واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: موسوي تبريزي يا سحرخيز؛ كدام يك راست ميگويند
دو واقعه در حوادث فتنه 88 روي داد كه به درستي صحت سخنان سحرخيز درباره عدمعلاقه فعالان اصلاحات را به آرمانهاي امام راحل به اثبات رساند.
نویسنده : مهدي پورصفا
دو واقعه در حوادث فتنه 88 روي داد كه به درستي صحت سخنان سحرخيز درباره عدمعلاقه فعالان اصلاحات را به آرمانهاي امام راحل به اثبات رساند.
به نظر ميرسد حرف و حديثها درباره سخنان عيسي سحرخيز پيرامون نظر اصلاحطلبان درباره حضرت امام(ره) تمامي ندارد و هر دفاعي كه به شيوههاي گوناگون و از سوي چهرههاي مختلف به منظور مبريكردن اصلاحطلبان از اين سخنان صورت ميگيرد، تنها به ايجاد موج جديدي در ميان رسانهها منجر ميشود، كه اغلب اوقات به نفع اصلاحطلبان هم نيست. در آخرين نمونه از تلاشهاي صورت گرفته از اين دست، روزنامه آرمان روابط عمومي يادداشتي از سوي موسوي تبريزي، دبيركل مجمع مدرسين و محققين و همچنين مصاحبهاي كه چندي پيش جلاييپور از فعالان جبهه تجديدنظرطلبان با پايگاه اطلاعرساني جماران انجام داده بود، را از نو بازنشر داده است.
جدا از مصاحبه جلاييپور كه پاسخ مبسوطي به آن در نشريات مختلف از جمله روزنامه جوان داده شده است، يادداشت موسويتبريزي حائز نكاتي است كه پرداختن به برخي از جوانب آن جالب توجه است.
امام حسين(ع) قهرمان اصلاحطلبي؟
موسويتبريزي در يادداشت خود به اين نكته اشاره كرده است كه اصلاحطلبان امام حسين(ع) را بزرگترين قهرمان اصلاحطلبي ميدانند و معتقدند قيام عاشورا با هدف اصلاح جامعه بوده است.
اين فعال اصلاحطلب در يادداشت خود مدعي شده است كه اشخاصي كه معتقدند اصلاحطلبان امروز راه دين و راه حضرت امام را نميروند، سخت در اشتباهند. در اين يادداشت همچنين اشارههايي به بحث باز شدن باب اجتهاد در حكومتداري توسط امام(ره) شده است و از اين جهت ايشان را مهمترين مصداق و نماد اصلاحطلبي عنوان ميكنند.
چه كسي ميخواست امام را به موزه بفرستد
جدا از بحثهاي فقهي مرتبط با اجتهاد در حكومتداري از سوي حضرت امام و شباهت آن با روش و منش امروز اصلاحطلبان كه بايد از سوي افراد صاحبنظر مورد نقد و بررسي قرار بگيرد، اين نكته واضح و روشن است كه عملكرد تاريخي اصلاحات و افراد وابسته به آنان دقيقاً 180 درجه در تناقض با سخنان موسوي تبريزي است.
شايد كمي فشار به حافظه تاريخي به خوبي اين نكته را يادآوري كند كه اولين شخصيتي كه سخن از ضرورت سپرده شدن تفكر حضرت امام(ره) به موزه گفت، اكبر گنجي بود.
درباره اين مسئله نكته فوق شايان توجه است كه اين سخنان در دوران اوج اصلاحات بيان شد؛ زماني كه گنجي قهرمان اصلاحطلبان بود و گنجي در حاشيه كنفرانس برلين اين جملات را به زبان راند.
از سوي ديگر در اوج دوران مطبوعاتي اصلاحات بود كه قيام حضرت امام حسين(ع) به عنوان يك واقعه تاريخي و انتقام قبيلهاي ذكر شد. همان واقعهاي كه از سوي آيتالله موسويتبريزي به عنوان بزرگترين قيام اصلاحطلبي ذكر ميشد.
هتك حرمت قهرمان موردعلاقه
كمي به جلوتر بياييم. به فتنه 88 و زماني كه رويارويي اصلاحطلبان با نظام جمهوري اسلامي به اوج رسيده بود. دو واقعه در حوادث اين فتنه روي داد كه به درستي نقض سخنان موسويتبريزي و البته تا حدودي صحت سخنان سحرخيز درباره عدم علاقه فعالان اصلاحات را به آرمانهاي امام راحل به اثبات رساند. يكي از اين موارد به آتش كشيده شدن تصاوير حضرت امام(ره) در اتفاقات مرتبط با تحولات دانشگاهها در همان سال بود. اين اقدام كه با تظاهرات سرتاسري ملت ايران پاسخ داده شد، با محكوميت هيچ كدام از سران اصلاحات به خصوص رأس فتنه سال 88 روبهرو نشد. از آن مهمتر هتك حرمت به روز عاشوراي حسيني بود كه سرآغاز پايان عمر فتنه 88 بود كه به راهپيمايي تاريخساز نهم ديماه و همچنين حضور حماسي ملت ايران در 22 بهمن همان سال منجر شد. در اين ميان سؤال اصلي اينجاست كه اين اقدام با محكوميت سران اصلاحات انجام شد يا نه. غير از اين نبود كه آنان در بيانيههاي خود آنان را عدهاي از آزاديطلبان و خداجو ناميدند.
چه كساني بودند كه از آشوبگران و كساني كه خيمه امام حسين(ع) را به آتش كشيدند، حمايت كردند و همچنان هيچ برائتي از حوادث آن سال نميجويند. چنين رفتارهايي نشان ميدهد كه ماهيت سخنان امثال سحرخيز بيشتر از آنكه يك اظهارنظر شخصي باشد، ناشي از مشكل بنيادي با نظام اسلامي و ديني است. همان مسلكي كه سبب ميشود توهين به حضرت امام حسين(ع) در مقاطع مختلف و به اشكال گوناگون تكرار شود. يك زمان در قالب يك مقاله و زماني ديگر در قالب شورش خياباني كه منجر به آتش كشيده شدن خيمه هيئتهاي عزاداري ميشود.
اصلاحات خود را تصفيه ميكند؟
اگر سابقه اصلاحات را مرور كنيم كه از دهه 70 و با تشكيل حلقه كيان و مباحث فكري كه در حلقه كيان تدريس ميشد، آغاز شد، رسيدن به اين نقطه دور از ذهن هم نيست. تكيه بر مباني فكري غربي تنها سبب ميشود كه تفكر اسلامي نه تنها نمونههاي اصلي تفكر حاكميت ديني از جمله حضرت امام(ره) به زائدههايي بيارزش تبديل شود، بلكه عملا تلاش براي حذف آن از جريان جامعه نيز آغاز ميشود. نكته جالب اينجا است كه هيچ تلاشي نيز از سوي سران اصلاحات كه مدعي ارتباط با امام راحل هستند، براي اصلاح اين مسئله صورت نگرفته است. متأسفانه در رفتار اين جريان و كساني كه رهبري اصلاحات را بر عهده دارند، اشكالات و اشتباهات فاحشي رخ داده كه به تبع آن، نشو و نما و پيدا شدن چهرههايي مانند سحرخيز است كه مطمئنا اين فرد، نه اولين و نه آخرين آنهاست.
اين جريان بايد موضع خود را نسبت به چنين افراد و نگاههايي روشن و آسيبشناسي كند تا خود را از مسيري كه چنين افرادي در آن تربيت ميشوند دور كند و به مسير اصلي انقلاب بازگردد؛
مسئلهاي كه فعلا دور از دسترس به نظر ميرسد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]