تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837767078
چه آسان يكديگر را روانه قبرستان ميكنيم! (بخش دوازدهم)
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: چه آسان يكديگر را روانه قبرستان ميكنيم! (بخش دوازدهم)
محمد مطهري
شوخي نيست كه يك ملت هر ساله حدود سيصد هزار نفر از افراد خود را كشته يا مجروح كند چون دارد به سر كار، مهماني، خريد و يا مسافرت ميرود. تنها در دوران پس از انقلاب، لااقل 700 هزار قبر براي كشتههاي رانندگي حفر شده و دست كم 15 ميليون نفر مجروح شدهاند كه تعدادي از آنان بايد باقي عمر را بر روي تخت و يا ويلچر بگذرانند. (فقط تصادفات جادهاي سالهاي 77 تا 83، 500 هزار معلول مادام العمر بر جاي گذارده است. خبرگزاري مهر، 16 دي 84).
كاش تبعات مسأله فقط همين بود؛ از ديگر نتايج حاصل از اين نحو به اصطلاح «رانندگي» در اين چند دهه، به زندان افتادن افراد بسياري به جرم قتل غير عمد، هزاران ميليارد تومان زيان اقتصادي (سالانه 8 هزار ميليارد تومان)، تشكيل ميليونها پرونده قضايي و اتلاف ميلياردها ساعت وقت بوده است. طبق آمار، حدود هفتاد درصد كشتههاي تصادفات سرپرست خانوار بودهاند و فقط خدا ميداند كه با از دست رفتن نان آور خانوادهها چه بر سر بازماندگان آمده و ميآيد.
چه بزرگاني كه ملت از دست داده، مثل استاد علي اكبر غفاري دانشمند كم نظير و از چهرههاي ماندگار كه در هنگام عبور از عرض خيابان در ميدان بهارستان، يك وانت او را زير گرفت. حجت الاسلام ابوترابي سيد آزادگان كه از سختترين شكنجههاي بعثي جان سالم به در برد، نتوانست از رانندگي ما جان سالم به در ببرد.
همه قشرها از وزير، وكيل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشكار، بازيگر، كارمند و كارگر هر از چندگاهي به سوگ يكي از همكاران خود مينشينند. مثل بسياري از ما، شايد اين از دسترفتگان مانند مرحوم كريمي راد وزير دادگستري، مرحوم آيدين نيكخواه بهرامي و مرحومه خانم گلدره، گمان نميكردند جان خود را در يك تصادف ناگهاني از دست بدهند.
به راستي ما را چه شده است كه يكي از بيفرهنگترين مردم دنيا در رانندگي از آب درآمدهايم به طوري كه در كنار معرفي جاذبههاي گردشگري در ايران، «هشدار جدي نسبت به رانندگي خطرناك ايرانيان» يكي از بخشهاي جدايي ناپذير كتابچههاي راهنماي جهانگردان است؟ مگر ما چگونه رانندگي ميكنيم كه فيلم رانندگي و نيز نحوه عبور عابران در ايران، تبديل به يكي از انواع كليپهاي پربيننده و خنده دار در اينترنت با صدها هزار بيننده شده و آبروي «شيعه» و «ايراني» را يكجا به حراج گذاشته ايم؟ هر چه هست ما اصلاح ناشدني نيستيم و الا ايستادن خودروها در پشت خط عابر پياده و نيز بستن كمربند ايمني، امروز در ميان ما فراگير نشده بود.
روشن است كه نبايد مشكل كثرت «تصادفات» را با معضل «ترافيك» و نيز «نحوه رانندگي» يكي دانست، گرچه اين سه كاملا به هم مرتبطند. مطابق وعدهاي كه در مقاله سوم داده شد، محور بحث اين بخش، شيوه رانندگي در ايران است كه يكي از جلوههاي رفتار اجتماعي ماست كه در شهرهاي كوچك و روستاها هم يك معضل است.
در مقاله گذشته گفتيم كه "يكي" از علل عقب ماندگي رفتار اجتماعي در ايران تأكيد افراطي بر «كليات» و رها كردن آموزش «جزئيات» رفتاري است. يكي از بارزترين نمونههاي اين خطا و غفلت بزرگ، در مسأله رانندگي متجلي شده است. فكر ميكنيم با تكرار كلياتي از قبيل «با احتياط برانيد» و «فاصله ايمن را رعايت كنيد» و گاهي با التماس كردن به مردم از زبان هنرمندان و ورزشكاران، كمك مؤثري به بهبود وضعيت رانندگي ميشود.
طبق روال مقالات گذشته، قصد اين نوشتار پرداختن جامع به اين وانفساي بزرگ نيست و تنها به توضيح دو نكته اساسي بسنده ميكنم. نكته اول تشريح يكي از عواملي است كه ما را به وضع كنوني رسانده است و نكته دوم پاسخ اين پرسش است كه اصلاح رانندگي در ايران از كجا بايد آغاز شود.
اما نكته اول. به نظر ميرسد يك عامل اساسي كه چنين ما را گرفتار كرده، اين است كه در ايران اساسا از ابتدا كلمه «رانندگي»، غلط معنا شده است. من اين مطلب را با اطلاع و بدون اغراق - و با عرض پوزش از صراحت كلام - ميگويم كه روش رانندگي ما ايرانيان، و به تبع آن نحوه عبور عابران، يك روش كاملا «من در آوردي» است و اين همه خسارت و تلفات، نتيجه طبيعي اين نوع نگرش به رانندگي و عبور و مرور است. اين مطلب بايد توضيح داده شود.
از برخي كشورها مثل بنگلادش و افغانستان كه بگذريم، رانندگي در دنيا يك امر «جمعي» است ولي در ايران يك امر «فردي» تلقي ميشود. رانندگي در ايران يعني «مي خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان ديگر، «رقيب» من هستند و من نبايد از رقبا عقب بمانم. اين نگرش در عمل چگونه خود را نشان ميدهد؟
هر فضاي خالي كه پيدا شد بايد زودتر از ديگران آن را پر كنم. چنين است كه رانندگي ايراني يعني «چپاندن خودرو يا موتور در اولين فضايي كه خالي ميشود». اينكه روي خط طولي ميروم، فضا را براي ديگري تنگ ميكنم و چه مزاحمتي براي عابران يا رانندگان ديگر ايجاد ميكنم مهم نيست و حتي نزد برخي ميتوان از شان? خاكي سمت راست جاده براي فرار از ترافيك كمك گرفت. رانندگي به سبك ايراني يعني «رفتن از هر مسير ممكن نه از مسير تعيين شده»؛ درست مانند كودكي كه در فضاي حياط منزلش كه تعلق به خودش دارد ماشين بازي ميكند و در هر لحظه به هر جهتي كه خواست سر اسباب بازي اش را ميچرخاند. حاصل اين نوع رانندگي همان تصويري است كه به مناسبت ديگر در مقاله سوم (چرا كشورمان چنين جرم خيز شده است؟) آورده شد:
گر چه اتومبيل سالهاست وارد ايران شده، اما تعريف رانندگي، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد كشورمان نشده است. «رانندگي صحيح» كه نوعي مشاركت در يك امر جمعي است به معناي «هدايت خودرو خود در جاي صحيح در بين خودروهاي ديگر» است. اين «جريان عبور و مرور» است كه راننده را به مقصد ميرساند نه به اصطلاح زرنگي او. بنابراين اينكه خودرو فرد در بين دو خودرو جلويي جا ميشود يا نه، تأثيري در نحوه رانندگي صحيح ندارد.
عكس زير حدود 70 سال پيش – يعني همزمان با دوره رضاخان – در كشوري گرفته شده است كه سابقه دويست ساله تمدن هم ندارد. اما حتي در زماني كه ماشينها قورباغهاي شكل بودند تلقي آن جامعه از رانندگي، نوعي همكاري اجتماعي بوده است كه نتيجه آن، چنين نظمي در هنگام رانندگي است:
و البته اين رويه اجتماعي به خاطر منافع بسيار آن و نيز اعمال «قاطعانه» قانون همچنان هم به شدت دنبال ميشود:
با اين روش:
1. سرعت حركت خودروها چند برابر ميشود.
2. احتمال تصادم اتومبيلها به شدت كاهش مييابد.
3. در صورت تصادف، با توجه به مسير خالي در دو طرف، خودروهاي پليس و آمبولانس به سرعت به محل رسيده راه را باز ميكنند.
4. در صورت پنچر شدن يا خرابي يك ماشين، به دليل وجود فضاي كافي راه بندان پديد نميآيد.
5. از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگي ميكنند. ديگر لازم نيست كه آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت كنند تا مبادا سپر يا آينه اتومبيل كناري به اتومبيلشان برخورد كند يا از عقب كسي به آنها بزند. همچنين لازم نيست كه هر چند دقيقه براي پيشگيري از تصادف بوق خود را به صدا درآورند.
وقتي در جامعهاي اين نگرش به رانندگي حاكم باشد، يعني هر كس قبل از آنكه به رسيدن به مقصدش فكر كند به دنبال مشاركت در حركت جمعي خودروها باشد، اين نظم در همه جا خود را نشان ميدهد. بنايراين كسي كه ميخواهد در بزرگراه به راست بپيچد از صدها متر جلوتر در مسير تعيين شده قرار ميگيرد و خالي بودن باند كناري، او را به قانون شكني نميكشاند. (البته اعمال شديد قانون نقش خود را دارد كه محل بحث در اينجا نيست):
ترافيك در همه شهرهاي بزرگ دنيا وجود دارد. وقتي بناست چند صد هزار يا چند ميليون نفر در ساعت معيني به سر كار بروند خود به خود ازدحام پديد ميآيد. اما تفاوت ترافيك شهرهاي بزرگ دنيا با ترافيك تهران اين است كه در كلانشهرها ترافيك باعث «تأخير» است اما در شهري مثل تهران چون رانندگي يك امر فردي است نه جمعي، ترافيك فقط موجب تأخير نيست، موجب «كلافگي» و «خرد شدن اعصاب» هم هست.
بنابراين، نكته اول غفلت از فهم رانندگي به عنوان يك حركت جمعي است؛ يك حركت جمعي كه من به عنوان راننده خودرو يا موتور بايد نقش خود را در آن ايفا كنم و رسيدن من به مقصد يك امر ثانوي است كه در پرتو اين همكاري صورت ميگيرد. (طبق استدلالي كه در مقاله دهم بيان شد سود چنين تعاملي در رانندگي در نهايت به خود فرد برمي گردد). حتي حركت صحيح عابر هم برخلاف ظاهر آن، مشاركت در يك امر جمعي است و با راه رفتن در ملك شخصي خود متفاوت است چرا كه با تخلف يك عابر، ممكن است فرد ديگري به پشت ميلههاي زندان برود، ساعتها وقت ديگران تلف شود و زيان مالي و فشار عصبي بر افراد جامعه وارد شود.
حال به نكته دوم ميپردازم و آن اينكه عملا از كجا بايد آغاز كرد؟ براي روشن شدن مطلب مقدمه كوتاهي لازم است.
گفتيم رانندگي ايراني معناي خاص خود را دارد. اما مسأله به اينجا ختم نميشود. اين رانندگي خاص، اصطلاحات خاصي هم به دنبال آورده است كه در كتابهاي آموزش رانندگي اصلا" وجود ندارد؛ اصطلاحاتي مانند «راه گرفتن » و يا «رد كردن».
«راه گرفتن» يعني جلوي ديگري را بگير تا خودت بتواني بروي. وقتي چراغ سبز ميشود و ما حركت ميكنيم اصطلاح «راه گرفتن» را به كار نميبريم. چرا؟ براي اينكه خودروهاي ديگر حق عبور را به ما ميدهند و ما براي عبور از چهارراه، تنها راه خودمان را ميرويم و لازم نيست سد راه ماشين ديگري شويم. پس چه وقت راه را «مي گيريم»؟ مثلا هنگام گردش به چپ در چهارراه. تا ميتوانيم وسيله نقليه خود را جلوتر و جلوتر ميبريم تا ماشين مقابل چارهاي جز راه دادن به ما نداشته باشد. (در ايران گردش به چپ در سر چهارراه، تنها با گرفتن راه از ديگري ممكن است، در حالي كه براي اين امر، قانون سادهاي در دنيا اعمال ميشود كه هيچكس جلوي ديگري نميپيچد كه مجال توضيح آن نيست).
همچنين وقتي فاصله ماشين ما از طرف چپ يا راست با خودروهاي ديگر در دو طرف ما، مثلا يك و نيم متر است نميگوييم ماشين را از ميان دو خودرو «رد كردم». «رد كردن» را وقتي به كار ميبريم كه خودرو خود را از فاصله بسيار نزديك از كنار اتومبيلهاي ديگر يا پاي يك عابر عبور ميدهيم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد كردن»، معناي نزديك شدن شديد به خودروها يا عابران نهفته است.
حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد كردن» نميتوان در ايران رانندگي كرد؟ نكته اصلي اينجاست: دليلش اين است كه اساسا «رعايت فاصله» كه عنصري بسيار اساسي در رانندگي است در كشور ما هيچ جايگاه و تعريف مشخصي ندارد. اگر راننده سپرش را از يك ميليمتري زانوي عابر رد كند، تخلفي مرتكب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبيلها پنج سانتيمتر از هم فاصله داشته باشند قانون رعايت شده؛ وقتي يك موتورسيكلت با فاصله 30 سانتيمتر در پشت سر يك خودرو حركت ميكند خلاف قانون مرتكب نشده و عملا تخلف محسوب نميشود. بايد حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقي افتاده باشد.
البته طبق قانون رانندگان موظفند «فاصله ايمن» را رعايت كنند، ولي اين از همان كليگوييهايي است كه مصاديقش نه تعريف شده و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعايت نكردن آن به چشم كسي ميآيد، زيرا همه عادت كرده ايم چفت در چفت يكديگر حركت كنيم. جالب اينكه چون هر كس «دست فرمان» خود را خيلي خوب ميداند فكر ميكند كه همين كه بتواند رد كند يعني «فاصله ايمن» را رعايت كرده است!
براي اينكه ببينيم جزئيات رعايت فاصله چگونه در ديگر كشورها يك به يك به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون ميشود مناسب است نمونههايي در اينجا آورده شود.
وقتي سرويس مدرسه براي پياده و سوار كردن دانش آموزان توقف ميكند خودروهاي پشت سر موظف به رعايت فاصله 20 متري هستند (عكس زير از آيين نامه رانندگي يك كشور خارجي است). تخطي از اين قانون حتي براي اولين بار، علاوه بر 400 دلار جريمه، تعليق گواهينامه براي شش ماه را در پي دارد.
هنگام گردش به راست حق با عابر است و راننده بايد حدود دو متر از خط عابر فاصله بگيرد. (در چهارراههاي شلوغ، زمان ميان عابران و رانندگاني كه قصد گردش به راست دارند تقسيم ميشود). به خاطر اعمال قاطعانه اين قانون است كه اين عابر (عكس زير) چنين آسوده عرض خيابان را طي ميكند. او به روبرو نگاه ميكند نه به خودرو، زيرا ميداند سپر اتومبيل از دو متري به او نزديكتر نخواهد شد:
ميزان فاصله خودروها از يكديگر در پشت چراغ قرمز نيز تعريف شده است. هر راننده در هنگام توقف پشت خودرو ديگر در پشت چراغ قرمز و يا در ترافيك شديد، تنها بهاندازهاي مجاز است به خودرو جلويي نزديك شود كه همچنان قادر به ديدن چرخهاي عقب خودرو جلويي باشد.
در حال حركت هم اين فاصله كاملا مشخص (حداقل دو ثانيه) است؛ يعني اگر خودرو جلويي از كنار يك تابلو در يك لحظه رد شد، خودرو بعدي بايد حداقل دو ثانيه بعد، از مقابل همان تابلو عبور كند.
فاصله گرفتن از آمبولانسها و ماشينهاي امداد هم قانون مشخصي دارد. خودروها «در هر دو طرف خيابان» با شنيدن صداي آژير بايد سريعا در سمت راست «توقف» كنند و پس از عبور آمبولانس، همه خودروها بايد دست كم 150 متر از پشت آن فاصله بگيرند (طبيعي است كه برخي جزئيات مقررات، بسته به كشورها و حتي شهرها متفاوت باشد ولي اصول يكي است):
حال تا اندازهاي معلوم ميشود كه چرا در كشور ما اين مقدار تصادف رخ ميدهد و چرا بيشترين كشتهها در ميان عابران پياده در ايران يا «سالمند» هستند و يا «كودك»؛ تا كسي حركات شبه آكروباتيك بلد نباشد نميتواند خود را از اتومبيلها و موتورسيكلتهايي كه چفت در چفت يكديگر و با فاصله سانتيمتري و گاهي ميليمتري از كنار عابران ميگذرند نجات دهد.
بنابر آنچه گفته شد، نكته دوم و يا همان نقطه شروع اصلاح رانندگي در ايران، آموزش فاصله گرفتن از يكديگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو كه با حركت بين خطوط حاصل ميشود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از يكديگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهاي امداد كه توضيح بيشتر آن، خارج از حوصله اين نوشتار است. در مظلوميت رعايت فاصله در كشورمان همين بس كه در يكي از معدود انيميشنهايي كه براي آموزش برخي نكات رانندگي از تلويزيون پخش ميشود خودروها در فاصله سه چهار سانتيمتري از يكديگر حركت ميكنند!
نكات ديگر در مورد رانندگي بسيار است. تنها به ذكر چند مطلب اكتفا ميكنم:
1. مسئولان و مأموران راهنمايي زحمت بسيار زيادي كشيده و ميكشند و طرحهاي بسيار خوبي، مثل طرح همياري پليس، به اجرا درآوردهاند گر چه به نظر ميرسد حمايت لازم از آنان صورت نميگيرد. اما بايد توجه كرد كه لااقل پنجاه ايراد در رانندگي ما وجود دارد (مانند دور نگرفتن هنگام پيچيدن به سمت چپ از خيابان اصلي به كوچه) كه بايد يك به يك و به طور مكرر به مردم آموزش داده شود. همچنان كه گفته شد، «احتياط كنيد» مشكل چنداني را حل نميكند.
2. كاستيها و بي توجهيها از جنبههاي مختلف بي شمار است. رانندگي درست، بدون خط كشي صحيح خيابانها و جادهها ممكن نيست. متأسفانه بسياري از جادهها – به ويژه وقتي مانع فيزيكي بين راه رفت و راه برگشت وجود دارد- و حتي خيابانهاي اصلي در برخي شهرستانها فاقد خط كشي هستند. در شهرهاي مملو از ميدان مانند قم، دريغ از نصب يك تابلو در ميادين براي يادآوري اين قانون كه «حق تقدم با خودرويي است كه قبل از شما به ميدان رسيده است».
از طرف ديگر، در كشوري كه بالاترين كشته را در تصادفات ميدهد يك كارخانه خودروسازي اجازه مييابد كه پرفروشترين و در عين حال آسيب پذيرترين خودرو كشور را بدون كيسه هوا و اي. بي. اس و لوازم ايمني ديگر روانه بازار كند. اينها همه نشان ميدهد كه رانندگي و كشته هايش هنوز براي برخي سياستگذاران تبديل به يك دغدغه اساسي نشده است.
3. ميزان جريمهها گاهي مضحك است. جان چهل نفر را به دست راننده اتوبوسي ميسپاريم كه در صورت سبقت غيرمجاز تنها چند هزار تومان جريمه ميشود. اگر در ايران معناي «جان چهل انسان» فهم شده بود اين جريمه نميتوانست با توجه به اوضاع كنوني از يك ميليون تومان كمتر باشد تا اساسا راننده اتوبوس به فكر تخلف هم نيفتد. (خوشبختانه محروميت رانندگان متخلف اتوبوس اخيرا از دو ماه به پنج سال افزايش يافته است. خبرگزاري مهر، اول مهر 87).
نكته شنيدني اين است كه وقتي سخن از افزايش ميزان جريمه به ميان ميآيد برخي به بهانه «فشار اقتصادي به ملت ايران» با آن مخالفت ميكنند. گويي اين عده، «متخلف بودن» را بخشي از تعريف ملت ايران ميدانند!
4. تفاوت رانندگي ايراني با رانندگي استاندارد بي شباهت به تفاوت فوتبال آمريكايي و فوتبال معمولي نيست. ما در بسياري موارد رانندگي نميكنيم اسكي ميكنيم، زيرا اصل در رانندگي ما بر توقف نكردن است مگر آنكه مانع فيزيكي مقابلمان باشد. وقتي فاصلهها رعايت نميشود و در هر لحظه يك عابر يا موتورسوار جلوي راننده سبز ميشود و خودروها از چند سانتيمتري پاي عابران عبور ميكنند، آيا اعصابي براي ما ايرانيان باقي ميماند؟ بي جهت نيست كه بيشتر مردم در يك برنامه تلويزيوني در پاسخ به اين پرسش كه «بزرگترين عيب شما چيست؟» پاسخ يكساني داشتند: «زود عصباني ميشوم». (شبكه 5، شب مبعث سال 1385). بدون شك، يك دليل پايين بودن آستانه تحمل در ميان ما نحوه عبور و مرور ماست.
5. اميدوارم برخي از ما نحوه عجيب رانندگي در ايران را با اموري از قبيل چند برابر ظرفيت بودن تعداد خودروها يا تنگ بودن برخي معابر توجيه نكنيم. البته به دنبال حل اين مشكلات هم بايد بود اما اينها تنها ميتوانند دليل «ترافيك» باشند نه دليلي براي رانندگي بيقانون رانندگان يا عبور بيقانونتر عابران. همچنانكه در تصوير زير (در خارج از كشور) پيداست، تعداد بيشمار خودروها منجر به نقض مقررات نشده است:
اين نكته را هم بايد توجه كرد كه معابر در «مركز شهر» در بسياري از شهرهاي پيشرفته دنيا همان معابر قديمي و كم عرض است؛ با اين حال اين امر به هرج و مرج ترافيكي منجر نشده است. دليل ديگر بر بطلان توجيهات فوق اين است كه اوضاع رانندگي در شهرستانهاي ايران كه بسياري از مشكلات تهران را هم ندارند اگر بدتر نباشد بهتر نيست. نبايد فراموش كرد كه طبق آمار، «عامل انساني» حرف اول را در تصادفات رانندگي در ايران ميزند.
6. از تابلوهاي ورود ممنوع و يكطرفه كه بگذريم تابلوها نقشي در رانندگي شهري ندارند. تابلوي «ايست» در ايران كاملا بي معناست و اين نقش به سرعت گيرها واگذار شده است در حالي كه با توجه به شرايط محيطي هر كوچه و نيز خيابان، يك تابلوي حداكثر سرعت بايد در ابتداي هر كوچه يا خيابان نصب شود. در ديگر كشورها در اطراف مدارس معمولا سرعت بيش از 20 كيلومتر، «در ساعات رفت و آمد دانش آموزان» غيرمجاز است:
ما با تكيه بر ذكر حداكثر سرعت شهري در آيين نامه، همه كوچهها و خيابانها را به امان خدا رها كرده ايم و هر كس زورش رسيده يك سرعت گير سيخي يا ميخي و غير آن با ارتفاع دلبخواهي در كوچه خودش قرار داده است. لااقل بيش از دوازده نوع سرعت گير در معابر مشاهده ميشود كه معلوم نيست با چه ملاكي ساخته ميشوند و سرعت گير استاندارد كدام است.
اين را هم در پرانتز اضافه كنم كه يكي از دوستان در خارج از كشور كه قرار بود چند عكس از نحوه توقف خودروها براي سرويس مدرسه براي اين مقاله تهيه كند تصوير برگه جريمه 140 دلاري اش را برايم فرستاد! همچنانكه در برگه مشخص است، او در اطراف يك مدرسه كه حداكثر سرعت «در خارج از ساعات رفت و آمد دانش آموزان» 40 كيلومتر بود با سرعت 50 كيلومتر در ساعت حركت كرده بود. (به خاطر درج مشخصات فردي در برگه جريمه، تنها بخشي از تصوير برگه جريمه را ميگذارم):
7. از چند انيميشن كه بگذريم رسانه ملي آموزش مصداقي رانندگي را مورد توجه قرار نداده است. كاش برنامههايي مانند «سفر به خير» كه غالبا به كلي گويي ميگذرند طريق صحيح و نيز خطاهاي رايج رانندگي را قدم به قدم به مردم يادآور ميشدند. من به خاطر ندارم تا كنون يك برنامه مصور آموزشي يك دقيقهاي درباره نحوه حركت در بزرگراهها پخش شده باشد. گاهي چند آموزش تصويري (مانند دو مورد زير) ميتواند از دهها توصيه گفتاري در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود:
در سريالها گر چه اخيرا به بستن كمربند توجه ميشود، اما غالبا خودروها بدون زدن راهنما توقف كرده، به حركت در آمده و يا تغيير مسير ميدهند. با وضعي كه در آن به سر ميبريم، آموزش رانندگي آنقدر اهميت دارد كه اگر رسانه ملي هر روز برنامههاي شش شبكه تلويزيون را همزمان قطع كرده و چند ثانيهاي به اين آموزشها اختصاص دهد كاري عادي انجام داده است.
8. كمبود آموزشهاي مصداقي باعث شده است برخي دلسوزان، خود از طريق اينترنت با توجه به انواع تخلفات رانندگي رايج در ايران، به آموزش مردم روي آورند. لينك مربوط به يك نمونه از اين آموزشهاي بسيار مفيد كه به صورت پاور پوينت بوده و چند تن از خوانندگان براي نويسنده ارسال كردهاند در انتهاي اين مقاله قرار داده شده است. اميد است كه خوانندگان نيز در ارسال آن براي دوستان خود بكوشند. اين نحو آموزش ميتواند الگويي براي رسانه ملي باشد.
9. تصور بسياري از ما از تصادف شديد، دو ماشين له شده است و بس. شايد اگر با هشدار قبلي تصوير بانوي بارداري كه با صورت خون آلود در ميان آهن پارهها گرفتار شده و فرياد ميزند و يا تصوير كودكي كه با كيف مدرسه به گوشهاي ازخيابان پرتاب شده نمايش داده شود، كمي از بلاي «تعجيل براي هيچ» كه در رانندگي و غير رانندگي مانند بختك به جان ما ايرانيان افتاده، رهايي يابيم.
همچنين اگر جنازههاي تصادفات هنگامي كه در يخچالهاي سردخانه قرار داده ميشوند، لحظات قرار دادن آنان در قبر، نالههاي كودكي كه پدرش را چند ساعت قبلتر در تصادف از دست داده و در فراق او ميگريد، فرياد مجروحان تصادفات در بيمارستانها، نمونههاي عيني از سرگذشت تلخ خانوادهها در پي از دست دادن عزيزي در تصادف و ... به طور مستند به تصوير كشيده شود شايد كمي ما را به خود آورد.
باري، رانندگي ما فقط خودمان را سر در گم نكرده، بلكه بيگانگان را هم با پرسش عجيبي مواجه كرده است. چگونه ملتي مهمان نواز كه ايثارگري كم نظير خود را در زمان جنگ به رخ جهانيان كشيده و در برخي عرصههاي علمي مثل نانو تكنولوژي جزء كشورهاي برتر جهان است از نظم بخشيدن به رفت و آمد خود همچنان درمانده است؟ يك علت عمده، به زعم من، همان مطلبي است كه در آخرين پاراگراف مقاله يازدهم (مسئولان به مردم چه آموختهاند؟) ذكر شد.
عصر انفجار اطلاعات و كثرت دشمنان سياسي و غيرسياسي اين ملت، ضرورت توجه جدي به اصلاح نحوه رانندگي در ايران را دو چندان كرده است. لينك مربوط به يكي از دهها فيلم كوتاهي را كه در مورد نحوه رانندگي در تهران در اينترنت پخش شده و تنها در يكي از سايتها تاكنون بيش از 120 هزار بيننده داشته در انتهاي مقاله قرار دادهام. نميدانم، شايد برخي خوانندگان نيز با تماشاي آن به ياد هشدار امام صادق(ع) بيفتند: مايه زينت ما باشيد، نه مايه ننگ و سرشكستگى ما (كونوا لنا زينا و لاتكونوا علينا شينا. بحارالانوار، ج ۷۸ ص ۳۷۲).
فيلم اشاره شده در پايان متن را در اينجا ميتوانيد ببينيد.
---------------------------------------------------------------------------
• در اينجا لازم است از اداره كل پژوهش و آموزش سيما، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، مركز طرح و برنامه و نيز گروه معارف شبكه اول سيما كه پيگير اين سلسله مقالات شدهاند تشكر كنم. همچنين از خوانندگان محترم آقايان شفيعي، عموزاده، كمرهاي، حسيني، زيني و ساير دوستاني كه در آماده كردن اين مقاله به نويسنده ياري رساندهاند صميمانه سپاسگزاري ميكنم.
[email protected]
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]
-
گوناگون
پربازدیدترینها