تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826312804




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خذیراوی: از تهران فرار کردم تا جنازه ام را آتش نزنند!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
 خذیراوی: از تهران فرار کردم تا جنازه ام را آتش نزنند!




خذیراوی: از تهران فرار کردم تا جنازه ام را آتش نزنند! جام جم ورزشی: "مجاهد خذیراوی" بزرگ ترین پدیده سوخته فوتبال ایران است، پدیده ای که اگر آن محرومیت به سراغش نمی آمد قرار بود با بارسلونا قرارداد ببندد.




به گزارش جام جم ورزشی ، پدیده بزرگ استقلال از بارسلونا دعوت نامه رسمی داشت اما "جوانی" و "خامی" باعث شد تا او با حضور در یک پارتی شبانه تمام آینده درخشان خود را نقش بر آب ببیند. این گفت و گوی مجاهد خذیراوی از روی صفحه یکی از روزنامه نگاران (امید مافی) در شبکه اجتماعی وی برداشته شده است. این گفت و گو با این مقدمه آغاز شده است: "چند روز پس از دلنوشته ای برای مجاهد ، پسر تلف شده آبادان پیدایم کرد. ساده دل جنوبی به رفیق مشترکمان ناصر صرافان گفته بود فیس بوک هنوز به آبادان نیامده!!!بعد که از پشت خط مطلب راشنیده بود تا دقایقی صدایش به گوش نمی رسید. رفیق ما می گوید فکر کردم قطع شده، نگو در آن سوی خط آنقدر گریه کرده که نمی تواند حرف بزند.بالاخره به لطف دوستانی چون سیامک توکلی، چراغ رابطه روشن شد و ستاره ای خاموش دو ساعت تمام درد دل کرد و به هق هق افتاد.مصاحبه جگری رنگ با یک تباه شده،سرشار از رازهای سربه مهری است که اگر فاش شوند سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. تفنگداری که روزگاری ورزشگاهها را منفجر می کرد و تا مرزهای بارسلون رفت ، خودش به دست خودش و آدمهای بی مرام دور و برش کشته شد تا سر از فراموشخانه های لبریز از غم درآورد. ای سرنوشت!
مجاهد خذیراوی را پس از سالها در حالی پیدا کردیم که بغضی کهنه راه نفسش را بسته بود!" * نیستی؟
من را کشتند. اگر از تهران فرار نمی کردم جنازه ام را آتش می زدند
*پس از پایان محرومیتت فکر می کردیم برگردی؟
چطور برگردم. هرجا قدم گذاشتم چنان برایم جو درست کردند که ترجیح دادم کنج خانه بمانم
* الان کجایی دقیقا؟
کنار نخل ها. اگر این درختان نبودند از تنهایی می مردم. پدرم روی دستهایم جان داد و همین نخل ها را برایم گذاشت و غریبانه رفت.
*از یاران قدیمی کسی در این سالها سراغت را نگرفت؟
_نه. از نظر آنها مجاهد به درد هیچ کاری نمی خورد. توی این دنیا دنبال رفیق نگرد عامو!
* ازدواج کردی که مجا؟
*آره. همسرم شریک همه دلتنگی های من است. دو تا بچه هم دارم که به خاطر آنها زنده ام. ماهان و ماهک را خدا فرستاده تا دق نکنم.
* قصد بازگشت به فوتبال را نداری؟
_ من ۳۴ ساله ام و همین حالا از این تازه رسیده هایی که پیراهن آبی و قرمز بر تنشان گشاد است بهتر بازی می کنم. حیف نان وولک!
* جواب سوال مرا ندادی؟
هزار سال دیگر برنمی گردم. فوتبال و آدمهایش مرا به خاک سیاه نشاندند. پدرم را از من گرفتند. آبرویم را بردند.پشت دستم را داغ گذاشته ام که دیگر دور زمین فوتبال آفتابی نشوم.
*مرا ببخش ولی... چی شد که آنطوری شد؟
یک بچه ۱۶ ساله را در خوابگاه لارستان به امان خدا رها کردند و نگفتند گرگ ها این بچه را پاره می کنند. نامردها نان و ماست جلویم می گذاشتند تا بخورم و دریبل بزنم. من اگر همه حرف ها را بزنم یک عده شبانه باید از پایتخت بروند. آن شب در آن پارتی قرمزها و آبی هاب دیگر هم بودند اما فقط مرا له کردند.
*همین الان دلت برای چه کسی تنگ شده؟
برای پدرم که غصه مرا خورد و تمام کرد. برای کودکی ام. برای مجید نامجو مطلق. من همیشه عاشق بازی اش بودم. این نوستاره ها هزار سال دیگر به گرد پای نامجو مطلق و امثال او نمی رسند!
* مواظب خودت باش مجا!





جمعه 14 آذر 1393 - 14:58





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن