تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827521547




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مروری بر نظرات انتقادی علی‌اکبر رشاد بر سنت و سنت‌گرایی سنت و مدرنیته ذاتاً غربی‌اند/ نصر دچار نوعی «خویش دیگر انگاری تاریخی» است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مروری بر نظرات انتقادی علی‌اکبر رشاد بر سنت و سنت‌گرایی
سنت و مدرنیته ذاتاً غربی‌اند/ نصر دچار نوعی «خویش دیگر انگاری تاریخی» است
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی معتقد است: اگر از معنویت و ملکوت آقای نصر کاری ساخته بود، نخست و دست‌کم آن‌قدر به خود بصیرت می‌داد که این همه در عمرش دچار لغزش‌های شگرف و شگفت نشود.

خبرگزاری فارس: سنت و مدرنیته ذاتاً غربی‌اند/ نصر دچار نوعی «خویش دیگر انگاری تاریخی» است



به گزارش خبرگزاری فارس، سنت و سنت‌گرایی از آن داستان‌هایی است که همیشه با حواشی و مسائل مختلفی روبه‌رو بوده است. در جهان پیروان و معتقدانی داشته و دارد که حتی در میان خود از اشتراک و منش یکسانی برخوردار نیستند. گرایش‌های پیروان و مدعیان مختلف سنت‌گرایی در طول تاریخ و با بروز و ظهور رهبران مختلف ایشان تغییراتی داشته است. هر چند به نظر می‌رسد که جوهره اصلی سنت‌گرایی در اعصار پیشین یکسان بوده، اما اقدمات و رفتارهای سنت‌گرایان نسبت به اصالت این جوهره نیز تردید‌های جدی را به‌وجود آورده است. کشور ما نیز به مدد ایرانی بودن برخی چهره‌های شاخص جریان سنت‌گرایی، همچون سیدحسین نصر در این میان حضوری پررنگ داشته است. در میان داعیان و طرفداران سنت‌گرایی در ایران چهره‌های شاخص و مهمی همچون  غلامرضا اعوانی قابل شناسایی است تا بدان‌جا که بنا بر نقلی از سیدحسین نصر،  اعوانی نماینده او در ایران است. همچنین معمولاً حضور این سنت‌گرایان در جریان‌های آکادمیک و نخبگانی است و کمتر در میان رده‌های پایین‌تر اجتماعی اثری از آنها به چشم می‌آید، اما با این همه، این جریان ظاهراً نخبه‌گرا و فرهیختگانی با منتقدانی جدی در خارج و داخل ایران روبه‌رو بوده‌اند. از جمله دکتر سجویک اسکاتلندی یا عبدالله شهبای که البته بیشتر به رویه‌های اجتماعی و رفتاری سنت‌گرایان به‌خصوص شوآن تاخته‌اند. از جمله منتقدانی که در محتوا و قالب‌ فعالیت‌های اجتماعی سنت‌گرایان خصوصاً سیدحسین نصر تردیدهای جدی وارد کرده، حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر رشاد است. وی در کتاب «معنا منهای معنا»، مقالاتی که منتشر کرده و سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایی که داشته‌، مسائل و سؤالات خود را نسبت به این جریان طرح نموده‌ است. نشریه گفتمان الگو بخش‌هایی از نظرات انتقادی رشاد را که در سخنرانی وی در همایش نقد و بررسی اندیشه‌های دکتر سیدحسین نصر در دانشکده فنی دانشگاه تهران (سال 1387) و همچنین گفتار دوم از کتاب «معنا منهای معنا»ی وی نسبت به سنت‌گرایی طرح شده، باز نشر می‌‌کند. *سیطره مجاز سیطره مجاز این است که روزگار ما روزگار حیات باژگونه بشر است. عهد، عهد پنهان شدن حقیقت زیر لایه‌ها و نمایه‌های مجاز است. عهد ما عهد حقیقت‌نمایی و حقیقت‌انگاری مجازهاست و وجه مجازی، در همه عرصه‌های حیات آدمی، خویش را بر وجه حقیقی حیات انسان معاصر تحمیل کرده است. این خصلت، به طور تام و تمام، در حیات عهد مدرن و پسامدرن که دو دوره تاریخی و هویتی دیار غرب و فرنگستان است،‌معنی‌دار است. فلسفه در قبال سفسطه برای تقابل با نسبیت، شکاکیت و نیست‌انگاری، پدید آمد؛ فلسفه و سفسطه، نسبیت و شکاکیت رقیبان هم‌اند. رسالت فلسفه مقابله با سفسطه بوده است، اما اکنون بر اکثر فلسفه‌های معاصر رویکرد نسبیت‌گرایانه و شکاکانه سیطره پیدا کرده، در حقیقت اینجا فلسفه مجازی شده است. روزگاری معرفت عبارت بود از مطابقت صور ذهنی با واقع و نفس‌الامر خارجی. امروز غالب مکتب‌ها و نظریه‌های معرفت‌شناختی، نسبی‌انگارند و یا به واقع‌مندی عالم باور ندارند یا عالم واقع‌مند را قابل کشف نمی‌دانند یا واقع مکشوف را قابل تشخیص نمی‌انگارند. اما در عین حال چنین معرفتی معرفت نامیده می‌شوند. آدمی اسیر «من‌های» مجازی، لایه‌لایه و تودرتوی بی‌شماری است. من هستانی انسان و من انسانی بشر دیگرگون شده است. اومانیزم یعنی «خویش خداانگاری». این یعنی انسان نیست. اکنون «من تاریخی مجازی»، یکایک ما را احاطه کرده است. «من ملی مجازی» ما را احاطه کرده است. حتی «من جنسی مجازی» اقشاری از جوامع غربی و گاه نقاط دیگر جهان را که متأثر از فرهنگ فرنگ‌اند، سخت اسیر خویش ساخته است. من هستانی، حقیقی و نفس‌الامری انسان گم شده است. انسان شخصیت و جایگاه خود را در هستی گم کرده است و لذا انسان معاصر با یک من مجازی زندگی می کند. *سنت یکسره غربی است دوره‌های تاریخی سه‌گانه سنت، مدرنیته و پسامدرن اگر در حیات انسان غربی صادق باشد، بر حیات انسان غیرغربی ربط و انطباقی ندارد. انسان غیرغربی در نقاط دیگر جهان که دم از چنین ادوار و عهدهایی می‌زند، در واقع با یک من تاریخی مصنوعی زندگی می‌کند. مثلاً نزاع بین سنت و تجدد، بسیار جدی بین گروه‌ها و گفتمان‌های فکری جامعه ما جاری است. نقد مدرنیته، دفاع از سنت و سنت‌گرایی، دفاع از مدرنیته و دفاع از سنت یا فراتجدد؛ نقد پسامدرن، دفاع از مدرنیته، با گرمی تمام در جریان است، شاهد ژست‌های مدرنیستی و پسامدرنیستی از سوی کسان و گروه‌های گونه‌گونی هستیم! یکی خود را متعلق به پست‌مدرن می‌داند، از آن دفاع می‌کند. دیگری خود را جانبدار مدرنیسم می‌نامد! آن یکی از سنت دفاع می‌کند و از سنت‌گرایی دم می‌زند! این در حالی است که اصولاً ادوار و دوره‌های سنت، مدرنیته و پسامدرن ربطی به هویت تاریخی ما ندارد. این همه، ذاتاً و اصالتاً غربی‌اند و زادگاه و زیستگاه این ادوار فرنگستان است. روشنفکر جهان سومی به عنوان روشنفکر درجه دو و مقلد، چه شاخه سنت‌گرای آن و چه شاخه تجددگرا هر دو به جای آنکه به تاریخ خود بیندیشند و در جایگاه تاریخ خود بزیند، در چنبره «خویش دیگرانگاری» مفرطی افتاده‌اند و دارند با هم می‌جنگند و در سیطره یک احساس کاذب و هویت مجازی، رجز می‌خوانند که «من آنم که رستم بود پهلوان»! اینکه من چنینم و آن چنان است. من ملی غالب ملل جهان سومی و حتا ملت‌های توسعه‌یافته شرقی و جنوبی، من مشوش بلکه من مجازی و کاذب است. انسان در گردونه ماشینیزم به ماشین بدل شده است. انسان نیست، خود نیست، دیگر است. *سنت و دیانت! سنت را نباید با دیانت در آمیخت و یکسان انگاشت. چنین نیست. مدرنیته به همان اقالیم و اقوامی تعلق دارد که پسامدرن. تجدد تداوم سنت و فراتجدد نیز تسلسل طبیعی تجدد است. زادگاه و زیستگاه همه آنها همان غرب است و به تصنع و تحکم نمی‌توان ادوار تاریخی اقالیم را جابه‌جا کرد. تاریخ چندان در اختیار ما نیست. من نمی‌خواهم نقش تاریخ‌ساز اراده بشری را انکار کنم که سخت به قاعده‌مندی توأم انعطاف‌پذیر تاریخ معتقدم و سخت به عزم و اراده آدمی به مثابه خلیفه خدا ایمان داریم. آدمی می‌تواند تاریخ را تغییر بدهد، اما نمی‌تواند تاریخ واقع شده در جایی را به جایی دیگر منتقل کند. نزاع سنت‌گرایان با مدرنیست‌ها یک نزاع خانوادگی است و طبعاً باید خانگی هم باشد. نزاع‌های مصنوعی و مجازی که در لبه‌های طیف سنت گرایی و مدرنیسم در نقاط دیگر جهان، جز زادبوم و زیست‌بوم تاریخی و طبیعی آن جریان دارد، یک نوع جریان‌ها و حرکت‌های تقلیدی است. اصولاً تقسیم حصری گفتمان‌ها و نزاع‌های فکری به سنت‌گرایی و مدرنیسم در همه جای جهان غلط و غیرمنطقی است. شنیدید که بشر یا باید مدرن باشد یا سنت‌گرا. بسیار کسان، گروه‌ها و گفتمان‌ها در جهان هستند که نه متجددند، نه سنت‌گرا و لزوماً حمله به مدرنیته مستلزم دفاع از سنت‌گرایی نیست. سنت‌گریزی لزوماً ملازم تجدد نیست و جریان‌های فکری و متفکران همه جای جهان مجبور نیستند یا مدرن باشند یا سنت‌گرا. *نصر هویت گم‌کرده به نظر من دکتر نصر دچار نوعی «خویش دیگر انگاری تاریخی» است. شخصیت و ذهنیت نصر در چارچوب تئوری سیطره مجاز قابل تحلیل است. او خود را ضد روشنفکر می‌انگارد، خویش را غرب‌ستیز می‌پندارد، اما دچار همان تحیر تاریخی و هویت گم‌کردگی است که متجددان مبتلایند! خود او هم در پیشگفتار «معرفت و امر قدسی» اذعان می‌دارد که با انتقاد از آنچه از چشم‌انداز سنتی، خطای محض و آشکار محسوب می‌شود، می‌کوشیم که از سنت طلایی غرب دفاع کرده و بار دیگر حکمت خالده‌ای را احیا نماییم که هم جاودان و هم جهانی است! آیا نصر می‌خواهد بار دیگر سنت طلایی غرب را در سراسر جهان احیا و بر همه اقالیم مستولی سازد؟ او هویت تاریخی خودش را گم کرده است. او در بستر تاریخی دیگری جز بستر و بسیط تاریخی شرقی و ایرانی زندگی می‌کند. اسلام نصر، اسلام تاریخ و حکمت او، حکمت موزه است. عرفان او، عرفان صوفیانه و تمدن موصوف او، تمدن موزه است. *معنویت عقیم و خنثی اسلام بی‌حماسه، اسلام منهای عدالت و آزادی، اسلام بی‌خطر و ذن بودیسم‌وار. معنویت صوفیانه، دین شعرگونه و دینداری شاعرانه، اسلام محمدی و علوی نیست. خطا نکنیم، نلغزیم، دقیق‌تر بیندیشیم، معنویتی که نصر آن را ترویج می‌کند، معنویت عقیم و خنثی است. تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون / کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد آقای نصر به اصطلاح ایرانی با آقای کربن فرانسوی هیچ تفاوتی نمی‌کند. کربن سرانجام نتوانست نه شیعه باشد و نه مسیحی بماند. می‌گفت من شیعه پروتستانم! البته او به عنوان یک فرنگی هم موافق طبیعت تاریخی خویش می‌زیست. ظاهراً خدماتی نیز به ساحت حکمت اسلامی کرد، اما ترویج باطن‌گرایی دلخوش‌کنند‌ه، معنویت آرامش‌بخش، شاید پناهگاه روانی خوبی برای غربیان اسیر مصائب مدرنیته تلقی شود؛ همین و بس. آقای نصر می‌گوید که مدرن‌ها نمی‌توانند متون مقدس را بفهمند. معنویت و حکمت خالده را درک کنند. به نظر ما شوآن و گنون و کربن هم نمی توانند اسلام محمدی و علوی را فهم کنند. ما نیز نمی‌توانیم و نباید شوآن و گنون باشیم. *کدام دین؟ سنت و حکمت خالده جناب نصر تنیده در ادعای وحدت متعالی ادیان، و ادیان مشتمل بر بودیسم بی‌خدا و نبوت و بی‌معاد و تناسخ شعار؛ دین‌واره‌های ابتدایی شرک‌آلوده، همچنین دین‌های تثلیثی و ثنوی و توحیدی رایج و حکمت خالده ‌‍‍‌پیوسته با تکثرگرایی دینی، چه مایه و میزان قابل دفاع است؟ آیا این صُوَر متکثر متعارض می‌توانند صورت‌های حقیقت واحدی باشند؟ نیز سنت‌گرایی سخت کیش و ارتدکسی با رواانگاری و گفت‌وگو مداری مورد ادعای ایشان چسان قابل جمع است؟ آیا شعار گفت‌وگو، تسامح و تساهل، می‌تواند بر بالای سخت‌کیشی چالاک افتد؟ *نصر دست در دست دیکتاتوری! اگر از معنویت و ملکوت آقای نصر کاری ساخته بود، نخست و دست کم آن‌قدر به خود بصیرت می‌داد که این همه در عمرش دچار لغزش‌های شگرف و شگفت نشود. معنویت ادعایی که این قدر بصیرت به مدعی او نداده که در روزگار بی‌رمقی و بی‌رونقی مطابق و در شرف سقوط استبداد که پیرزال پشت کوه هم فروپاشی دیکتاتوری را لمس می‌کرد، او پست‌ترین پست سیاسی در آن رژیم را به عهده گرفت! پس از سقوط دیکتاتوری نیز دست از دامن دیکتاتور نکشید. سپس و همچنان در سایه‌سار استکبار سفاک جهانی و چونان مشاوری امین، گاه او را یاری کرد. معنویت و حکمت هم پاله و پیاله سلطنت و سلطه، عقیم و عاق، نمی‌تواند بشریت را به سوی رهایی و رسایی، شکوه و شکوفایی، آزادی و آزادگی رهنمود شود. * نتیجه‌گیری در نهایت و به طور خلاصه رشاد چهار ایراد عمده را به سنت‌گرایان نسبت می‌دهد که عبارتند از: 1. انگاره وحدت متعالی ادیان با قرائت سنت‌گرایان چگونه ممکن است؟ چسـان مـی‌‌تـوان مسالک مختلفی را که در اصولی‌ترین باورها (مانند مبدأ و معاد، جهان‌شناسی و انسان‌شناسی) با هم دچار اختلاف فرو ناکاستنی‌اند، کنار هم نشـاند و از آنهـا محور مشترک و جوهر جامعی اخذ کرد؟ 2. میان اسلام و سنت‌گرایی، چه نسبتی برقرار است؟ عام و خاص مطلق؟ عام و خاص من‌وجه؟ تساوی؟ یا تباین؟ بنا به تصریح آقای نصر، نسبت آنهـا نسبت تساوی و تباین نیست. اما اگر عموم و خصوص است، کدام عام اسـت و کدام خاص؟ اگر اسلام عام است، چه حاجت به سنت؟! و اگر سنت عـام اسـت، آن چیسـت کـه سـنت واجد آن است، اما اسلام، فاقد آن؟ آیا این فقدان، نقص یا عیب دیانت خـاتم قلمداد نمی‌شود؟ وانگهی با تهافت‌ها و تفاوت‌های سنت‌گرایی با اسلام چه باید کـرد؟ 3. عنصر مشترک مبهم و مجهول موسوم به «سنت» چیست که چونان ماهیت ساریه در همه دین‌ها و دین‌سانها، عرفان‌ها و عرفان‌سان‌های متهافت و متعارض، منطوی و مندرج است؟ آیا اعتقاد به تکثرگرایی دینی، ناخودآگـاه بـا اذعان به حقانیت و حجیت همه مسالک معنوی و معنوی‌نما مـلازم نیسـت؟ و آیا قبول هر دو دیدگاه تشـخص و عـدم تشـخص مبـدأ، بـه معنـی فرضـی و اعتباری‌انگاری مبدأ ـ تعالی عما یصفون ـ نخواهد بود؟ و آ یـا ایـن بـه مفهـوم روی‌گرداندن از عقلانیت برهانی و تن در دادن به اجتماع نقیضین و بـه نحـوی تنفس در محیط عقلانیت نسبی و مدرن نمی‌باشد؟ 4. از مشکلات اساسی سنت‌گرایی، کلی‌گویی و مبهم‌سرایی پیشآهنگان این گفتمان است. امر قدسی چیست؟ امر متعالی کدام اسـت؟ معرفـت قدسـی چیست؟ هسته و گوهر ادیان اگر باطن‌گرایی و باطن‌ورزی است و همین برای نجات و نجاح بشر کافی است، پس سایر آموزه‌ها به چه‌کار می‌آیند؟ چرا مبدأ دین حق یا مبادی ادیان ـ علی‌الاطلاق ـ چنین پیرایه‌هایی (پوسته و صـدف) را بر دین یا ادیان بسته‌اند؟ آیا آنها مفید و لازم‌اند یا نامفید و زاید؟ آیا مـی‌تـوان دین‌ها را که هر یک کل منسجم‌انـد، تجزیـه کـرد؟ ارائه انگاره‌هایی ‌چـون «وحـدت اسـتعلالی ادیـان»، و توجیـه «پلورالیسـم معنوی»، از سوی سـنت‌گرایـان، نشـانه تـأثر آنهـا از ارزش‌هـا و آرمـان‌هـای مدرنیسم است! به نظر می‌رسد «سنت‌گرایی» حضرات، بازی در زمین مدرنیتـه و در چارچوب قواعد بازی موضوعه از سوی متجددان است و سـنت‌گرایـان ناخواسته و ناخودآگاه، خود دچار نوعی غـرب‌زدگی‌انـد.  انتهای پیام/ک

93/08/25 - 12:07





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن