تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):درگذشت عالم مصيبتى جبران ‏ناپذير و رخنه ‏اى بسته ناشدنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816921912




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روايتي از مين‌هاي به‌جا مانده


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روایتی از مین ‌های به ‌جا مانده «یک گلوله برف را نمی‌توان به یک لحظه آب کرد. حد زمان معینی هست که هر قدر هم که بر مقدار حرارت بیفزاییم برف تند تر از آن آب نمی‌شود. به عکس، هر قدر بر مقدار حرارت افزوده شود برف باقی‌ مانده سخت‌ تر می‌شود.» وارد که می‌شوی، تا چشم کار می‌کند، رمل است و شن. به چشم نمی‌آید اما باز بهتر است بگوییم تا چشم کار می‌کند مین است و مین. انواع مین‌ها از «والمر»‌های بی‌ رحم گرفته تا «روسی‌های کنسروی»؛ این را سرهنگ عبیداوی می‌گوید. او که خودش هست و فکه و دو سرباز کم حرف و بی ‌صدایش.
فکه
نگاهی به دور دست می‌کند، انگار فقط دوست دارد حرف بزند، انگار دلش گرفته است، آهی می‌کشد و می‌گوید: این روایت ساده و مختصری است از منطقه فکه، اینکه هی بیاییم بگویم اینجا فلان عملیات بوده است و بچه‌ها همیشه در همه عملیات‌ها غالب بوده اند، نه اینطور هم نبوده، گاهی وقت‌ها هم مثل والفجر مقدماتی ما کاملاً شکست خوردیم. می‌خواهم از چیز‌هایی بگویم که گوشه‌ای از حقایق را به تصویر بکشد. قدم می‌زند و می‌گوید: بیایید و ادامه می‌دهد:« بچه‌ها در والفجر مقدماتی، 8 تا 14 کیلومتر را در حالی با پای پیاده از میان رمل و ماسه‌های روان فکه گذشتند، که وزن تقریبی تجهیزاتی که در دست داشتند 12 کیلو بود، تازه بعضی‌ها هم مجبور بودند قطعات 40 کیلویی پل را نیز حمل کنند. این پل‌ها قرار بود روی کانال‌ها تعبیه شود تا عبور رزمندگان به مشکل فوگاز برنخورد. تا همین جا را داشته باش تا برسیم سر موانع.» « اصلاً عملیات والفجر مقدماتی را به خاطر همین می‌گفتند عملیات موانع. هدف بچه‌ها خط دشمن بود. مجموعه‌ای از کانال‌ها، سیم‌ خاردارها و میدان مین‌ها که گاهی عمق آن به چهار کیلومتر می‌رسید، بچه‌ها یکی را که رد می‌کردند به دیگری می‌رسیدند. موانع معروف فکه هنوز زبان زد نیروهای عملیاتی است، کانال‌هایی به عرض 3 تا 9 متر و عمق دو تا سه متر و پر از سیم خاردار، مین والمر و بشکه‌های پر از مواد آتش زا.» وارد میدان مین می‌شود، پایش را روی سیم خاردار‌ها می‌گذارد که یعنی ما هم رد شیم. شک می‌کنم، می‌ترسم، به او می‌گویم اینجا امن است که می‌خواهیم بریم؟ به آرامی می‌گوید: «من فقط می‌گویم که اتاق خودم امن است و دیگر جاها را نمی‌دانم اما بیایید.» سیم خاردار‌ها را رد می‌کنیم، به دنبال جای پا‌های سرهنگ در رمل‌ها می‌گردم و پا در جا پا‌های او می‌گذارم. ادامه می‌دهد:« این والمر است. خیلی بی‌ رحم است، دشمن با هوشیاری مین‌ها را زیر رمل و ماسه‌ها کار گذاشته بود و چون بیشتر عملیات‌ها در شب انجام می‌گرفت، تا چند نفر روی مین پرپر نمی‌شدند، بقیه از وجود میدان مین باخبر نمی‌شدند.» بچه‌ها در والفجر مقدماتی، 8 تا 14 کیلومتر را در حالی با پای پیاده از میان رمل و ماسه‌های روان فکه گذشتند، که وزن تقریبی تجهیزاتی که در دست داشتند 12 کیلو بود، تازه بعضی‌ها هم مجبور بودند قطعات 40 کیلویی پل را نیز حمل کنندنمی‌دانم چرا سرهنگ عبیداوی و فکه و دو سربازش اینقدر سوالی هستند، یعنی نمی‌دانم چرا اینقدر سوال برایم ایجاد می‌کنند.می‌گوید: می‌دانی چرا اینجا را قتلگاه می‌گویند؟ و خود جواب می‌دهد که:«یک سرزمـین پهنـــــاور از رمل و ماســـه، با چند تا تپه ماهـــور. نیروها بیــــن دو تپه پناه گرفته بودنـد که دشمن محاصره شــــان کرد. شیار پر از مــین والـمر بود و آتش دشمـــن هم تمامـی نداشـــت. بچــه‌ها سه روز مقاومت کردند، بدون آب در بدترین وضعیت تشنگی و سر انجام قتل عام شدند.» با فاصله از او حرکت می‌کنیم، به سمت مین‌ها می‌رود و کنارشان می‌نشیند، ما می‌ایستیم، مطمئن و بلند می‌گوید بیایید، اگر منفجر شود تا 15 متر همه ما می‌میریم. شک بدی بود، به حرکتمان ادامه می‌دهیم. می‌گوید: «راستی از گردان حنظله چه می‌دانی؟ 300 نفر در داخل یکی از کانال‌ها محـــاصره شدند وبا تشـــــنگی مفرط، با آتش مستقیم دشــمن به شهادت رسیدند. در آن موقعیت عراقی‌ها با بلندگو از بچه‌ها می‌خواستند که تسلیم شوند، ولی در جواب با آخرین رمق صدای «الله اکبر» می‌شنیدند. فکه، سرهنگ عبیداوی و دو سربازش، رمل، خاک سرخ، قتلگاه، کانال، میدان مین، سیم خاردار حلقوی به عرض 6 متر، مواضع کمین، سیم خاردار معمولی، میدان مین با عمق زیاد، سیم خاردار حلقوی، کانال به عرض 3تا 4 متر، سیم خاردار حلقوی، میدان مین، سیم خاردار حلقوی، کانال دوم، سیم خاردار حلقوی، خط اول دشمن، خط دوم دشمن... از ادراک شما عاجزم! مطالب مرتبط :شهدای اینجا ، دیگر تشنه نیستند! قتلگاه فکهآلبوم تصاویر فکهفكه‌ مثل‌ هیچ‌ جا نیست‌! نه‌ شلمچه‌، نه‌ ماووت‌، منبع : تهران امروز - محمدحسین نجاتیتنظیم : فرهنگ پایداری تبیان  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن