محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803048900
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «رضا عباسی» رد هدیه بنیاد توسط مادر شهید/ ارادتی که با اهدای 2 دست ثابت شد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «رضا عباسی»
رد هدیه بنیاد توسط مادر شهید/ ارادتی که با اهدای 2 دست ثابت شد
ارادت ویژه‌ای به حضرت ابوالفضل(ع) داشت، سرانجام هم به سان مولایش عباس با دستان قطع شده و لب خندان به آسمان پر کشید. مادرش پس از شهادت رضا مبلغ 200 هزار تومان هدیه بنیاد شهید را قبول نکرد و من فرزندم را در راه خدا داده‌ام.
خبرگزاری فارس- گروه فعالیت‌های قرآنی: دیدار با خانواده شهید «رضا عباسی» مقصد این هفته هیئت قرآنی بود که آقایان «مجید زکی‌لو»، «محمد خورشیدی»، «رضا جوشقانی» قاریان قرآن کریم، «رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، «محمد زنگنه» نماینده اتحادیه تشکل‌های قرآنی و جمعی از نمایندگان رسانه‌ها توفیق عرض ادب نسبت به خانواده این شهید بزرگوار را پیدا کردند. البته از آ‌نجایی که پدر و مادر شهید عباسی بدرود حیات گفته‌اند جمع قرآنی میهمان برادر شهید بودند.
تلاوت آیات 21 تا 28 سوره مبارکه «حشر»، 27 تا 30 سوره مبارکه «فجر» و سوره «حمد» توسط «رضا جوشقانی» قاری قرآن کریم دانلود برادر شهید عباسی که از همرزمان وی هم بوده در ابتدا به معرفی این شهید بزرگوار پرداخت و گفت: رضا برادر بزرگ من بود که در سال 1331 چشم به جهان گشود، البته ما اختلاف سنی زیادی نداشتیم و از دوران نوجوانی در هیئت قائم آل محمد به فعالیت‌های مذهبی می‌پرداختیم. برادرم قاری قرآن و مقلد سبک عبدالباسط بود. وی در کنار تلاوت مداحی هم می‌کرد و ارادت ویژه‌ای به حضرت ابوالفضل العباس(ع) داشت، ما در هیئت دیگری به نام هیئت قمر بنی‌هاشم هم فعالیت می‌کردیم و رضا در آنجا میاندار عزاداری‌ها بود.
ارادت شهید به قمر‌بنی‌هاشم و شهادت با قطع دو‌دست عشق و ارادت رضا به قمر بنی‌هاشم موضوعی بود که از سوی ما چندان جدی گرفته نمی‌شد اما پس از شهادتش فهمیدیم که این عشق و ارادت بسیار جدی‌تر آنچه که ما فکرش را بکنیم بوده، زیرا این شهید عزیز در عملیات «یامهدی‌ادرکنی(عج)» بر اثر اصابت خمپاره هر دو دستش قطع شد و به شهادت رسید. پیش از عملیات در مقری که آنجا مستقر بودیم مشغول استراحت بود که ناگهان جمعی از دوستان وارد شدند و همگی به رضا گفتند: چهره‌ات بسیار نورانی شده و بوی الرحمن می‌دهی.
ما عضو بسیج مسجد سیدالشهدا(ع) بودیم و از همان جا هم به جبهه اعزام شدیم. رضا در این مسجد قرآن می‌خواند و مداحی می‌کرد. وی در همان روزهای آغازین جنگ در مراسم ختم چند شهید که از دوستان ما بودند به تلاوت قرآن و ذکر اهل‌بیت(ع) پرداخت. انسانی بسیار آرام، باگذشت و مهربان بود و همین خصوصیات باعث محبوبیتش شده بود. هنگام اعزام به من گفت: من برادر بزرگتر تو هستم پس از تو می‌خواهم که به جبهه نیایی، من به حرفش گوش ندادم و با هم به ایستگاه راه‌آهن رفتیم، البته وی فرماندهی گروهی که قصد حمله داشت را عهده‌دار بود و من را برای حمله انتخاب نکرد، زیرا عقیده داشت ما برادر هستیم و اگر اتفاقی بیفتد ممکن است سایر بچه‌ها را رها کنیم و به همدیگر کمک کنیم، البته به یکی از دوستان گفته بود به برادرم بگویید: از من ناراحت نباشد و حلالم کند.
عشق و ارادت عجیب او به اهل‌بیت(ع) خصوصاً حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) و بسیاری از خصوصیات اخلاقی باعث شد تا خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند، توفیقی که من به آن نرسیدم. هر سال تا اربعین لباس سیاه عزا را از تن در نمی‌آورد و سر و صورتش را هم اصلاح هم نمی‌کرد، این موضوع شاید امروز و در جامعه اسلامی امری عادی باشد، اما قبل از انقلاب و زمان طاغوت بسیار کم دیده می‌شد که جوانان تا این حد شور حسینی داشته باشند، هر سال روز عاشورا همه هیئت‌ها را جمع می‌کرد و کل جمعیت با هم فریاد می‌زدند؛ ذوالجناح کو پدرم خاک عالم بسرم رد هدیه بنیاد شهید توسط مادر سرانجام 9 فروردین 1360 در عملیات «یامهدی ادرکنی(عج)» بر اثر اصابت گلوله خمپاره به شهادت رسید و هر دو دستش قطع شد. پدر ما دهه 40 به رحمت خدا رفته بود و خانواده شرایط اقتصادی چندان خوبی نداشت، اما مادرم پس از شهادت رضا مبلغ 200 هزار تومان هدیه بنیاد شهید را قبول نکرد، این مبلغ آن زمان بسیار قابل توجه بود اما مادرم خطاب به نمایندگان بنیاد شهید گفت: من فرزندم را در راه خدا داده‌ام و برای پول و هدیه این کار را نکردم.
شهیدی که اذان گفتنش ترک نمی‌شد در ادامه خواهر شهید به وصف برادرش پرداخت و گفت: رضا جوانی خوش‌رو، مهربان و باگذشت بود. وی قاری قرآن و مداح اهل‌بیت(ع) بود و در همه اوقات اذان‌گاهی هر کجا که بود حتی در خیابان با صدای بلند اذان می‌گفت. «بلبل امام‌حسین(ع)» لقب شهید عباسی صدای بسیار زیبایی داشت و به او لقب «بلبل امام‌حسین(ع)» را داده بودند، جوان ظلم‌ستیزی بود و هرگاه می‌دید حقی از کسی پایمال شده آرام نمی‌نشست و برای احقاق حق مظلوم وارد معرکه می‌شد.
شهیدی که با صورت خندان بازگشت نکته جالب درباره شهادت رضا این است که هنگامی که پیکرش را آوردند، صورتش خندان بود و لبخند وی تعجب همه را برانگیخت. در مراسم تشییع پیکرش ده‌ها هزار نفر حضور داشتند و دوستان و هم محلی‌ها کارها را انجام می‌دادند، در اعلامیه‌اش هم نوشته بودند. «نامش رضا بود و دلش هم رضا بود به شهادت». فراز‌هایی از وصیت‌نامه شهید خداوندا تو شاهد باش که من فقط برای حفظ دین تو «اسلام» به جبهه حق و باطل رفتم چون خیلی می‌خواستم به تو نزدیک شوم. البته اگر مرا بپذیری چون در قرآن فرموده‌ای که بکشید کافران را که دین اسلام خالی شود از مفسدها و فاسدها. من شهادت را از شعارم آموختم و عمل کردم مثل بعضی از این گروه‌ها و ملی‌گراها حرف نزدم، از این شعار؛ «الله‌اکبر- الله‌اکبر - الله‌اکبر خمینی رهبر - مرگ بر منافقین و کفار...» الله‌اکبر یعنی خداوند بزرگتر از همه چیز است و منزه است.
خمینی رهبر یعنی خداوندا اگر ما رهبری ابراهیم خلیل‌الله و موسی و عیسی(ع)، حضرت محمد(ص) و علی(ع) را ندیده بودیم، رهبری خمینی بت‌شکن را دیدیم و با او دست بیعت دادیم که خدا عمر طولانی و با برکت به ایشان عطا کند و بعد از خدا و انبیاء همه چیز را از او داریم. مرگ بر منافقین و کافران یعنی چه؟ یعنی اینکه باید کافران و منافقان بدست ما مسلمان‌ها کشته شوند. ما امروز کاری می‌خواهیم بکنیم که در زندگی من بزرگترین کار است! اینقدر مهم است که انشاءالله راه کربلا را می‌خواهیم باز کنیم چون سدی است باید منفجر کنیم و آب زیر دشمن برود که انشاءالله پیروز می‌شویم. برای شهادتم شیرینی پخش کنید به مادر عزیزم و برادران خوب و مهربان و خواهران عزیزم، از شما خواهش می‌کنم که گریه نکنید، باید شادی کنید و آنجا شیرینی عروسی مرا در مزارم پخش کنید، برادر عزیزم قهرمان در این عملیات با من است که از خداوند می‌خواهم که او هم شهید شود. چون صلاح برادرم را می‌خواهم همان طوری که امام‌حسین(ع) صلاح برادر خود را در این دید که در راه خداوند شهید شود و دین خدا پابرجا بماند، هیچ ناراحت ما نباشید اگر خدا خواهد جا ما خیلی خیلی خوب است.
به گزارش فارس این وصیت‌نامه درست در شب شهادت این شهید بزرگوار نگارش شده است. انتهای پیام/
لینک را کپی کنید
لینک را کپی کنید
93/09/15 - 11:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها