تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترين [مرتبه] ايمان آن است كه بدانى هركجا باشى خدا با تو است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850999396




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهارت خلبان در كنترل ترس است


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مهارت خلبان در كنترل ترس است
پرواز، اوج گرفتن و فرود آمدن در كمال امنيت آرزوي هر انساني است كه...
نویسنده : زينب شكوهي طرقي 
پرواز، اوج گرفتن و فرود آمدن در كمال امنيت آرزوي هر انساني است كه لذتش فراتر از گستردگي آسمان هنگام اوج و بزرگي زمين هنگام فرود است. اصلاً بشر براساس همين آرزو دست به اختراع هواپيما زد اما حس پريدن هميشه با شادي و امنيت همراه نيست.   لحظه‌هاي پر از ترس، اضطراب و نگراني به وفور در زندگي هر كاپيتاني ديده مي‌شود اما همين لحظات جزو ارزشمندترين اوقات عمر آنهاست و حاضر نيستند با هيچ چيز عوضش كنند. مثل هميشه تجربه حضور زنان در اين عرصه ثابت كرده كه آنها مي‌توانند عملكردي بهتر و فراتر از حد تصور داشته باشند؛ ميزان موفقيت عملكرد زنان كاپيتان تا اندازه‌‌اي بالاست كه تا امروز هيچ سقوطي با حضور خلبان يا كمك خلبان زن گزارش نشده است.     به بهانه هفتم دسامبر (16 آذر) روز جهاني هواپيمايي و براي آشنايي بيشتر با شرايط زنان فعال در اين عرصه تصميم گرفتيم با سولماز قهرماني استاد خلبان 32 ساله فعال در عرصه هوانوردي به گفت‌و‌گو بنشينيم، آنچه مي‌خوانيد ماحصل اين گفت‌و‌گو است.   چه سالي و چطور وارد سيستم هوانوردي شديد؟   سال 81 وارد سيستم هوانوردي شدم. در آزمون خلباني كه از سوي سازمان هواپيمايي كشوري برگزار مي‌شد شركت كردم و به عنوان دانشجو از همان سال وارد سيستم هوانوردي شدم. دوره‌هاي PPL، CPL، IR را با موفقيت پشت سر گذاشتم و پس از گذران اين دوره‌ها در يك دوره ويژه استاد خلباني شركت كردم و الان حدود چهار سال است كه به عنوان استاد خلباني و با عنوان كاپيتاني مشغول به كار هستم.   اما اگر بخواهم ريز و مفصل بگويم اولين تجربه ورود من به عرصه هوانوردي مربوط به وقتي بود كه 19 سال داشتم. در همان دوران دبيرستان تصميم گرفتم بر اساس علاقه‌اي كه به كارهاي فني داشتم رشته تحصيلي‌ام را از تجربي به رياضي، فني و مهندسي تغيير دهم.   همان روزهاي پر تب و تاب كنكور و درس‌هاي سال آخر به طور كاملاً اتفاقي يك برگه آگهي روزنامه باطله توجهم را به خودش جلب كرد؛ «پذيرش دانشجو خلباني» تيتر آگهي بود كه برخلاف تصورم در بخش پذيرش خانم هم تيك خورده بود، چون آن روزها مي‌دانستم پذيرش و ورود خانم‌ها به اين عرصه راحت نيست.   همين آگهي اولين انگيزه من براي پيگيري بود كه در نهايت به من گفتند تاريخ آگهي مربوط به يك هفته قبل بوده و ديگر باطل شده است. خاطرم هست در همان پرس‌و‌جوها به من گفتند نه تنها كار ثبت‌نام براي آزمون به پايان رسيده بلكه كارت‌هاي ورود به جلسه هم تا 10 روز ديگر به دست داوطلبان مي‌رسد؛ در واقع همه با زبان بي‌زباني گفتند كه هيچ راهي وجود ندارد و بي‌خيال شو! اما اين جواب براي من قانع‌كننده نبود، پس تصميم گرفتم سه روز اول وقت بروم و تا آخر بست بنشينم تا با من همكاري كنند و خوشبختانه اين اتفاق افتاد.   اما نگراني‌هايم تا روز آزمون ادامه داشت، چون به من گفتند اگر كارت آزمون از تهران برايت نرسد نمي‌تواني در آزمون شركت كني كه خوشبختانه كارت من همراه با سؤال‌هاي امتحاني به سالن برگزاري رسيد.   در آن آزمون 330 نفر داوطلب شركت كرديم و در نهايت هشت نفر جزو قبولي‌ها بوديم كه از بين هشت نفر من تنها خانم جمع بودم.   خلاصه اينكه همه پافشاري‌هايم جواب داد و من سال 81 به شكل كاملاً رسمي وارد سيستم هوانوردي شدم. همان سال يكي از خلبان‌هاي شيراز خانم بود و من وقتي براي مشاوره پيش او رفتم به من گفت: «سيستم پرواز بسيار مردانه و خشن است، كنار آمدن با اين شرايط براي يك زن سخت است، همين الان اگر توانش را نداري كنار بگذار و به فكر تحصيل در يك رشته دانشگاهي باش». امروز وقتي به حرف‌هاي آن روزش فكر مي‌كنم، مي‌بينم هنوز هم خانم‌ها در اين عرصه حضور پررنگي ندارند و به رغم استدلال‌هاي علمي هنوز براي ورود به سيستم بايد سختي بسياري متحمل شوند.   در دوران نوجواني و دبيرستان فكرش را مي‌كرديد كه در آينده خلبان شويد؟   هميشه ارتفاع را دوست داشتم و از هيجان لذت مي‌بردم اما هيچوقت به خلباني فكر نمي‌كردم چون سال‌هاي 79، 80 اصلاً چيزي به اسم خلباني براي خانم‌ها مرسوم و متداول نبود يعني تفكر عموم مردم اين بود كه يك خلبان لزوماً بايد مرد باشد، پس طبيعي بود كه من هم بخشي از همين ذهنيت را داشته باشم.   از سختي‌هاي روزهاي اول شروع كار، نگراني‌هاي اطرافيان، هزينه‌هاي مالي و ممانعت‌هاي مديران بيشتر بگوييد.   اوايل راه سخت بود، خيلي سخت. مخصوصاً نگراني‌هاي لحظه به لحظه مادرم، چون هميشه مي‌گفت خلباني شغل پراسترس و نگران‌كننده‌اي است. معتقد بود اين جور شغل‌ها با جنس زن جور در نمي‌آيد. البته حق مي‌دادم نگرانم باشد تصور كنيد هميشه فرودگاه‌ها خارج از محدوده شهر است و من، يك دختر 19 ساله بايد آن سال‌ها هر روز صبح ساعت 5 و 30 دقيقه در فرودگاه ساعت حضور مي‌زدم.   شرايط شغلي ما چيزي شبيه به ارتش است، يعني ما بايد دستورات مقام ارشد را مو به مو اجرا كنيم، احترام و يك‌بار امر كردن و سريع انجام دادن از سوي ما جزو شروط شغلي ماست، از طرف ديگر اگر ساعت حضور 5 و 30 دقيقه باشد و شما ساعت 5 و 35 دقيقه در فرودگاه حاضر باشيد به اصطلاح ما گراوند مي‌شويد، يعني يك هفته بايد هر روز در رأس ساعت حضور بزنيد اما جريمه مي‌شويد و پرواز نخواهيد داشت! حالا تصور كنيد كنار آمدن با اين شرايط سخت و روزهايي مثل پاييز و زمستان كه ساعت 5 هوا مثل شب تاريك است تا چه اندازه براي يك زن سخت است!اغلب اين نگراني‌ها تا جايي پيش مي‌رفت كه من قبل از هر پرواز زنگ مي‌زدم و مي‌گفتم كه تا چند دقيقه ديگر پرواز دارم و مثلاً ساعت 8 برمي‌گردم. اگر برگشت من يك تأخير كوتاه 30 دقيقه‌اي پيدا مي‌كرد شدت نگراني مادرم را وادار مي‌كرد كه به همه جا از جمله دانشكده و فرودگاه زنگ بزند. وقتي هم ساعت پرواز من از روز به شب مي‌افتاد، ميزان نگراني‌ها تصاعدي افزايش پيدا مي‌كرد.   برخلاف مادرم كه هميشه ‌ساز مخالف مي‌زد، پدرم از همان اوايل مشوق من بود، البته بعد از گذشت زمان مادرم هم جزو تشويق‌كننده‌ها شد و با شرايط كنار آمد. فراموش كردم به حمايت‌هاي مالي اشاره كنم. هزينه‌هاي آموزش خلباني هميشه به نسبت معمول گران بود.     اگرچه دوره آموزش من تخفيف دولتي داشت اما در همان زمان هم هزينه زيادي بود، چون يادم هست آن زمان قيمت نيم سكه كمي بيش از 40 هزار تومان بود و من براي هر ساعت پرواز بايد حدود 40 هزار تومان پرداخت مي‌كردم، خب اين هزينه زيادي بود، تازه گاهي اوقات من مجبور بودم براي انجام پروازم عازم تبريز، اصفهان و اهواز شوم كه همين به بالارفتن هزينه‌ها دامن مي‌زد. ما خلبان‌ها همانطور كه در دوران جواني مديون حمايت خانواده‌هايمان هستيم، بعد از ازدواج هم موفقيتمان را مديون حمايت و گذشت همسرمان هستيم. شانسي كه من آوردم اين است كه شوهرم همكارم است و شرايط سخت اين شغل را درك مي‌كند، او نبودن‌هاي من در خانه، دير آمدن و تأخير انجام وظايفم را خوب درك مي‌كند، چون هميشه مي‌گويد «دوست دارم تا جايي كه مي‌تواني و مي‌خواهي در اين عرصه پيشرفت كني» اين درك و حضور برايم فوق‌العاده ارزشمند است.   خلبان‌هاي زن نسل اول نسبت به نسل فعلي چه تفاوت‌هاي اساسي دارند؟   اگر بخواهم مقايسه كنم بايد بگويم هرچه نسل‌هاي قبل از ما وارد اين شغل شدند، حرفه‌اي‌تر و شجاعانه‌تر با شرايط برخورد كردند اين قياس در مورد ما و نسل‌هاي بعدي‌مان هم صدق مي‌كند. مثلاً من كه آن زمان تنها زن گروه بودم و در ساعت‌هاي خاص بايد راهي فرودگاه مي‌شدم، امروز به گروه‌هايي آموزش مي‌دهم كه در هر گروه چند خانم حضور دارد و اگر قرار باشد ساعتي براي آموزش پرواز آنها در نظر گرفته شود مثلاً ساعت 11، مي‌توانند ساعت 10 بيايند و بلافاصله بعد از پرواز فرودگاه را ترك كنند، در حالي كه شرايط براي ما اينطور نبود. حالا تصور كنيد وجود يك استاد خانم براي نيروي خانم چه مزيت بزرگي است. زمان ما چنين مزيتي هم وجود نداشت چون در كل كشور دو يا سه زن در اين عرصه فعال بودند اما امروز شرايط كاملاً فرق كرده است.   اولين تجربه پروازتان به عنوان خلبان چطور بود؟ بيشتر حس ترس وجود داشت يا هيجان؟   در اولين تجربه پروازم هيچ رد و نشاني از ترس نبود همه‌اش هيجان خالص بود؛ خاطره آن روز آنقدر برايم دوست‌داشتني است كه هيچ وقت خاطره‌اي به اندازه آن خوب و ماندني در ذهنم نخواهد بود. هر دانشجويي بعد از حدود 10 ساعت پرواز مي‌تواند يك دور ترافيك يعني يك ارتفاع گرفتن و نشستن با هواپيما را دور محدوده فرودگاه به تنهايي تجربه كند تا تأييد شود.   هيجان اين تجربه تا اندازه‌اي زياد است كه تا چند ساعت بعد از فرود استادان و دانشجويان هم‌‌دوره‌اي مدام روي سر خلبان آب يخ مي‌ريزند تا حجم زياد هيجانش فروكش كند! حس غيرقابل وصفي است. من آن روز اصلاً هول نشدم نترسيدم و فقط حجم زيادي از هيجان را در يك لحظه خاص، در ارتفاع و تنهايي تجربه كردم و اتفاق‌هايي كه خاطره‌اش تا آخر عمر با من خواهد ماند.   روزهاي اول ورودتان به اين عرصه برخورد اطرافيان با شما چطور بود؟   اوايل ورودم به اين عرصه خانواده درجه يك فاميل معمولاً باور نمي‌كردند كه من دارم آموزش خلباني مي‌بينم، تصور مي‌كردند كه قرار است مهماندار شوم و فكر مي‌كردند من خودم هم اشتباه متوجه شده‌ام. صادقانه اينكه هيچ‌كس باورش نمي‌شد چون تا مدت‌ها فكر مي‌كردند زن فقط مي‌تواند مهماندار هواپيما باشد.   مشكل بعدي اين بود كه آن روزها زمان تردد در خيابان با لباس فرم معمولاً برخورد خوبي نمي‌ديدم هر چند كه حجابم كامل بود، تا زماني كه خودرو شخصي بخرم مجبور بودم از وسايل عمومي استفاده كنم و زمان حضورم در شهر نگاه‌هاي خوبي نمي‌گرفتم.  البته من با همكلاسي‌هاي خودم هم مشكل داشتم. همان روزهاي اول شروع كلاس بعضي از آقايان دانشجو مي‌گفتند: «استاد به نظر شما بهتر نبود خانم‌ها پشت همان ماشين‌هاي خانگي مي‌نشستند؟» اين حرف‌ها و تكه انداختن‌ها گاهي اوقات تا مرز اخراج دانشجوي خاطي از جلسه پيش مي‌رفت و استادم معتقد بود وقتي يك دانشجوي ديگر چنين برخوردي مي‌كند ديگر نبايد انتظاري از مردم عادي داشت.   اين برخوردها و كنار آمدن با حضور زن در سازمان هواپيمايي كشور هم وجود نداشت و به اصطلاح ديد اجتماعي وجود نداشت و من مي‌ديدم كه اصلاً مهم نيست شخص در كجا و در چه سمتي مشغول است مهم اين بود كه فكرش مناسب نبود، خاطرم هست تا سال‌هاي 86 يا 87 شرايط اينطور بود و به مرور فضاي جامعه تغيير پيدا كرد. خلاصه كلام در كنار همه فشارها، شرايط اجتماعي هم سخت بود اما امروز به همت رسانه‌ها، اطلاع‌رساني و فرهنگسازي كه مخصوصاً از سمت تلويزيون و راديو پيگيري شده شرايط خيلي خوب شده است.   خلباني شغل مفرحي است يا خطرناك؟ خلبان آموزشي سخت‌تر است يا هدايت هواپيماي مسافربري؟   خلباني شغل پرمسئوليتي است و من فكر مي‌كنم استاد خلباني از خلباني هواپيماي مسافربري سخت‌تر است چون شما در هواپيماي مسافربري مافوق يا نيروي كمك خلباني داريد كه مسلط است اما در استاد خلباني شما دانشجويي كنارتان داريد كه هيچ چيز نمي‌داند و علاوه بر سلامت خودتان، مسئول جان او هم هستيد.   نمي‌توانم مقايسه كاملي بين اين دو حوزه داشته باشم چون در مورد اول يك خلبان مسافربري جان چندين مسافر را هم در دست دارد اما در مورد دوم يك تغيير شرايط هواي ناگهاني يا يك مشكل كوچك در هواپيما كافي است تا همه چيز در چشم برهم زدني تغيير كند.   من خودم تجربه‌هاي بسيار خطرناكي از پرواز با دانشجوها داشتم كه شرايط چنان بحراني بوده است كه دانشجو از شدت ترس نه تنها مسئوليت خود را رها كرده بلكه دو دستي آستين من را چسبيده و مانع فعاليتم شده است. كار با دانشجو بسيار سخت است چون اوايل شروع كارش دسته گل زياد به آب مي‌دهد مثلاً وقتي از او مي‌خواهي دكمه‌اي را خاموش كند روشن مي‌كند يا بالعكس دكمه ديگري را روشن مي‌كند و كلاً شرايط بدي را ايجاد مي‌كند.   ترس با شغل ما عجين است، اما مهارت خلبان در كنترل همان ترس است. بارها براي خودم شرايط حساس و اضطراري پيش آمده كه براي لحظاتي همه چيز از مقابل چشمانم محو و ذهنم مختل شده است اما سريع به خودم گفتم اينجاست كه خودت بايد يك فكري بكني و راه نجات پيدا كني.   اگر فرزند دختري داشته باشيد كه بخواهد در آينده در شغل شما مشغول شود عكس‌العمل‌تان چه خواهد بود؟   اگر روزي فرزند دختري داشته باشم كه دلش بخواهد وارد شغل مادرش شود من مانع كارش نمي‌شوم اما پيش از ورود، همه مشكلات و نگراني‌ها را برايش توضيح مي‌دهم تا با چشم باز انتخاب كند. اما توصيه مي‌كنم كه تحصيلات دانشگاهي‌اش را در كنار شغلش حفظ كند چون من خودم هم از رها كردن رشته دانشگاهي‌ام پشيمان هستم.   آن سالي كه من وارد سيستم آموزشي هوانوردي شدم مهندسي شيمي قبول شده بودم كه به خاطر خلباني رهايش كردم و امروز مي‌گويم كاش اين كار را نكرده بودم و به دانشگاه رفتن ادامه مي‌دادم. اگرچه من همزمان با خلباني‌ام دوره آموزشي بوئينگ و فني را هم گذراندم اما به جايگاه واقعي كه مي‌خواستم نرسيدم. من براي رسيدن به جايگاه امروزم سختي بسياري كشيدم در حالي كه حتي آورده‌هاي مالي اين شغل هم متناسب با تلاش‌هايي كه انجام دادم نيست.   ترس مي‌دهيم هيجان و تجربه مي‌گيريم   خلباني و دنياي درونش با احساس همه اطرافيان متفاوت است تقريبا همه دور و بري‌هاي ما نسبت به شغل ما ترس و نگراني دارند اما ما بعد از هر پرواز تنها چيزي كه احساس مي‌كنيم شادي و هيجاني وصف‌ناشدني است؛ آنقدر اين نوع احساس‌ها و خاطرات حتي خطرناك در ذهن ما خوب و مثبت مي‌شود كه لذتش با هيچ چيز قابل مقايسه نيست.  امروز شركت‌هاي تبليغاتي اگر 60 خلبان مرد دارند فقط يك خلبان زن مي‌گيرند آن هم فقط به خاطر اينكه اثبات كنند ما به حضور زن و خلبان زن در گروه‌مان اهميت مي‌دهيم.  متأسفانه ما امروز زنان خلبان خبره‌اي داريم كه فقط به خاطر نپذيرفتن شركت‌ها بعد از كلي تحصيل، هزينه و ساعت‌هاي پرواز بيكار مانده‌اند، هنوز تعداد زنان خلبان در كشور ما انگشت‌شمار است در حالي كه ميزان خطاي مردها در عرصه ما بيشتر است. دليل اين ذهنيت را نمي‌فهمم چون مطمئنم قوانين اجتماعي و ديني مانع حضور زن در اين عرصه نيست، من تصور مي‌كنم بعضي تصورات غلط باعث ايجاد اين فضا براي زنان شده است. مثلاً حضور من در عرصه آموزش هم اول با سفارش استادان پروازي‌ام بود چون آنها به شركت‌ها مي‌گفتند: «خانم قهرماني را استخدام كنيد اگر نتوانست عذرش را بخواهيد»، من همه حرفم اين است كه چرا بايد توصيه باشد؟ چرا ملاك استخدام، عملكرد نيست؟   خوشبختانه گذشت زمان و عملكرد ما زن‌هاي فعال در اين عرصه ثابت كرد كه اگر شرايط ورود و به‌كارگيري بانوان با آقايان برابر باشد هيچ چيز سخت نيست. مثلاً من خودم از زمان ورودم به سيستم تا امروز ثابت كردم كه هيچ كم و كاستي در عملكرد و كيفيت تدريسم در مقايسه با آقايان وجود ندارد.   بسياري از همكارانم مي‌گويند كه پيش آمده مسافر وارد كابين شده و وقتي ديده خلبان يك زن است با كلي ترس و نااميدي كابين را ترك كرده است. نمي‌دانم چرا تصور بعضي‌ها اين است كه زن‌ها نمي‌توانند موفق عمل كنند يا اگر خلبان پروازي زن باشد حتماً سقوط مي‌كند!   همه اينها در حالي است كه تا به حال هيچ سقوطي با خلبان زن اتفاق نيفتاده است و بررسي‌هاي علمي هم نشان مي‌دهد كه اولاً زن‌ها در شرايط اضطراب‌آور و خطرناك با بالارفتن ميزان آدرنالين خونشان قدرت تصميم‌گيري و تسلط بيشتري در مقايسه با مردان دارند كه من تصور مي‌كنم اين به ذات و سرشت ما بازمي‌گردد، فضاي كابين يك فضاي چند عملكردي است و موفقيت يك پرواز به تسلط همزمان بر چند كار بستگي دارد. يك خلبان حرفه‌اي بايد همزمان هم رادارها و ابزار كابين را در اختيار داشته باشد، هم حواسش به كمك خلبان و عملكرد او باشد، فضاي خارج از كابين و بيرون را داشته باشد، حواسش به نقشه و مسير باشد و در آخر هم ارتباطش را با برج مراقبت حفظ كند، همه اين قابليت‌ها از جنس زن برمي‌آيد.   با همه اين شرايط هستند خانم‌هايي كه فقط براي اسم و رسم مي‌آيند و بعد از مدتي توانشان را از دست مي‌دهند و مي‌روند. شرط ماندگاري در اين عرصه فقط علاقه و پشتكار است و اگر خانمي بتواند با اين شرايط كنار بيايد مطمئناً عملكرد و بازدهي‌اش كمتر از آقايان نخواهد بود. من سؤالي كه ذهنم را مشغول كرده اين است كه بعضي‌ها اگر با ورود خانم‌ها به اين عرصه مخالف هستند چرا از اول اجازه ورود به ما مي‌دهند كه بعد از كلي هزينه و سختي كشيدن در مراحل بالاتر سد كار و فعاليتمان شوند؟ اگر به توانايي‌ها و اعتماد به نفس ما اعتماد ندارند چرا قبول مي‌كنند به ما آموزش بدهند كه بعدها خودشان مانع ورود ما به عرصه كار شوند؟   تمام تلاش ما اين است كه زن به جايگاه واقعي اين عرصه برسد؛ مشكل ما اين است كه مردهايي كه پيش از ما وارد اين عرصه شدند، ذهنيت درستي نسبت به قابليت‌هاي ما ندارند و چون حريف ما نمي‌شوند سنگ‌اندازي مي‌كنند.   البته شرايط براي من واقعاً فرق دارد چون من در حال حاضر در جايي مشغول هستم كه حتي با وجود تغيير شرايط جسمي‌ام در هر شرايطي خواستار ادامه همكاري با من هستند و به گفته خودشان هيچ خلبان زني را به من ترجيح نمي‌دهند، اما براي همه زن‌هاي خلبان شرايط اين طور كه گفتم نيست؛ مثلاً من همسرم در ايرلاين مشغول به كار است و همين به حضور بيشتر و بدون دغدغه من در عرصه مسافربري كمك مي‌كند اما همه زن‌هاي خلباني از چنين شرايط برخوردار نيستند.  

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن