تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدبخت‏ترين مردم پادشاهانند و خوشبخت‏ترين مردم كسى است كه با مردم بزرگوار معاشرت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826066642




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چرا كشورمان چنين جرم خيز شده است؟ (بخش سوم)


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: چرا كشورمان چنين جرم خيز شده است؟ (بخش سوم)
محمد مطهري
ورود ميليون‌ها پرونده در سال به دستگاه قضايي و سير صعودي آن، بالاترين مقام قضايي را واداشته است كه به صراحت و درستي اظهاركنند كه جامعه ما دچار بيماري مزمن كثرت جرايم و تخلفات شده است ( همشهري، 20 بهمن 1386). يكي از قضات در جلسه‌اي نقل مي‌كرد كه در سفر عمره، سري هم به دادگستري مدينه زده و با كمال ناباوري ديده است كه به تعبير خودش در آنجا پشه هم پر نمي‌زده است. در كشوري ريشه دار چون ايران كه از مكتب بي بديل تشيع و ملتي مقاوم و فداكار بهره‌مند است اين خيل عظيم پرونده و جرم و شكايت از چه عواملي نشأت مي‌گيرد؟

دغدغه مقاله گذشته اين بود كه چرا مجرمان و مخصوصا متعرضان به نواميس روز به روز گستاخ‌تر مي‌شوند. گفتيم كه دو امر، يكي در خفا ماندن سرنوشت پرونده‌ها ـ كه متأسفانه اكثر خبرنگاران در مواجهه با مقامات قضايي از آن سراغي نمي‌گيرند ـ و ديگر تضمين آبروي مجرمان، نقشي اساسي در گستاخ شدن برخي مجرمان داشته است.

نكته اساسي اين بخش از مقالات اين است كه به گمان من، ريشه اصلي كثرت جرائم و پرونده‌ها و در نتيجه كمبود امنيت رواني مردم به خصوص بانوان در اين نكته نهفته است كه آستانه ارتكاب جرم در ايران اشتباه تعريف شده است و برخلاف آنچه برخي مي‌گويند تعدد عناوين مجرمانه و نقص قوانين علت اصلي كثرت جرائم در ايران نيست. بنابراين دو مطلب بايد از يكديگر تفكيك شود. يكي اينكه در مبارزه با جرائم سنگين بايد به نحو عبرت آموزي عمل شود كه در قسمت قبل مورد نظر بود و ديگر اينكه يك فرد از چه مرحله‌اي بايد متخلف و يا مجرم به حساب آيد كه در اين بخش مورد نظر است. بگذاريد با دو مثال آغاز كنم.

فرض كنيد امروز در خبرها اعلام شود كه فردا يك مفسد اقتصادي به محاكمه كشيده مي‌شود. اگرميزان سوء استفاده وي مثلا يك ميليون تومان اعلام شود اكثريت ما يا آن را يك شوخي تلقي مي‌كنيم و يا يقين پيدا مي‌كنيم كه ميزان اختلاس به جاي چند ميليارد تومان، به اشتباه يك ميليون تومان اعلام شده است. اما راستي ما را چه شده است كه چنين مسلم گرفته‌ايم كه تا صحبت از چند ميليارد تومان چپاول در ميان نباشد عنوان فساد اقتصادي محقق نمي‌شود؟!

همچنين اگر ناظم يك مدرسه در روز اول ورود دانش آموزان، قوانين مدرسه را چنين اعلام كند كه به شما هشدار مي‌دهم كه اگر كسي گوش ديگري را با دندان بكند، انگشتش را در چشم ديگري فرو كند، دست و پاي ديگري را بشكند و يا كلاس را به آتش بكشد به شدت تنبيه خواهد شد، وضعيت به كدام سو خواهد رفت؟ طبعا وقتي از ابتدا تنها اين امور جرم تلقي شود و آستانه اعمال مجازات اين باشد، ديگر در اين كلاس، ناسزاگويي و مشت و سيلي و لگدپراني و پرتاب آب دهان عملا مجاز اعلام شده و امري عادي تلقي مي‌شود. اگر در همين مدرسه از ابتدا فقط زشتي اموري مانند نگاه تمسخرآميز و نيز هل دادن ديگري به دانش‌آموزان تفهيم شده و بر عواقب انجام آنها تأكيد شده بود اساسا ارتكاب جرم‌هاي شديدتر به ذهن اكثريت قريب به اتفاق دانش آموزان خطور نمي‌كرد، چه رسد به آنكه مكررا رخ دهد.

مروري بر صفحات حوادث نشان مي‌دهد كه تا پاي قتل و غارت و تجاوز و سرقت مسلحانه و اسيدپاشي و كلاهبرداري‌هاي ميلياردي در ميان نباشد اساسا در عرف ما حادثه اي رخ نداده وعنوان جرم صدق نمي‌كند. بنابراين در برخورد با يك راننده يا موتورسوار هتاك كه مثل نقل و نبات بر اثر اشتباه يك عابر يا راننده، در حضور ديگران ركيك ترين كلمات را نثار او مي‌كند و يا به بانويي حتي در حضور شوهر وي متلك گفته و يا تنه مي‌زند، دو راه بيشتر وجود ندارد: يا بايد سكوت كرد تا وقتي آن فرد هتاك دهانش را ببندد و يا شخصا بايد عكس العمل نشان داد و البته در اين صورت بايد تمام تبعات غيرقابل پيش بيني از جمله زخم چاقو – كه متأسفانه حمل آن براي جوانان در ايران بر خلاف بسياري كشورها ممنوع نيست ـ و يا حتي مرگ احتمالي را به جان خريد. (نمونه‌هايي از قتل‌هايي كه با يك متلك يا مزاحمت تلفني آغاز شده و يا بر سر رعايت نكردن نوبت در نانوايي يا بنزين رخ داده مي‌توان سراغ داد (قدس، 18 ارديبهشت 84 ؛ اعتماد، 2 اسفند 86). بديهي است موتورسوار يا راننده هتاك از يادداشت شدن شماره موتور يا اتومبيلش هيچ باكي ندارد زيرا قانوني وجود ندارد تا كسي به خاطر شنيدن ناسزا يا متلك بدان متوسل شود.

خواهند گفت مشكل امروز، تعدد عناوين جرم است و با اضافه كردن عناوين جرمها بايد چند برابر تعداد موجود، زندان ساخته شود، دهها هزار مأمور دائما در خيابان گشت زده و متخلفان را دستگير كنند و شهرها چهره پليسي به خود بگيرد. اين توهم از آنجا ناشي مي‌شود كه به اين نكته مهم توجه نشده است كه مشكل جامعه ما بيش از انكه وقوع جرم باشد جرأت بر انجام جرماست؛ بيش از آنكه فساد اقتصادي يك معضل باشد جرأت بر انجام فساد اقتصادي يك معضل است. مهمتر از تجاوز مسافركش به مسافر بي پناه – كه اخيرا از راننده شخصي به راننده تاكسي تلفني هم سرايت كرده است ـ اين مسأله است كه اساسا چگونه تصور جرمي به اين شناعت به اين سادگي به ذهن يك راننده مي‌آيد؟

البته همين راننده اگر به عربستان برود اساسا فكر تعرض هم به ذهنش خطور نمي‌كند. آيا در عربستان قدم به قدم مأمور ايستاده است؟ هر ساله دهها زندان ساخته مي‌شود؟ هر روز صدها دست قطع مي‌شود و صدها نفر اعدام مي‌شوند؟ البته چنين نيست. رمز موفقيت آنها با همه اشكالاتي كه ممكن است داشته باشند اين است كه به گونه‌اي عمل كرده‌اند كه هر متخلفي، هم در تخلفات كوچك و هم در تخلفات بزرگ، قبل از انجام جرم يا تخلف چندين بار به عاقبت امر مي‌انديشد. يك مثال تصويري به توضيح مطلب كمك مي‌كند.

بزرگراهها در همه دنيا خط‌ كشي دارند. تصوير سمت چپ را ـ كه در وسط آن مي‌توان تابلوي بين خطوط حركت كنيد را خواند ـ با تصوير سمت راست كه فاقد چنين تابلويي است مقايسه كنيد. (اين فقط يك مثال است. به معضلات و كاستي‌ها و نيز پيش‌فرض‌هاي نادرست رانندگي در كشورمان و نيز راه‌حل‌ها در مجالي ديگر خواهم پرداخت).

افرادي كه در تصوير سمت راست ـ كه مربوط به يك كشور غيراسلامي است ـ در مسير خود چنين منظم مي‌رانند از روي تفنن بيرون نيامده‌اند. هر كس پشت خودرو مي‌نشيند به سوي مقصدي در حركت است و طبعا مايل است زودتر به مقصد برسد. همچنانكه در تصوير پيداست فضاي كافي براي لايي كشيدن وجود دارد و جالبتر اينكه باند سمت چپ كه مخصوص تردد آمبولانس و پليس است كاملا خالي است. اين رانندگان هم مثل ما لايي كشيدن را بلدند ولي همه ترجيح مي‌دهند در صف چند كيلومتري خودروها منتظر بمانند.

واقعا چرا چنين است؟ آيا ظرفيت فرهنگي آنها از ظرفيت فرهنگي ما ايرانيان بالاتر است؟ (اتفاقا اين تصوير مربوط به شهري است كه ايرانيان بسياري در آن زندگي مي‌كنند). آيا از باب «و من يعمل مثقال ذرة شرا يره» از لايي كشيدن خودداري مي‌كنند؟ آيا هزاران مأمور در دو طرف بزرگراه ايستاده‌اند؟ آيا دهها گشت مخفي پليس در بين اين خودروها حضور دارند؟ آيا تعداد زيادي از همين رانندگان قبلا به خاطر لايي كشيدن زندان كشيده‌اند؟ آيا روي خطوط، موانع آهني يا سربي كاشته‌اند؟

هيچ‌كدام از اين فرضيات درست نيست. علت اصلي اين نظم و انضباط اين است كه متوليان برقراري نظم در آن كشورقبلاً به رانندگان فهمانده‌اند كه در عين احترام كامل به آنها، آنجا كه سخن از جان و آسايش مردم است هيچ تخلف كوچكي وجود ندارد و هيچ اغماضي هم در كار نيست. اين رانندگان لايي نمي‌كشند زيرا مي‌دانند در اين صورت سرنوشتي بهتر از سرنوشت دو خودرو بسيار گران قيمت بدون سقفي كه در بزرگراه لايي كشيده و با يكديگر كورس گذاشته بودند در انتظارشان نيست. آن دو خودرو (يكي آبي و ديگري سفيد) بدون آنكه با خودرو ديگر يا عابري برخورد كرده باشند صرفا به خاطر كورس گذاشتن در زير يك لودر قرار داده شده و له شدند.

كساني كه چنين برخوردي را تدبير كردند مي‌توانستند به جاي آن، مجازاتي مانند حبس يك هفته‌اي يا توقيف خودرو را در نظربگيرند. چرا چنين نكردند؟ زيرا در اين صورت بايد هر ماه هزاران نفر بازداشت مي‌شدند، هزاران پرونده تشكيل مي‌شد، وقت دهها هزار قاضي و پليس و زندانبان به رسيدگي به اين امور مي‌گذشت و مهمتر از همه اينكه بازدارندگي بسيار كمي هم داشت. روشي كه آنها اتخاذ كرده‌اند براي نشان دادن عمق زشتي اين كار نزد متوليان و به هراس افكندن لايي كشان محتمل بعدي براي سالها كافي است. لازم نيست اين كار را هر هفته و هر ماه انجام دهند.

در كشور ما مسئولان راهنمايي و رانندگي پس از دوندگي‌ها و التماس‌هاي بسيار اخيراً موفق شده‌اند مجوز توقيف موقت خودروهاي لايي‌كش را از قانونگذاران بگيرند. آيا يك لايي كش حتما بايد چند نفر را به كام مرگ بفرستد تا اين تصور پيدا شود كه جرمي صورت گرفته است؟! بنابراين روشن مي‌شود كه لازمه پايين آوردن آستانه جرم، افزايش حبس و دستگيري نيست.

بالا بودن آستانه جرم در كشورما نه تنها باعث شده است عده‌اي شخصا به تنبيه متخلف دست بزنند و در نتيجه كار به ضرب و جرح و احيانا قتل برسد و هزاران پرونده جديد وارد دستگاه قضايي شود، بلكه پيامد بس مهمتري داشته و آن اين است كه محيط جامعه ما به طور غيرمستقيم و ناخواسته مجرم پرور شده است. به راستي جامعه امروز ما به نوجواني كه به تازگي در جامعه ما پا مي‌گذارد در مورد عواقب جرم و خطا چه مي‌آموزد؟

نوجوان امروز مي‌بيند اداره راهنمايي و رانندگي، داشتن كلاه ايمني براي موتورسواران و يا حركت بين خطوط را الزامي اعلام مي‌كند ولي اكثريت آن را رعايت نمي‌كنند؛ كساني ساعتها در اطراف مدارس دخترانه مزاحمت ايجاد مي‌كنند و اين يك تفريح تلقي مي‌شود؛ برخي تماشاگران چه هنگام شادي پيروزي و چه هنگام غم شكست، پس از خروج از ورزشگاه شيشه دهها اتوبوس را خرد مي‌كنند و رسانه ملي تنها جارو كردن شيشه‌ها توسط كارگران زحمتكش شهرداري را نشان مي‌دهد و نيز تماشاگر متخلفي را كه وارد زمين بازي شده فرز مي‌خواند؛ راننده اتوبوسي كه در هر سفر مسئول جان دهها انسان است 12 ميليون تومان تخلف مرتكب مي‌شود ولي او بيشتر يك ركوردار تلقي مي‌شود تا متخلف؛ يك موتور سوار، آنهم با چراغ خاموش در شب، جلوي هر خودرو كه خواست مي‌پيچد و متلكي هم تقديم مي‌كند؛ يك انسان بيمار به بانويي تنه مي‌زند و ظاهرا راهي جز تحمل تدبير نشده است؛ ديگري در نيمه شب صداي گوشخراش ضبط خود را تا آخر بلند مي‌كند و گويي همه اين رفتارها از سوي متوليان و جامعه پذيرفته شده است و قابل پيگيري نيست. حال كه اين اموردر جامعه عادي تلقي شده وبايد تحمل شود چرا اين نوجوان چنين راهي را در پيش نگيرد؟

جالب اينكه تجربه نشان داده است كه بسياري ازهمين افراد متخلف وقتي به خارج مي‌روند به خوبي به قوانين گردن مي‌نهند. در كشور ما همچنانكه فساد اقتصادي يك ميليوني جرم نيست و بايد ميلياردي باشد تا جرم به حساب آيد تنه زدن به بانوان، حرفهاي ركيك و متلك پراني هم جرم به حساب نمي‌آيد. حتما بايد كار به دعوا و چاقوكشي برسد و كف خيابان به خون كسي رنگين شود نا وقوع جرم احراز شود.

امروزه افرادي هستند كه بدون هيچ دغدغه‌اي مزاحمت تلفني ايجاد كرده و نوار ضبط شده را كه در آن صداي خودشان كاملا واضح است، روي سايت گذشته و هر از چندي آن را به روز هم مي‌كنند! يا بسياري از متخلفان، تهديد را به عنوان مؤثرترين روش تشخيص داده و با خيال راحت قدم به قدم آن را عملي مي‌كنند. متأسفانه به دنبال اولين و كوچكترين تهديد از سوي مثلا يك خواستگار سمج، كسي مراجعه به پليس را راه خوبي نمي‌داند؛ زيرا مجازات بازدارنده‌اي وجود ندارد و نتيجه شكايت اين است كه او بر مزاحمتها بيفزايد. آيا بايد كار به اسيدپاشي و امثال آن برسد تا قابل پيگيري باشد؟ همه اينها بدين سبب است كه آستانه جرم در كشور به درستي تعريف نشده است.

متأسفانه نحوه رسيدگي به شكايات در برخي مراجع انتظامي و قضايي هم تأييد كننده اين نگاه به جرم است. اگر كسي به كلانتري برود و بگويد كسي به او متلك گفته است خنده‌دار به حساب مي‌آيد. حتي اگر بگويد قصد ربودن او را داشته‌اند گاهي در جواب گفته مي‌شود: حالا كه جرمي واقع نشده، برو خدا شكر كن كه الآن در دست آنان گرفتارنيستى! به تعبير ديگرصرف اقدام به انجام جرم اگر به وقوع خود جرم منتهي نشود امري جدي تلقي نمي‌شود. ماجراي بسيارتكان دهنده زير نمونه‌اي از اين دست است:

جرم اين دختر دانش آموز مظلوم 17 ساله (عكس زير، ايران، 4 اسفند 84) اين بوده است كه در شب جمعه 28 بهمن
84 براي خريدن ساندويچ براي خواهر كوچكش بيرون رفته است. پس از ربوده شدن توسط چهار پسر جوان با تهديد قمه، به طبقه سوم يك مجتمع مسكونى انتقال داده مي‌شود. طبق معمول، التماسها و ضجه‌ها اثري نمي‌بخشد. پيش از وقوع هر اقدامي از سوي اين شروران، از يك لحظه غفلت آنان استفاده كرده و خود را از طبقه سوم به خيابان پرت مي‌كند. او پس از 5 روز جدال با مرگ سرانجام در خاك آرام مي‌گيرد. (باز تكرار مي‌كنم، خوب است نتيجه اين پرونده (و امثال آن) كه هرگز اعلام نمي‌شود در برنامه‌هايي چون برنامه خبري 20:30 كه ظاهرا دستش بازتر است پيگيري شود. من متوجه نمي‌شوم كه چرا اين اخبار هيچگاه اخبار ويژه تلقي نمي‌شوند؟ به هر حال اگر عملي كردن اين پيشنهاد را به مصلحت نمي‌دانند لااقل ترتيبي دهند كه با پدر و مادر داغدار اين دختر معصوم گفتگو شود و اگر اين هم صلاح دانسته نمي‌شود مزار خاموشش براي چند ثانيه به نمايش درآيد. اگر مشكل، كمبود وقت است، شهيد مطهري آن طور كه من مي‌شناسم و خاطراتي هم در اين زمينه دارم ـ قطعا راضي خواهد بود كه از حجم برنامه‌هايي در مورد خودش مثل ضمير منير يا هر برنامه ديگر كاسته شده و به اين امور كه همسو با منوياتش نيز بود پرداخته شود. با پوزش از گرفتن وقت خوانندگان، متأسفانه قلمم بدون درخواست فاتحه براي اين معصوم در خاك آرميده و امثال او پيش نمي‌رود).

اگر همين دختر در همان ابتدا از دست ربايندگايش فرار كرده بود و از چنين حادثه‌اي به مراجع رسيدگي خبر مي‌داد، به جاي چهره نگاري از متهمان و پخش آن در رسانه‌ها، احتمالا به او هم گفته مي‌شد حالا كه جرمي واقع نشده است، از چه شكايت مي‌كني؟ اگر هم احيانا به شكايت او رسيدگي مي‌شد، مجازات بازدارنده‌اي براي اقدام به ربودن او وجود نداشت و به جرم طرح شكايت، نوبت بعد ده نفره به سراغش مي‌رفتند همچنانكه امثال آن اتفاق افتاده و مي‌افتد.

با كمال تأسف بايد گفت در مورد آستانه جرم هم از تعليمات اسلامي فرسنگها دور افتاده‌ايم. چرا دين اسلام لزوم پرداخت ديه را تنها به جرائمي مانند كشتن ونقص عضو محدود نكرده است؟ دليل ان روشن است: براي اينكه جلوي خطا را بايد از سرچشمه گرفت. به قول سعدي:

سر چشمه شايد گرفتن به بيل چو پر شد نشايد گذشتن به پيل

اسلام براي ضربه كوچكي كه منجر به سرخ شدن بدن كسي شود ـ حتي اگر اين كار به شوخي و يا به صورت غيرعمد انجام شود ـ ديه تعيين كرده است. اين باعث مي‌شود مسلمانان هيچ ظلمي در حق ديگران را كوچك نشمارند و از همان ابتدا شديدا مراقب اعمال خويش باشند. بانوان صدر اسلام هم گاهي به خاطر يك مزاحمت كوچك مثل لمس عمدي توسط نامحرم، به رسول خدا(ص) شكايت مي‌بردند كه جريان ايجاد مزاحمت توسط جد خالد قسري نمونه‌اي از آن است كه مجال توضيح آن نيست.

اساسا نگاه اسلام به گناه، الهام بخش نحوه صحيح مقابله با تخلفات است. خداوند در قرآن در مورد برخي گناهان مانند خوردن مال يتيم، به جاي فرمان به انجام ندادن به نزديك نشدن (لا تقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن ـ انعام/ 152) فرمان مي‌دهد. اسلام نمي‌خواهد كسي حتي به خوردن مال يتيم فكر كند، چه رسد به اينكه چنين عملي را مرتكب شود. اتفاقا هشدارهاي قرآن در مورد مال يتيم از جمله آيه دهم سوره مباركه نساء، مسلمانان را چنان محتاط كرد كه به افراط افتاده و از ترس خوردن مال يتيم براي آنان سفره جداگانه مي‌گستردند كه بعدآ از اين افراط منع شدند. نيز آنچه در اسلام شديدترين گناه معرفي شده است كاملا قابل توجه است. شديدترين گناه نه قتل است و نه غيبت و نه زنا، بلكه به فرموده امير المؤمنين (ع) گناهي است كه صاحب آن، آن را كوچك بشمارد (كلمات قصار/477).

كاش مشكل درباره آستانه تخلف، تنها اين بود كه ازتعليمات اسلامي دور افتاده‌ايم. متأسفانه دراين مورد هم، فرمايش ديگر اميرالمؤمنين(ع) در لحظات آخر عمر محقق شده است آنگاه كه فرمود: مبادا غيرمسلمانان در عمل به قرآن از شما پيش بيفتند (نهج البلاغه، نامه 47). چندي پيش يك مآمور پليس در يك كشور غربي معرفي و محاكمه شد. پس از مراقبتهاي نامحسوس معلوم شده بود كه اين شخص در ساعات غير كاري كه لباس فرم به تن نداشته، چند بار بي جهت از دختران نوجوان ادرس پرسيده و صورت خود را بيش از اندازه‌اي كه در هنگام پرسيدن آدرس معمول است به صورت آنان نزديك كرده است، بدون آنكه تماسي حاصل شود. (تورنتو استار، 2 نوامبر 2006).

حال راه حل چيست؟ شايد برخي در اينجا هم همان راه آچار فرانسه‌اي را كه در مورد همه معضلات مي‌توان از آن استمداد جست توصيه كرده و بگويند بايد به ريشه‌ها اعم از ريشه‌هاي تاريخي، اقتصادي و فرهنگي پرداخت و به تعبير ديگر علتها بايد مورد توجه قرارگيرند نه معلولها. اين سخن در جاي خود صحيح است و راه اساسي هم همين است اما چون وزارت علتها و ريشه ها هنوز تأسيس نشده است با اين نوع راه حل معلوم نمي‌شود كه بالأخره مسئوليت حل اين معضل بر دوش چه كساني است و بر فرض تقسيم مسئوليتها، به بار نشستن آن ممكن است دهها سال طول بكشد و عمر راقم اين سطور و بسياري از خوانندگان به آن كفاف نخواهد داد.

به گمان من، لااقل دو راه حل فوري و بسيار مؤثر براي پايين آوردن آستانه جرم بدون توسل به زندان وجود دارد و اين تدابير تأثيرمهمي در كاهش جرائم، كاهش زندانيان، جلوگيري از ساخته شدن بسياري از مجرمان بعدي و افزايش آرامش رواني مردم خواهد داشت كه به فضل الهي در بخش بعد به آن خواهم پرداخت. نااميد نبوده و نيستيم؛ ما ايرانيان ملتي بزرگ و برخوردار از مكتبي بزرگترهستيم و مي‌توانيم در همه زمينه‌ها بهترين و بلكه الگو بشويم، اگر بخواهيم.

----------------------------------------
سخني با خوانندگان اين مقالات:
1. گر چه برخي نظراتي كه به بخش نظرات بينندگان ارسال مي‌شود، به علل مختلف ـ از جمله تعداد انبوه آنها ـ با صلاحديد مسئولان محترم سايت تابناك در پايين صفحه درج نمي‌شود، اما همه اين نظرات با ايميل براي نويسنده ارسال مي‌گردد. من تمام نظرات بينندگان در مورد مقاله گذشته را كه متجاوز از صد و بيست صفحه بود به دقت ملاحظه كردم ونكات مفيد را در ادامه مد نظر خواهم داشت. در صورت تمايل، ايميل خود را در كادر مربوطه وارد نماييد تا در صورت نياز، امكان تماس متقابل وجود داشته باشد.

2. چون اين مقالات دريك سايت خبري منتشر مي‌شود طبعا هر قسمت نبايد از چند صفحه فراتر رود. از اين رو چاره‌اي نيست جز اينكه از ذكر برخي دلايل، مثالها و رد پاره‌اي ايرادات احتمالي و مخصوصا استناد بيشتر به منابع اسلامي صرف نظر كنم. اگر توفيق بيابم بعدها بحث تفصيلي را به صورت مكتوب در اختيار علاقمندان قرار خواهم داد.

از فرصت استفاده كرده از همه كساني كه زحمت تأمل در محتواي مقاله و بيان نظرات را بر خود هموار مي‌سازند سپاسگزاري مي‌كنم.
[email protected]
 چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 589]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن