واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: بخوان ، میان گهواره و گور یک قرن فاصله نیست پایگاه خبری شمال نیوز در ستون دیدگاه خود به بهانه بزرگداشت هفته کتاب"مطلبی با عنوان" بخوان ، میان گهواره و گور یک قرن فاصله نیست" به قلم رقیه توسلی انتشار داد.
این پایگاه خبر به نقل از رقیه توسلی نوشت : هرکس باید به اندازه وسع اش ، راوی این دنیای بزرگ باشد و از ناگفته های خواندن بگوید . برود به جهان علم و از فلسفه نفسگیر دانایی سر در بیاورد . کتاب بردارد و خودش را بخواند و کمی دور شود از غائله بی پایان زندگی.
گاهی با یک کتاب عزلت بگیرد و ساعت ها ورق بزند و با جملات سخت و آسان بخوابد و بیدار شود . اصلا هرکسی زیر پوست لحظاتش باید کمی حروف تازه بریزد و تا می تواند رویاهایش را به وجد بیاورد .
برخیزد و برای اندیشه اش دل بسوزاند و هرروز خودش را به سرزمین فهمیدن برساند . نگذارد فقر ، ذهنش را فتح کند . باید هر آدم کمی ناپلئون بناپارت جهان دانستن باشد . به کشور بی کرانه کتاب بتازد و به نادانی هایش لشگرکشی کند . تا می شود با صدای خش خش برگه های کتاب الفت بگیرد و به روحش اکسیژن و هوای تازه برساند .
هرکسی باید راوی قصه زیبای کتاب باشد و دست دوستی دراز کند به سمت حروفی که شب و روز معجزه می کنند . به سفرهای پُرفراز و نشیب اش ، آری بگوید و بی واهمه به قلب ماجرای بزرگ عشق پا بگذارد .
آنقدر برود تا به شیدایی و شوریدگی و عافیت برسد و ذره ذره مهر و رنج ناب این دیار را مزه مزه کند .
آنقدر بخواند که به مسافری شبیه شود که قصدش سفر به تمام کره زمین است . مسافری که هرروز کوله ی بارش را بر دوشش سفت می کند و به راه می افتد تا آرام آرام نادیده ها را ببیند و ناشنیده ها را بشنود و نمک گیر آب و خاک هر صفحه شود ، مجنون شود ، دل ببازد . آن اندازه که بی دانش نتواند دم و بازدم کند ، نتواند روزمره داشته باشد .
خلوت با کاغذ را دوست بدارد و به خورشید هر جمله ی خوب ، ایمان بیاورد . بداند که جمله ها می توانند شفا ببخشند و طبیب باشند .
پنجره چشم هایش را با کتاب شریک کند و از طفل بازیگوش خود ، بالغ سربه راهی بسازد که لحظه به لحظه سرود دانایی سر می دهد و از دنیای بی خبری عبور می کند .
بداند آنکه در سایه کتاب نفس می کشد ، کورمال کورمال خودش را پیدا می کند و هرگز غمگین نمی ماند . بداند آغوش گرم کلمات ، همواره مادر نوازشگری خواهد بود که کودکانگی ها را به سینه می فشارد و اجازه نمی دهد کسی در تاریکی و تنهایی تمام شود .
همیشه بر درب کتاب بکوب . آنجا از هیاهوی دنیا رها می شوی و آرام می گیری . واژه ها به استقبالت می آیند و سردرگمی متوقف می شود . آنجا همواره به تو ، پای دویدن و بال پرواز کردن می دهند... جای دیگر گونه ایست .
هرگز برای خواندن دیر نجنب و رهگذر نباش که اگر یکبار به این خانه میهمان شوی ، بی تردید دیگر هرروز کفش هایت را بر می داری و با لذت و هیجان تمام جاده ی رسیدن را می شتابی .
هرچه می توانی بر سماجتت در ورق زدن کتاب ها ، اضافه کن . آنها، رئوفند و صاحب زیباترین رویاها و واقعیت ها . دوستانی که جای خالی شان ، بزرگترین جای خالی دنیاست .
هرروز ، هرکس باید به اندازه فهم اش ، راوی این دنیای بزرگ باشد . زیر باران رحمت و دانایی خیس شود و از آبشارعلوم تازه جرعه ای بنوشد و صخره ها و دیوارهای فاصله را بردارد .
باید دل سپرده شود... به طلوع و غروب خودش نگاه کند . به اینکه چقدر در عالم علم ، مسافر شده است و چقدر در آغوش کتاب پلک هایش را برای فهمیدن باز نگه داشته است .
چشم ها باید همیشه برای جستجوی حروف ، تب کنند و نباید دلی با نخواندن ، شریک شود و تاب بیاورد... نباید اجازه داد واژه ها دور سر نگاهمان نچرخند و عطر کتاب در خانه ته بکشد .
کاش همه ، همه جای دنیا روح شان را خوشبخت کنند و سروسامان بدهند و برای شعف کالبدشان هرروز چند صفحه اندیشه تورق کنند و چند پله از تاریکی دنیا بالا بروند . کاش همه هرروز به خودشان احترام بگذارند و مسافر جاده دانایی و سکوت و ایمان باشند .ک/1
621/608
27/08/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]