان در قالب سبک زندگی بیشتر توضیح داد اما جنبش اجتماعی فکر نمیکنم. جلایی پور: تاکید من جنبش اجتماعی بیصدا و مبتنی بر پیشروی آرام است نه جنبش سیاسی دفعی. آزاد: اگر ما این اتفاق را جنبش اجتماعی بدانیم، خب این جامعه خیلی جامعه فشلی است که لحظه به لحظه دچار جنبشهای اجتماعی سرکوبشده میشود. جلالیپور: توجه کنید من جنبش را مساوی شورش و انقلاب نمیگیرم. جنبشهای مبتنی بر پیشروی آرام هم اساسا قابل سرکوب نیستند. جنبشها در کنار تشکلها، محفلها، سازمانها و شبکههای اجتماعی یک بخش فعال از جامعه مدنی ایران هستند. اتفاقا علامت پویایی جامعه است، نه فشلی. اعتماد: آقای دکتر جلاییپور برای روشنشدن بحث تعریف از جنبشی که مدنظرتان است بدهید. جلالیپور: حرکتهای جمعی که توسط تعداد زیادی از آدمها برای کسب مطالباتی یا بیان خود انجام میشود و عدهیی با آن حرکت در جامعه مخالفند. این حضور در پدیده پاشایی خواسته یا فراخوان حکومت نبود. یک حرکت جمعی و وسیع جوشیده از پایین بود. حضور ۶٠ هزار نفر شوخی و خود به خودی نیست. فاضلی: من صحبت دیگری دارم که شاید بحث را کمی متفاوت کند. پدیده پاشایی را باید بخشی از پدیده وضعیت امروز جامعه ایران بدانیم. دکتر آزاد گفتند خود رخداد را تجزیه و تحلیل کنیم ببینیم چه ویژگی دارد. ایشان بخشی از رخداد را توضیح دادند. بخش کاملا محسوس، ملموس و متاخرش. این رخداد ابعاد دیگری هم دارد که ایشان در توضیحشان نیاوردند. این رخداد، پدیدهیی ارتباطی و شبکهیی بود. شبکه اجتماعی به این معنا که این پدیده در دوران جنینیاش در شبکه حضور داشت. این پدیده از زمان سرطان در شبکههای مجازی موبایلی و حلقهها و پاتوقهای جوانان چه زیرزمینی و چه شبکههای رسانهیی مثل تلویزیون و برنامه ماه عسل و رسانههای رسمی و غیررسمی حضور داشت. اینها ابعادی از همین رخداد هستند. جامعه ما جامعه رسانهیی شده است. تمام احساسات، انرژیهای عاطفی، رخدادها، حوادث اجتماعی، موضوعات سیاسی و اجتماعی و... همه دارد در این فضا مطرح میشود. آزاد: این صحبتهای شما خیلی کلی است. فاضلی: اگر به فیلمهای حادثه نگاه کنید به جای اینکه پلاکارد و عکس دیده شود، تبلتها و موبایلهاست که دیده میشوند چون افرادی که به آنجا آمدند دقیقا کسانی هستند که از شبکههای مجازی آمدند و خوراک برای ارایه در شبکههای اجتماعی را فراهم میکنند. آزاد: در مورد حوادث دیگر هم صادق است. حرف شما در مورد اینکه جامعه ایران را جامعه رسانهییشدهیی میگیرید، درست نیست. جامعه ایران این طور نیست. جلالیپور: خیلی وقتها حضور رسانه بوده اما چنین پدیدهیی رخ نداده. فاضلی: دیگرانی که در شبکه بودند اما در انتها به چنین رخدادی منجر نشدند، علتها و دلایلی دارد. این پدیده تولید شبکه اجتماعی است. آزاد: اگر دولت احمدینژاد وجود داشت و دولت روحانی نبود، مدارای حوزه سیاسی با این عرصه وجود نداشت، لحظه اول میبردند خاک میکردند و یک نفر هم اجازه حضور نداشت. شبکه اجتماعی هم به این میزان نبود. شبکه اجتماعی با جامعه واقعی در تعامل است که دارد خود را میسازد. وزیر ارشاد این دولت در مورد این موضوع صحبت میکند. فاضلی: یک تقارن صورت گرفت. دولت روحانی و فضای نسبتا باز سیاسی که پذیرای شبکههای اجتماعی و مجازی بود. تلاقی این دو زمینه، بروزهای عینی این پدیده را فراهم کرد. اگر زمان احمدینژاد بود، این پدیده در شبکههای اجتماعی حضور داشت اما امکان حضور در جامعه را پیدا نمیکرد. آزاد: خود پدیده هم تا این حد زیست مستقل پیدا نمیکرد. فاضلی: ظهور این پدیده در درجه اول به این دلیل است که این پدیده پیچیده است. چه چیزی این پیچیدگی را میسازد؟ در درجه اول خود شبکهها هستند که دارند امتداد زندگی روزمره میشوند. من با این نکته که این پدیده یک زیست فرهنگی دارد موافقم. در جایی دکتر آزاد تعبیری دارند که مدرنیته ایرانی، مدرنیته عاطفی است. من با این نکته موافقم. ما خیلی بیشتر از جوامع غربی از رسانههایمان برای تولید اشکال گوناگون انرژی عاطفی استفاده میکنیم و میخواهیم به آن ساخت دهیم.
به نظر من پدیده «پاشایی» ناشی از تلاقی چند چیز با هم بود. محور اصلی، شبکه است. نسل دیجیتال که شامل جوانان و نوجوانان و زنها میشوند. تلاقی با حوزه سیاسی که فضای نسبتا باز سیاسی است. جامعه آمادگی داشت جایی استقبال خود را از این فضای باز سیاسی نشان دهد. این حضور در حوزه عمومی به عنوان حوزه مستقل و آزاد به خصوص در کلانشهرها نشان داده شده. این اتفاق در کجا افتاد اصفهان، تهران، شیراز، مشهد، اهواز... جلالیپور: کابل و مزار شریف هم بود. مهم است. فاضلی: بیرون، بحث دیگری است. ما فرهنگ عامهپسند را هم داریم. پدیده پاشایی تمایزهایی با آن دارد اما در امتداد موسیقی، سینما، ورزش و فرهنگ عامهپسند قرار میگیرد و بیربط با فرهنگ عامهپسندی که در زیست فرهنگی ما وجود دارد نیست. سعی میکند گفتمان رسمی را هم نیمبند و در سایه نگه دارد. این چند عامل، این رخداد را شکل میدهند. آزاد: ما وقتی مسائل را پیچیده میکنیم از دایره تحلیل خارج میکنیم. این پدیده اینقدر پیچیده نیست. اینقدر هم ساده نیست که مثلا آن را تقلیل دهیم به یک امر روانی و یک واکنش سیاسی یا خواست سازمانیافته گروه خارجی. اینقدر پیچیده هم نیست که همه ویژگیهای جهان اجتماعی را بیاوریم و توضیح دهیم. این زندگی ایرانی است که تب فرهنگ دارد که یک بخش آن در موسیقی عامهپسند است. فقط پاشایی نیست. خیلی از آدمهای دیگر در این فضا حضور دارند اما همان طور که گفتم تقارن این ماجرا با فضای سیاسی، بیماری این آدم و حساسیت جامعه ایرانی به سرطان و... ویژگیهای شخصی این آدم و تیپ و استایلش از لحاظ فرهنگی اهمیت دارد. اکتی که دارد، این آدم کلکسیون کلاه، عینک و شال گردن دارد. آدم مهمی است. صاحب کلاه است. من جای دیگری بحث کردم گفتم ما در علم و دانشگاه آدم مهم که به لحاظ زندگی و زیستش مهم باشد، نداریم. این آدم زیست فرهنگی کرده است. این یکی از صورتهای مساله است. اعتماد: از نظر شما چرا در این شرایط این فرد با این ویژگیها تبدیل به آدم «مهم» شده است. ما زمینهها و عرصههای دیگری هم برای «مهم شدن» داریم.
چون حساسیت جامعه ایرانی به سیاست بسیار کاهش پیدا کرده است. ما در زمانهیی زیست میکنیم که اتفاقا جامعه ضدقدرت عمل نمیکند و به قدرت و حوزه سیاست بیاعتنا شده است. صداهای کوچک معطوف به فرهنگ است، دارد زیست و نحوه زندگی جامعه ایرانی را تراش میزند. نجواهای جدیدی در زندگی اجتماعی دارد شکل میگیرد که یک نجوا را این آدم تولید کرده است. باید برویم سراغ نجوایی که دارد نحوه زندگی را تنظیم میکند. اما اگر این پدیده را در بیاوریم و بگذاریم در یک متن بزرگ و یک تحلیلهایی بکنیم که... بعد از چند سال میبینیم الکی موضوع بزرگ شده و خیلی از هنریها هم میخواهند با تقلید راه پاشایی را در پیش بگیرند. در حوزه سیاست این کار را کردیم بعضیها میخواستند قهرمان سیاسی شوند شروع کردند به حرفههای رایکال زدن... . من با اینکه ما پدیده اجتماعی را جنبشهای اجتماعی بیصدا یا با صدا که دارد حوزه قدرت و سیاست را به تعبیر جلاییپور تراش میزند، بدانیم اصلا موافق نیستم. فاضلی: من هم موافق جنبش اجتماعی بودن این اتفاق به معنی که دکتر جلالیپور گفتند نیستم. از منظری هستیشناسانه (هستی شناختی) باید به موضوع نگاه کنیم. این پدیده روستایی و شهری نیست. آزاد: به این دلیل که مسائل روستایی و شهری در ایران تمام شده است. فاضلی: من میخواهم بگویم این مساله شهریشده پیچیده، شبکهییشده، رسانهییشده و ارتباطیشده است. به اعتقاد من پدیده «پاشایی» تثبیت پیچیدگی در زندگی رسانهیی شده شهری است. جلاییپور: من باز تعبیر و تفسیرم از این رخداد این است که فقط این یک سوگواری نبود و بیشتر بود. از خارج از کشور هدایت نشد و اصلا ماهوارهها ابتدا خواب بودند و با تاخیر آن را پوشش دادند. صداوسیما هم عامل اصلی شکلگیری این تشییع جنازه نبود بلکه با فوت پاشایی جنبش جوانان (که جنبش سیاسی صریحی نیست) بروز کرد و دیده شد. این جنبش مال جوانان بود. پیر و میانسال هم در میان جمعیت زیاد بود، اکثر جمعیت زیر ٣٠ سال بودند و سازماندهی و ترانهخوانیها هم توسط آنها انجام میشد. آزاد: پاشایی با پدر و مادرش آمده است. جامعه با خانواده میآید. جلالیپور: ظاهرا از پدر ومادرش جدا زندگی میکرد. آزاد: روزهای آخر با پدر و مادرش آمد و جامعه را تحت تاثیر قرار داد و حساس کرد. جلالیپور: بدنه اصلی جمعیت زیر ٣٠ سال بود. به همین دلیل من راحتتر میگویم جنبش اجتماعی مبتنی بر پیشروی آرام جوانان بود و سیاسی هم نبود. این حرفی که دکتر فاضلی میگوید پدیدهیی پیچیدهیی است درست است اما اکثر پدیدههای بزرگ اجتماعی پیچیده است و هنر ما این است که در مقام تحلیل عوامل تاثیرگذارتر را از میان انبوه علل شناسایی و گمانهزنی و تفسیر و تعلیل کنیم و یک مجموعه علت را به نحوی مستند به شواهد تجربی کنار هم بگذاریم و توصیف و تبیین کنیم. اگر نتوانیم تحلیل (یعنی تفسیر و تبیین- یا تعلیل-) کنیم از هیچ چیزی نمیتوان سر درآورد و درس گرفت. یکی از مشکلات بحثهای فرهنگی در این سالها ابهام در تفسیر و تبیین رخدادها و سنگر گرفتن پشت پیچیدگی است. فاضلی: من میگویم تفسیر کنیم به جای تحلیل. شما دارید یک تحلیل خطی میکنید. گویی علتها و رابطهها مشخص است. جلالیپور: من میگویم برای تبیین این واقعه و رخداد این طور باید در نظر بگیریم که ویژگیهایی از جامعه ما که به شکلگیری این اتفاق کمک کرد همیشه هست و باید شناسایی شود. از طرف دیگر باید پرسید چرا قبلا اتفاق مشابهی نیفتاده بود و علت موثر در اینکه اینبار چنین شد چیست. سخن اصلی من این است که همافزایی چند عامل اصلی باعث شکلگیری این پدیده شد که در بخش اول صحبتهایم نام بردم و تکعلتی نبود. تحلیل خطی که ۵٠ سال است در جامعهشناسی از دور خارج شده است نمیکنم. این پدیده چندعلتی بود و میتوان آرایش علل را بر اساس شواهد ترسیم کرد. فاضلی: من میخواهم بگویم براساس چارچوب علل پیش نرویم. چون اطلاعات ما کامل نیست. آزاد: بله، علل این قضیه هنوز خودش را نشان نداده است. جلالیپور: به نظرم اتفاقا بخشی از علتها تا همینجا هم روشن شده است. از جمله همانها که ابتدا گفتم. مثلا محبوبیت بالای او، تاثیر صداوسیما در افزایش گستره مخاطبانش و اطلاعرسانی درباره سرطانش و لذت حضور در اجتماعات بزرگ با اشکال جدید رفتاری و پوششی و امثالهم علتهای مهمی بودهاند. بر اساس اطلاعات محدود کنونی هم میتوان حدسهایی زد که به چه عللی دهها هزار نفر در یک مراسم سوگواری جمعی و سراسری شرکت میکنند و در آن عزاداری الگویی را اجرا میکنند که مورد نظر نهادهای رسمی نیست. آزاد: این اتفاق ساحت بیرونی و درونیاش فرق دارد. اگر بخواهیم ته جامعه را ببینیم باید ذایقههای فرهنگی مردم را جستوجو کنیم. جلالیپور: در وقوع چنین رخدادی ما باید ببینیم چه عواملی نقش موثرتر داشتند. این نوع عزاداری متعارف نبود. چرایی بروز آن را باید تحلیل کنیم. حرفم این است که اگر مطالبات و آزادیهای لایهها و گروههای متکثر جامعه به رسمیت شناخته نشود دفعه دیگر ممکن است مثلا شیوه خاصی از پوشش تبدیل به یک حرکت اجتماعی شود.
در بررسی عللی که توصیح میدهد چرا تشییع جنازه پاشایی به یک پویش جمعی جوانان تبدیل شد برخی «علل لازم» یا زمینهیی پویشهاست که از قبل باید در جامعه وجود داشته باشد و برخی دیگر «علل کافی» است در فرصتی خاص (اینجا بیماری و فوت مرتضی پاشایی) باعث میشود یک پویش از لایههای ناآشکار جامعه به بخش آشکار بیاید. به هر حال بخشی از علل زمینهیی بود و بر اساس این علل میتوان جامعه ایران بیشتر شناخت و آسیبشناسی کرد. یکی از علل زمینهیی «تغییرات اجتماعی با پاسخهای نامتوازن» به آن در کشور است. مثلا شما ببینید در زمینه تغییرات در سپهر آموزش و مصرف فرهنگی چقدر فردیت و تکثر در میان جوانان رشد کرده و در مقابل هنوز به اقتضائات این تکثر و فردیت فزاینده در چارچوب قانونی عادلانه پاسخ داده نمیشود. مثلا اگر جوانان در سالهای گذشته خصوصا در تهران و شهرستانها میتوانستند به راحتی به کنسرتهای بزرگ چنددههزارنفره با سختگیریهای کمتر بروند و آنطور که دوست دارند همخوانی کنند، شاید تشییع جنازه پاشایی اینقدر شلوغ نمیشد. به هر حال در این جامعه برای جوانان نسخههای کلیشهیی و غیرقابل اجرا میپیچند و مثلا در طرح امر به معروف عملا دست بخشی از جامعه را در برابر بخش دیگری باز میکنند. تغییر نامتوازن همین است. آزاد: این بحث شما متفاوت از این موضوع است. جلاییپور: اتفاقا تغییرات اجتماعی و پاسخ نامتوازن به آن یکی از علل زمینهیی است که به شکلگیری چنین پدیدهیی کمک میکند. اگر آزادیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در ایران به اندازه متعارف باشد چه بسا تشییع جنازه مرتضی پاشایی به چنین پدیدهیی بدل نشود. علت دوم محبوبیت ویژه پاشایی و علت سوم تاثیر صداوسیما بود که در بخش اول صحبتم توضیح دادم. اعتماد: این یعنی گرفتن مخاطبان گسترده در وهله اول. جلالیپور: بله، حرف من این است که صدا و سیما هنوز نقش مهمی بازی میکند ولی چنانکه گفتم پاشایی همچنین با صدا و سیما و حوزه رسمی زاویه داشت. یک آلبوم از کارهایش مجوز گرفت و فروش خوب کرد ولی آلبوم دیگرش مجوز نگرفت. یعنی هم سوار بر محمل صدا و سیما بود و هم زاویه داشت. اگر یکی از این دو نبود مثل دیگران میشد. این را هم باید مورد توجه قرار داد که این موسیقی پاپ در ایران مصرفکننده انبوه دارد. پاشایی هنرمند جوان پاپ بود و در چشم انبوه مصرفکنندهها آدم صادق و دلنشینی به نظر میرسید.
علت بعدی که با علل قبلی همپوشانی دارد این است که ایشان زیست دوگانه داشت؛ یک پایش در حاکمیت (در صدا وسیما) بود و یک پایش در لایههای جامعه یعنی در میان همان جوانانی که اصلا دیده نمیشدند. نه میشود بگوییم غیررسمی و برانداز مثل برخی خوانندههای خارج از کشور است که کاملا ساختارستیز بوده و نه رسمی رسمی. عامل بعدی هم تناسب خصوصیات فردی پاشایی مثل جوانی، صدای غمناک، موهای بلند و آشفته و در عین حال صحنه را ترک نکردن. بسیاری از مخاطبانی که من در خیابانها دیدم مشابه خود پاشایی بودند یعنی یک تناسبی بین او و مخاطبانش بود. مضمون ترانههای قوی و حساش هم با آنچه در ذهن و روان یک سری از جوانان میگذرد خیلی تناسب داشت.
اینها عوامل زمینهیی بود ولی عامل موثر و بسیجکننده جوانان دو عامل دیگر بود. اینکه چرا دهها هزار نفر در تهران برای پاشایی بیرون میآیند در روزی که هوا بسیار آلوده است از جمله تحت تاثیر عامل خبررسانی ترکیبی بود. یعنی هم صدا و سیما یک جورهایی همنوا با مردم شد که شاید به دلیل این بود که فکر نمیکردند چنین پویشی در کار باشد. صداوسیما اجازه نداد خبر را صرفا رسانههای خارج از کشور بدهند. قبلا اگر شبیه این اتفاقات میافتاد شاید به کلی مشمول بایکوت خبری میشد. در مورد پاشایی هم میتوانستند این کار را بکنند. دوم خبررسانی همهگیر ابزاریهای موبایلی (به خصوص وایبر) و شبکههای اجتماعی. موقع مرگ پاشایی شب هفت دایی من بود. او از گردانندگان اصلی هیات فاطمیون مرکز تهران بود و اکثر حضار در مراسم مذهبی بودند. اما یکدفعه در آن مراسم دیدیم صدای موسیقی میآید و همه گفتند پاشایی مرده است. بی�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]
صفحات پیشنهادی
مرتضی پاشایی چرا و چگونه «پدیده» شد
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵ ۴۲ یک جامعهشناس در نشست پدیده پاشایی حضور انبوه مردم در مراسم خاکسپاری این هنرمند را جزو گروه رفتاری هیستیریک دانست و ابراز عقیده کرد در این گونه رفتارهای جمعی افراد احساس ناآرامی میکنند و این احساس آنها مسری است در این لحظه نیاز دارند باهم بامرتضی پاشایی چرا و چگونه «پدیده» شد؟
مرتضی پاشایی چرا و چگونه پدیده شد یک جامعهشناس در نشست پدیده پاشایی حضور انبوه مردم در مراسم خاکسپاری این هنرمند را جزو گروه رفتاری هیستیریک دانست و ابراز عقیده کرد در این گونه رفتارهای جمعی افراد احساس ناآرامی میکنند و این احساس آنها مسری است در این لحظه نیاز دارمرتضی پاشایی چرا و چگونه «پدیده» شد؟
مرتضی پاشایی چرا و چگونه پدیده شد جامعه > شهری - ایسنا نوشت نشست تحلیل تطبیقی جامعه شناختی پدیده «مرتضی پاشایی» ایران و جهان با حضور دکتر بهمن اکبری دکتر سیدجواد میری دکتر سیدبیوک محمدی دکتر محمدجواد ادبی با همکاری علمی و بینالمللی پژوهشگاه عچرا «پاشايي» پديده شد؟ |اخبار ایران و جهان
چرا پاشايي پديده شد به نظر من پديده پاشايي ناشي از تلاقي چند چيز با هم بود محور اصلي شبكه است نسل ديجيتال كه شامل جوانان و نوجوانان و زنها ميشوند تلاقي با حوزه سياسي كه فضاي نسبتا باز سياسي است کد خبر ۴۵۶۲۰۹ تاریخ انتشار ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹ ۲۷ - 08 December 2014 از ماجبرگزاری نشست بررسی جامعه شناختی پدیده «مرتضی پاشایی»
شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۳ نشست تحلیل تطبیقی جامعه شناختی پدیده مرتضی پاشایی ایران و جهان روز دوشنبه در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار میشود به گزارش سرویس اجتماعی ایسنا این نشست با حضور دکتر بهمن اکبری دکتر سیدجواد میری دکتر سیدبیوک محمدی و دکتر محمدجواد ادبی و به همت پژوهشگاهچرا در تشییع جنازه پاشایی عده ای انتظار داشتند همه عزادار باشند؟
چرا در تشییع جنازه پاشایی عده ای انتظار داشتند همه عزادار باشند فرهنگ > رسانه - الف نوشت درگذشت جوان هنرمند آن هم به دلیل بیماری سرطان هر انسانی را متاثر می کند و این تاثر ممکن است گاهی واکنش هایی بدنبال داشته باشد اشکال مختلف برخورد با این گونه وقایع گاهی می تواندچرا در قضیه فوت پاشایی،تحلیلگران اجتماعی شوکه شدند؟
چرا در قضیه فوت پاشایی تحلیلگران اجتماعی شوکه شدند جامعه > آسیبها - روزنامه ایران در یادداشتی به قلم رضا صالحی امیری نوشت در پی فوت مرحوم مرتضی پاشایی در تهران و سایر شهرهای ایران مراسم سوگواری برگزار شد و تنها در تهران بیش از سی هزار نفر در مراسم تشییع وی شرکت کچرا همه باید عزادار مرتضی پاشایی باشند؟
فوق همدردی با خانواده پاشایی چرا همه باید عزادار مرتضی پاشایی باشند به گزارش سرویس کشکول جام نیوز درگذشت جوان هنرمند آن هم به دلیل بیماری سرطان هر انسانی را متاثر می کند و این تاثر ممکن است گاهی واکنش هایی بدنبال داشته باشد اشکال مختلف برخورد با این گونه وقایع گاهی مینشست تحلیل تطبیقی جامعه شناختی پدیده «مرتضی پاشایی»
نشست تحلیل تطبیقی جامعه شناختی پدیده مرتضی پاشایی جامعه > شهری - پژو هشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پدیده حضور کم سابقه مردم در مراسم یک هنرمند را بررسی می کند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین مدیریت همکاری علمی و بین المللی پژوهشگاه علوم انسانی با همکاری سازبررسی جامعهشناختی پدیده شدن «مرتضی پاشایی»
پژوهشگاه علوم انسانی طی نشستی برگزار کرد بررسی جامعهشناختی پدیده شدن مرتضی پاشایی نشست تحلیل تطبیقی-جامعهشناختی پدیده مرتضی پاشایی امروز دوشنبه ۱۰ آذر ماه ۹۳ با حضور دکتر بهمن اکبری دکتر سیدجواد میری دکتر سیدبیوک محمدی دکتر محمدجواد ادبی و با همکاری علمی و بینالمللی پژوهشچرا در فوت پاشایی،تحلیلگران اجتماعی شوکه شدند؟
جام جم نوا خبر چرا در فوت پاشایی تحلیلگران اجتماعی شوکه شدند چرا در فوت پاشایی تحلیلگران اجتماعی شوکه شدند چهارشنبه 19 آذر 1393 12 56 | کد خبر 1751173101693176577 | بازدید 4 جام جم نوا در پی فوت مرحوم مرتضی پاشایی در تهران و سایر شهرهای ایران مراسمچرا کتاب نمیخوانیم؟
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ - ۰۰ ۲۳ محمد بقایی ماکان برای کتابنخوانی در کشورمان دلایلی را بیان کرد این نویسنده و پژوهشگر درباره این موضوع که گفته میشود مردم ایران کتابخوان نیستند به خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا گفت امروز وقتی از معضلی به نام کتابنخوانی در جامعه ایران صحبت میشود معموچرا مجلس شورای اسلامی در رأس امور است؟
جزوه دانشجویی برای نمایندگان چرا مجلس شورای اسلامی در رأس امور است معاونت محتوایی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور در سالروز مجلس شورای اسلامی جزوه دانشجویی راس امور را منتشر کرد به گزارش حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران مجلس در نظام جمهوری اسیک ریزش سنگین پاییزی دیگر برای بورس/ چرا شاخص بازار سرمایه نزولی شد؟
یک ریزش سنگین پاییزی دیگر برای بورس چرا شاخص بازار سرمایه نزولی شد اقتصاد > بازار مالی - در پایان زمان معاملات شاخص بازار سرمایه 1055 واحد افت کرد و شاخص بورس با ورود به کانال 72 هزار واحد در عدد 72 هزار و 189 واحد ماندگار شد با انتشار خبر تمدید مذاکرات ایران و طدو بازیکن جدید در راه پدیده مشهد
اخبار نقل و انتقالات دو بازیکن جدید در راه پدیده مشهد سرمربی تیم فوتبال پدیده خراسان گفت با دو بازیکن جدید توافق کردیم که اسامی آنها را پس از عقد قرار داد اعلام خواهیم کرد به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز علیرضا مرزبان در گفتگو با سایت رسمی باشگاه ورزشی پدیده خراسان اظهار کرد دهر گلابی، یک چراغ به بازار آمد
هر گلابی یک چراغ به بازار آمد تهران - ایرنا- کمال شفیعی شاعر کشورمان از انتشار مجموعه شعر تازه اش با عنوان هر گلابی یک چراغ توسط انتشارات سوره مهر خبر داد به گزارش روز یکشنبه گروه فرهنگی ایرنا شفیعی با اشاره به اینکه مجموعه شعر تازه اش برای کودکان با عنوان هر گلابی یک چراغچرا مذاکرات به نتیجه نرسید؟توافق سیاسی چیست؟نقش روسیه و عربستان چه بود؟/پاسخ ها از حسن بهشتی پور
چرا مذاکرات به نتیجه نرسید توافق سیاسی چیست نقش روسیه و عربستان چه بود پاسخ ها از حسن بهشتی پور سیاست > دیپلماسی - هفته پیش مذاکرات ایران و 6 قدرت جهانی در وین پایان یافت و نتیجه مورد انتظار حاصل نشد سوگل نورمحمد اينکه بگوييم اين گفت و گوها بي نتيجه بوده است از واق-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها