تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834258995
کاش بهــرام زودتر بچه دار ميشد! گفتگویی جالب با پدر و مادر بهرام رادان +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
کاش بهــرام زودتر بچه دار ميشد! گفتگویی جالب با پدر و مادر بهرام رادان +عکس گفت و گو با رضا رادان و مهیندخت سهامی، پدر و مادری که پسرشان ستاره سینمای ایران است...
40 سال است در همین خانه عمر میگذرانند. اینجا خانهای قدیمی در محله زعفرانیه تهران است؛ همان خانه ای که ستاره امروز سینمای ایران در آن متولد شده و امروز یکی از محبوبهای مردمش است. «رضا رادان» و «مهین دخت سهامی»؛ آنها سالهاست کنار یکدیگر زندگی میکنند و از همان اولین برخورد با خنده و رویی گشاده ما را پذیرفتند. در گفتوگویی که پیش روی شماست آنها درباره همه اتفاقات این سالهای زندگی بهرام رادان از کودکی تا ستاره شدن او حرف زدند؛ از شیطانیهای دوران بلوغش تا اولین فیلمی که از او روی پرده سینماها دیدند! به جبر زمانه سالهاست دور از فرزندانشان زندگی میکنند و به قول خودشان پدربزرگ و مادربزرگهای اینترنتی هستند! خب آنها هم مجبورند به جبر زمان مدرنتر زندگی کنند.
اسم پسرت را بهرام بگذار!اگر موافق باشید از اول داستان شروع کنیم. کدام یکی از شما اسم «بهرام» را انتخاب کرد؟
مادر: روزی که بهرام به دنیا آمد، پدرم که خدا او را بیامرزد برای عیادت به بیمارستان آمدند و گفتند: «بابا جان اگر صلاح میدانی اسم پسرت را بهرام بگذار.» البته این اسم در ذهن خودم هم بود ولی چون ایشان هم تاکید کرد دیگر تردیدی نکردم. متاسفانه پدرم تنها 10 روز بعد از تولد بهرام از دنیا رفت، اما کادوی تولد بهرام را داد.
پس آقا بهرام رادان ته تغاری خانواده شما هستند.
بله.راست است که میگویند ته تغاریها نازشان بیشتر از بقیه بچه هاست؟
مادر: نه، من خودم هم ته تغاری هستم ولی این را نه در خودم احساس کردم و نه در بهرام.درست است که پدر و مادرها به بچه اولشان بیشتر رسیدگی میکنند و رویش حساسیت بیشتری دارند؟
مادر: حساسیت و رسیدگیهای ما برای همه بچه هایمان یکسان بوده. زمانی که بچه اول و دومم را به دنیا آوردم کار نمیکردم البته قبل از آن دبیر بودم، با این وجود به هیچ وجه شیوه تربیتی بچه هایمان با یکدیگر تفاوتی نداشت.
پدر: خب آدم سر بچه اول احتیاط و حساسیت بیشتری به خرج میدهد اما سر بچه های بعدی تجربه بیشتر و حواس جمع تر ميشود.بهرام رادان بیشتر به سمت مادر گرایش دارد یا پدر؟
مادر: هر دو.آخر خودش می گوید مثلا از نظر صحبت کردن به مادرم رفته ام.
مادر: خب بله... برای اینکه پدرش خیلی ساکتتر از من است.
کاش بهرام وکیل میشد!آقای رادان میتوانم بپرسم شغل شما چه بوده؟
پدر: من نظامی بودم. سال 1333 استخدام نظام و در سال 1337 ستوان دوم شدم و تا انقلاب که آن زمان دیگر سرهنگ تمام بودم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم شورای انقلاب مصوبهای صادر کرد که کسانی که بیش از 25 سال خدمت کردند بازنشسته شوند.چه شکلی ميشود فرزند پدری که خودش نظامی است و همه با روحیات نظامی ها آشناییم هنرمند شود؟! شخصا دوست نداشتید بهرام هم مثل خودتان نظامي شود؟
پدر: من همه چیز را به اختیار خودش گذاشتم، یعنی روی انتخاب مسیر کاریاش روی هیچ گزینه خاصی تاکید نداشتم، همیشه به او میگفتم، ببین خودت دوست داری چه کار کنی، البته دوست داشتم شغلى مثل وكالت را انتخاب كند چون احساس ميكنم ميتوانست وكيل موفقى شود.
مادر: اصلا ما روی هیچ کدام از بچههایمان تاکید خاصی نداشتیم، در واقع همه چیز را در اختیار خودشان گذاشتیم و بدون هیچگونه دخالت و اظهارنظر خاصی اجازه دادیم خودشان تصمیم گیرنده باشند.بچه ها را تحت فشار نمیگذاشتیم!بهرام که در هیچ دوره و مقطع تحصیلی ای شاگرد شما نشدند؟
مادر: بهرام که نه ولی چون 11 سال معاون یک مدرسه بودم دخترم 3 سال دوره راهنماییاش را در همان مدرسه گذراند.پس چون شما خودتان دبیر بودید اینقدر روی تحصیلات بچه ها تاکید داشتید؟
مادر: والا نه این شکلی نبود که حساسیت زیادی داشته باشیم و بچه ها را تحت فشار بگذاریم. الان میبینم پدر و مادرها بچه هایشان را خیلی تحت فشار میگذارند و مدام تاکید میکنند كه حتما باید این کاره شوی یا فلان رشته را بخوانی و از این چیزها. در واقع ایده آلهای خودشان را در بچه هایشان میبینند. فرض بفرمایید منِ نوعی که مثلا آرزوم بوده پزشک شوم و نشده ام، میآیم فرزندم را مجبور میکنم پزشکی بخواند! ولی در خانواده ما اصلا اینگونه نبود.ما همیشه پدربزرگ و مادربزرگهای اینترنتی بودیم شغل آقا شهرام، پسر بزرگ تان چیست؟
مادر: پزشك طب سوزنی است. شهرام 17 ساله بود که از ایران رفت. او ابتدا به سمت رشته کارگردانی رفت ولی بعد از مدتی دید آنجا شرایط خاصی وجود دارد برای همین به طب سوزنی و طب چینی گرایش پیدا کرد و در همان رشته تحصیل کرد. تا آنجا که میدانم خواهر بزرگ بهرام «ژیلا» خانم الان در ایران زندگی میکنند.
مادر: بله، او اكنون ایران است، ازدواج کرده و صاحب 2 فرزند است؛ دخترش دندانپزشک و همسرشان هم متخصص اطفال و 2 تا هم نوه دارد.دخترتان الان همدم شما در ایران است.
مادر: صد درصد. یعنی واقعا اگر او نبود خیلی بر من سخت میگذشت. بچه ها عاشقانه «ژیلا» را دوست دارند و ایشان هم بالطبع همین حس را نسبت به برادرها و خواهرش دارد و هیچ وقت هیچ چیزی نتوانسته این محبت و عشق فیمابینشان را خدشه دار کند زيرا ایشان هم فوق العاده بامحبت هستند. بالاخره دوری بچه ها و نوه هایمان هم جبر زمانه است و ما همیشه پدربزرگ و مادربزرگهای اینترنتی بودیم! (خنده) یعنی بیشتر صداوسیما بودیم. البته این تنها ما نیستیم که به این مسئله مبتلا هستیم بلکه جامعه مبتلا به این موضوع است.البته اصولا مادرها بیشتر به سمت پسرهایشان گرایش دارند.
مادر: نه اصلا هیچ تفاوتی بین بچه هایمان نیست. بچه خوب، خوب است دیگر، مهم عشقی است که آدم از بچهه ایش میگیرد.هنر در خانواده شما چه جایگاهی داشت یا دارد؟ به نظر رگههایی وجود داشته که باعث شده شهرام و بهرام به این سمت گرایش پیدا کنند.
مادر: در خود من بوده. در خانواده پدری ام هم این گرایش به هنر وجود داشته است. خدا رحمت کند عمه ام را که چه از نظر صدا و چه زدن ساز ویولن و موسیقی هنرمند بود. خودم هم گرایش زیادی به هنر داشتم ولی خدا مادرم را بیامرزد که خانواده شان مذهبی بود، بنابراین دوست نداشت وارد عرصه هنر شوم ولی هنر همیشه در بطن و ذات من بوده است.
من هم بازیگرم!پس این علاقه مندی آقا بهرام رادان به خوانندگی و عکسهایی که در بچگی از ایشان دیده ایم که در اتاق شان عکس خواننده های مختلف نصب بوده از همین موضوع نشات میگیرد.
مادر: بله، خودم خیلی دوست داشتم بازيگر شوم و هر کس هم با من آشنا بود همیشه میپرسید تو چرا بازيگر نشدی؟ (باخنده) چون خیلی خوب میتوانی بازی کنی. مثلا اگر بخواهم خیلی راحت میتوانم مانند خودتان صحبت کنم.پس علاقه به بازیگری در خانواده شما ارثی است و این ارث از شما به بهرام خان رسیده است؟
مادر: اميدوارم اينطور باشد.ولی من فکر میکنم پدر خانواده با بازیگر شدن بهرام مخالف بود!
مادر: نه اتفاقا او خیلی راحت با این موضوع کنار آمد و هیچ وقت اعمال نظری نکرد.میگویند نظامیها خیلی آدمهای خشک و جدیاي هستند.
مادر: ممکن است در مراحل خاصی جدی باشند ولی در این مورد او هیچ وقت نظر مخالفی نداشت.اذیت کردنهای آقا بهرام چه شکلی بود؟ بازيگوش بود؟
مادر: نه اذیت خاصی نداشت، فقط در دوره دبیرستانش کمی بازیگوش بود که خب آن هم به سن خاص بلوغش مربوط میشد که به کمک يكدیگر از کنارش گذشتیم.20 سال تنهاییآقای رادان یادتان میآید آخرین باری که شما و آقا بهرام با هم قدم زدید کی بود؟
مادر: البته الان که همه با ماشین این ور و آن ور میروند! (خنده)
پدر: خب من بهرام را خیلی به پارک میبردم.
مادر: البته منظورشان در دوره کودکی بهرام است.منظورم زمانی است که بهرام دیگر مشهور شده بود.
مادر: آن زمان بهرام دیگر شیوه و مراودات خاص خودش را داشت و ما هم شیوه زندگی خودمان را داشتیم. یعنی با وجودی که در یک خانه زندگی میکردیم، بهرام خیلی کم فرصت میکرد کنارمان باشد و شاید گاهی وقتها در روزهای تعطیل می توانستیم کنار هم یک ناهار بخوریم؛ چراکه تراکم کارش زیاد بود و کمتر می توانستیم با هم باشیم.اصولا این اتفاق برای مادرها خیلی سخت است که بچه هایشان درگیر کار شوند و دیگر کنارشان نباشند.
مادر: نه اتفاقا من این شرایط را میپسندیدم به این دلیل که می دیدم دارد کاری را انجام میدهد که واقعا دوستش دارد.پس برای همین هم است که الان که خارج از کشور زندگی میکند برایتان زیاد سخت نیست.
مادر: بله تحمل میکنم. البته به جز بهرام بقیه بچههایم هم خارج از ایران زندگی میکنند. الان شاید بیش از 20 سال است که از هم دوریم، با این وجود حتی یک بار هم بهشان نگفتهام دلم برایشان تنگ ميشود و تاکید کنم به ایران برگردند. شاید در تنهاییهای خودم احساس دلتنگی کنم ولی هیچ وقت این حق را به خودم ندادهام که به خاطر دوست داشتنهای خودم، زندگیشان را خراب کنم. در کل معتقدم بچههایم باید همانطوری زندگی کنند که دوست دارند. یعنی احساس قشنگی ندارم بخواهم خودم را به آنها تحمیل کنم.اولین باری که آقا بهرام خانه آمد و گفت میخواهم بازیگر شوم کی بود و چه اتفاقی افتاد؟
پدر: بله، آمد گفت میخواهم بروم بازیگر شوم برای همین در کلاس بازیگری ثبتنام کرد و در همان حین کلاسهایش بود که برای بازی در فیلم «شور عشق» انتخاب شد و به استودیوی ساخت این فیلم رفت. اتفاقا اولین روز از من خواست با هم به آن استودیو برویم و خواست من را به تهيه كننده معرفی کند و حدود یک ساعتی با آن آقا(داريوش بابائيان، تهيهكننده شورعشق) صحبت کردیم و چون او هم مثل خودم اهل اصفهان بود حسابی رفيق شديم وگپ زدیم و از من و بهرا م سؤالاتی پرسید و ما هم جواب دادیم و بالاخره بهرام برای آن کار قرارداد بست.مادر: بالاخره از همان جا استارت کارهایش خورد.استرس هم داشتید؟
مادر: خب من مقداری استرس داشتم و همیشه هم این موضوع را به شهرام که در ايالات متحده بود میگفتم. اگر حمل بر خودستایی نباشد ظاهر خوبی که بهرام داشت باعث نمیشد مسائل دیگر زندگی اش تحت الشعاع قرار بگیرد. من همیشه به پسر بزرگم میگفتم بهرام یک مقدار مردمدار است و همین موجب ميشود بیشتر از این محیط بترسم، چون محیط سینما را نمىشناسد، آن هم در 20-19 سالگی که شرایط ویژه و حساسی دارد. بعد شهرام حرف بسیار قشنگی به من زد که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم؛ او گفت «مامان، باید بچه ها را مثل کبوتر پرواز داد تا خودشان بروند پرواز کنند. اگر جلد باشند به آشیانه برمیگردند وگرنه مطمئن باش هیچ کاری نمیتوانیم برایشان بکنیم.» این جمله خیلی برایم جالب بود. در کنار همه مواظبتها و دقت نظرهای لحظه به لحظهای که روی کارهای بهرام داشتیم، شکر خدا بدون هیچ اتفاقی از این مرحله سخت گذشت. خب برای من خیلی سخت بود باز برای پدرش راحتتر قابل هضم بود اما من مسئولیت بیشتری داشتم و باید همه جوره حواسم را جمع میکردم اتفاقی نیفتد.سر «سنتوری» واقعا سنگ تمام گذاشت!نام فیلمهایی که آقا بهرام بازی کردند را حفظ هستید یا نه، اینقدر زیاد شده که آمارشان از دستتان در رفته؟
مادر: نه آنقدر هم زیاد نیست، فکر کنم تا امروز 20 فیلم شده باشد.خب بین همه فیلمهایش کدام را بیشتر دوست دارید؟
مادر: من «آواز قو» را خیلی دوست داشتم. آن زمان خیلی از بازی بهرام خوشم آمد، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، یعنی سر آن فیلم خیلی گریه کردم! حتی شهرام هم به من زنگ زد گفت نتوانستم این فیلم را کامل نگاه کنم، مخصوصا آن صحنهای که به سمت بهرام تیراندازی میکردند. بعد از «آواز قو» به نظرم «سنتوری» هم فوقالعاده بود و نمیتوانم احساسم را بگویم. هر چند آن فیلم خیلی تلخ و گزنده بود. «شمعی در باد» را هم دوست داشتم و به همراه «آواز قو» و «سنتوری» به نظرم دلنشينتر از بقیه آثار بهرام هست. بهرام سر «سنتوری» واقعا سنگ تمام گذاشت و آن فیلم با وجود تلخ بودن جذابیتهای زیادی داشت.آن سال هم که پسرتان برای بازی در همین «سنتوری» سیمرغ جشنواره فجر را برد. خودتان هم در آن جشن بودید؟
مادر: نه.ولی میدانستید قرار است سیمرغ به بهرام برسد.
مادر: بله خب اخبار را از تلویزیون پیگیری میکردم و دوستان خودش تلفن میزدند و تبریک میگفتند. برای خودمان هم مهم بود این اتفاق بیفتدآلبوم موسیقی بهرام را هم شنیدید؟
پدر: بله...
مادر: بله. البته این آلبوم برای بهرام یک نوع امتحان و تجربه جدید به حساب می آمد و قصدش این نبود که حتما یک خواننده شود. شاید میخواست اتفاق جدیدی را در زندگی اش تجربه کند یا خواسته ای بود که دوست داشت به آن نیز برسد. این یک علاقه خصوصی و همیشگی برای بهرام بود که دلش میخواست حتما یک بار آن را امتحان کند. هر چند این اتفاق طرفداران و منتقدان خاص خودش را داشت.این موضوع ناراحتتان نمیکند اگر در محفلی باشید آدمها از بهرام انتقاد کنند؟
مادر: نه اگر انتقاد بجا و درست باشد چرا ناراحت شوم؟ یادم است چند سال پیش برای انجام کاری به پاساژی رفته بودم که یک آرایشگاه مردانه داشت و من برای پرسیدن آدرسی به آنجا رفتم. داخل که شدم دیدم مجله ای روی میزشان است که عکس بهرام رویش چاپ شده. روی آن عکس نور افتاده بود و همین باعث شده بود موهایش حالتی شبیه مش پیدا کند. بعد دیدم دو تا جوانی که در آن آرایشگاه هستند دارند میگویند «نگاه کن... این بهرام رادان هم خودش را هر روز به یک قیافه درمیآورد! اینجا هم موهایش را مش کرده!» طبیعتا آن لحظه من به عنوان مادر بهرام باید جبهه میگرفتم ولی خیلی خونسرد به آنها گفتم «آقایان من آقای رادان را دورادور میشناسم، اصلا اینگونه که می گویید نیست.» خب هر کس میتواند نظر خودش را داشته باشد و اصلا نباید ناراحت شد. از طرفی وقتی چیزی واقعیت ندارد برای چه به آدم بربخورد؟ جلوی دهان مردم را که نميشود بست! به نظرم آدمها تا آنجا که به شان و شخصیت کسی برنخورد حق انتقاد دارند، بنابراین دلیلی ندارد چون بچه من است همه صدا، هنر و بازیاش را دوست داشته باشند. هرکس بهرام را دوست دارد لطف میکند و اگر هم ندارد باز هم لطف میکند.
آلرژى به لوبیا
علایق اصلی آقا بهرام رادان چیست؟ منظورم همه چیز است؛ مثلا از بین غذاهای شما کدام را بیشتر دوست دارند؟
مادر: خب درکل که دستپخت من را دوست دارد، البته همه دستپخت مادرشان را دوست دارند، بهرام هم مثل همه. بهرام همه غذاهای خوشمزه را دوست دارد ولی مثلا قورمه سبزى را بدون لوبيا ترجيح ميدهد.البته فکر میکنم الان دستپخت خودش هم خوب شده باشد.
مادر: بله، این دفعه که برگردد دیگر خودش باید بپزد و ما بخوریم (خنده). البته تا الان که این اتفاق نیفتاده ولی حالا که دیگر در آشپزی تبحر پیدا کرده اگر او را ببينم باید بهش بگویم بیا یک كمي جاهایمان را با هم عوض کنیم! (خنده)تصورش را میکردید یک روز یکی از افراد خانواده باعث شهرت خاندان «رادان» شود؟
مادر: ببينید... برای ما معروف بودن چندان مهم نیست بلکه محبوبیت در درجه اول قرار دارد. اگر این معروف بودن باعث محبوبیت شده باشد ارزشمند استآرشیو عکسها و گفتوگوهای آقا بهرام را دارید؟
مادر: بله، 90 درصدشان را داریم.هیچ وقت با هم به سینما نرفتیم!اولین باری که برای دیدن بهرام روی پرده به سینما رفتید خاطرتان هست؟
مادر: بله، برای دیدن فیلم «شور عشق» که اولین کار بهرام بود به سینما رفتیم.
پدر: خب من هم احساس خیلی خوبی داشتم و به او افتخار میکردم.یعنی جوانی های خودتان را در او میدیدید؟
پدر: والا من که در جوانیام در کارهای هنری نبودم که بخواهم خودم را با او مقایسه کنم. ولی دیدم استعداد خوبی در این کار دارد.بهرام هم همراهتان بود؟
مادر: نه، ما هیچ وقت با هم به سینما نرفتیم. حتی بین فیلم هایش فقط در اکران خصوصی «بیپولی» و «آواز قو» شرکت کردیم. حتی «سنتوری» را هم نرفتیم.یعنی شما هم CD «سنتوری» را گرفتید؟
مادر: بله، چون در سینماها نشان ندادند CD آن را دیدیم.
پدر: فکر کنم يك شب خودش CD را آورد و ما دیدیم.دوست نداشتم محیط خصوصی خانه ام را پاتوق طرفداران بهرام کنم!شنیدم طرفدارهای آقا بهرام رادان پاشنه در خانه شما را درآوردهاند!
پدر: (خنده)
مادر: بله قبلا اینطوری بود. ما حدود 40 سال است در همین خانه ای که دیدید زندگی میکنیم.خب برایمان تعریف میکنید طرفدارهای بهرام چه کار میکردند؟ مثلا هدیه می آوردند، نامه مینوشتند یا چه؟
مادر: این چیزها که برای هر هنرمندی وجود دارد و طبیعی است.برخوردتان با آدمها چه شکلی بود؟
مادر: برخورد من با تلفنهایی که به خانه مان میشد جدىتر بود، چون دوست نداشتم محیط خصوصی خانه ام را پاتوق طرفداران بهرام کنم! برای همین همیشه جدى برخورد میکردم؛ منظورم از جدى برخورد کردن، برخورد بد نيست، یعنی اینکه به آنها میگفتم درست است كه بهرام را دوست داريد ولى حق ندارید مزاحم شوید!یعنی اینقدر تلفن میشد؟ اصلا از کجا تلفن خانهتان را آورده بودند؟
پدر: خیلی راحت... از 118 میگرفتند.
مادر: خب دوستان و همکاران زیادی داشتیم که يكدیگر را میشناختیم و احتمالا از آنها میگرفتند.بابت این مزاحمتها بهرام را دعوا میکردید؟
مادر: چرا دعوایش کنیم؟خب این مزاحمت ها همه نتیجه بازیگر شدن بهرام بود.
مادر: اصلا... آخر این اتفاقات که تقصیر بهرام نبود.
پدر: بالاخره این راهی بود که انتخاب کرده بود و پیامدهایی نیز داشت.دوست دارم بهرام زودتر ازدواج کند!الان ارتباطتان با بچه ها چه شکلی است؟
مادر: بالاخره رفت وآمدهایی وجود دارد و از طریق تلفن یا اینترنت با هم در ارتباط هستیم.برادر و خواهر بهرام که ازدواج کرده اند و سر زندگیشان هستند، میماند خودش که فکر میکنم به عنوان یک مادر خیلی نگرانش باشید.
مادر: عقیده ام این است که هر بشری قسمتی دارد، بنابراین هیچ وقت به بچه ام تاکید نمیکنم که تو باید حتما فلان کار را انجام بدهی و فلان کار را نه زيرا به خودش و درک بالایش اعتقاد دارم که لزومی نمی بینم در امورات زندگیاش دخالت خاصی کنم و درنهایت همه چیز را اول به خدا سپرده ام و بعد هم منتظر میمانیم زمان بگذرد و ببینیم قسمتش چه ميشود.
پدر: ولی من به بهرام خیلی توصیه میکنم زودتر ازدواج کند، اما او هنوز میگوید زود است. دوست دارم زودتر ازدواج کند و ما هم بچه هایش را ببینیم ولی هنوز قانع نشده!
مادر: خب هنوز شرایطش فراهم نیست.احتمالا اسم پسر آقا بهرام را هم میگذارید «مهرام!»
مادر: نه بابا! اینجوری که یاد سُس میافتیم! (خنده)شما هم مثل پدرتان اسم بچه بهرام را انتخاب میکنید؟
مادر: نه ما هیچ وقت این کار را نمیکنیم.مجله زندگی ایده آلمطالب مرتبط:بهرام رادان از زندگی خانوادگیش میگوید! +عکسعکس دیدنی بازی مهران مدیری با بهرام رادان !عکس سلفی جالب بهرام رادان با چهره ها به سبک اسکار!
پنجشنبه 15 آبان 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]
صفحات پیشنهادی
مادر بیرحم کودکانش را وادار به خوردن اسید کرد / عاقبت هولناک بدرفتاری های پدر شوهر با عروس +عکس
مادر بیرحم کودکانش را وادار به خوردن اسید کرد عاقبت هولناک بدرفتاری های پدر شوهر با عروس عکس حنا سولانکی زن هندی تبار 34 سالهای که در غرب لندن زندگی میکرد 2دختر کوچکش را به نوشیدن ماده سمی وادار کرد و سپس آنها را خفه کرد و بعد از آن خودش را نیز کشت چند ماه پیش خنا سولمادر بیرحم کودکانش را وادار به خوردن اسید کرد/ عاقبت هولناک بدرفتاری های پدر شوهر با عروس هندی +عکس
مادر بیرحم کودکانش را وادار به خوردن اسید کرد عاقبت هولناک بدرفتاری های پدر شوهر با عروس هندی عکس حنا سولانکی زن هندی تبار 34 سالهای که در غرب لندن زندگی میکرد 2دختر کوچکش را به نوشیدن ماده سمی وادار کرد و سپس آنها را خفه کرد و بعد از آن خودش را نیز کشت به گزارش خبرنگارآنا نعمتی: قصد ازدواج ندارم! گفتگویی جالب+عکس
آنا نعمتی قصد ازدواج ندارم گفتگویی جالب عکس شاید به آنا نعمتی نیاید اما او کاملا ذوب در زندگی خانوادگی است و دوست دارد تمام وقتش را صرف بودن در کنار خانواده اش کند او زمانی که تنها ۲۳ سال داشت مادر شد آنا نعمتی مادر شدنش را شیرینترین موضوع زندگیاش میداند و میگوید ای کاشدر همایش پیوند اولیاء و مربیان مطرح شد فروزان: تجربیات گذشته پدران و مادران با نیازهای امروز جامعه مطابقت ندار
در همایش پیوند اولیاء و مربیان مطرح شدفروزان تجربیات گذشته پدران و مادران با نیازهای امروز جامعه مطابقت نداردمدیر آموزش و پرورش دهدشت گفت فروزان تجربیات گذشته پدران و مادران با نیازهای امروز جامعه مطابقت ندارد به گزارش خبرگزاری فارس از کهگیلویه به مناسبت هفته پیوند اولیاء وکتاب دختر بچه نابینا چاپ میشود/ درد و دل دختر قهرمان که هنوز صورت مادرش را ندیده است+عکس
هر شب با یک داستان واقعی کتاب دختر بچه نابینا چاپ میشود درد و دل دختر قهرمان که هنوز صورت مادرش را ندیده است عکس زهرای روشن دل در مدرسه جزء نفرات برتر است همچنین او در حال نوشتن کتابی برای کودکان است که به زودی چاپ میشود زهرا در مسابقات چرتکه جهانی در مالزی مقام اول را کسببهرام رادان این روزها در یک فیلم آمریکایی بازی می کند؟+عکس
بهرام رادان این روزها در یک فیلم آمریکایی بازی می کند عکس بهرام رادان ستاره سینمای ایران عکسی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است که نشان می دهد در کشور آمریکا در حال بازی در یک فیلم است بهرام رادان ستاره سینمای ایران عکسی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است که نشان می دهدمادران بچه دار هم حواسشان باشد
سلامتی مادران باردار که پایه و ستون هر خانه ای هستند و بدون مراقبت های آنان کودکانشان در معرض خطر قرار میگیرند بسیار پراهمیت و قابل ملاحظه است شاید شما هم درست شبیه مادران پر مشغله دیگر هر روزتان را به رسیدگی به کودک و فرستادن او به کلاسهای مختلف صرف میکنید و به همین دلیل وقتگزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «علیاکبر رضاییان» نگرانیهای مادرانهای که نتوانست مانع شهاد
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید علیاکبر رضاییان نگرانیهای مادرانهای که نتوانست مانع شهادت فرزند شود عکس و صوت تلاوت شهیداز مبارزان قبل از انقلاب و رزمندگان بعد از انقلاب بود مادرش همه جا به دنبالش میرفت و همیشه نگران او بود اما به گفته مادر این نگرانیها هیپدران مشهوری که به تنهایی بچه بزرگ میکنند! +عکس
پدران مشهوری که به تنهایی بچه بزرگ میکنند عکس این ستارهها صاحب کودکانی زیبا در زندگیشان هستند آیا دوست دارید با تعدادی از آنها که باز مسئولیت فرزندانشان را تنهایی به دوش میکشند آشنا شوید جانی دپممکن است جانی دپ را به عنوان شخصیتی لوده بشناسید اما او در زدگی واقعیاش جدیعلی صادقی:قطعا با مادر بچه ها برخورد جدی می کنم!!!+عکس جنجالی
علی صادقی قطعا با مادر بچه ها برخورد جدی می کنم عکس جنجالی در روزهای گذشته تصويري از علي صادقي به همراه دو كودك منتشر كرديم كه در يادداشت ضميمه آن عنوان شده بود فرزندان اين بازيگر هستند مسئله اي كه صادقي آن را تكذيب ميكند و مي گويد عکسي که به تازگي از من در فضاي مجازي همراهاولین گفتگوی خانوادگی مرتضی پاشایی به همراه پدر و مادر+عکس
اولین گفتگوی خانوادگی مرتضی پاشایی به همراه پدر و مادر عکس شبي كه مرتضي در بيمارستان بستري شد در راه برگشت از بيمارستان كاملا اتفاقي مسيرمان عوض شد و به سمت حرم عبدالعظيم ع رفتيم از جايي كه من فضاهاي معنوي را خيلي دوست دارم در آنجا توقف كرديم و زيارت عاشورا خواندم كه ميگوينداگر آزاده نامداری ممنوع الکار نیست، پس چرا فرزاد حسنی مجری شد؟+عکس نامداری و مادرش در قشم
اگر آزاده نامداری ممنوع الکار نیست پس چرا فرزاد حسنی مجری شد عکس نامداری و مادرش در قشم سایت سینمافا روز 27 مهرماه در گزارشی درباره جشنواره فیلم پروین اعتصامی نوشت در این مراسم که اجرای آن را آزاده نامداری برعهده دارد دبیر جشنواره گزارشی از دوره های پیشین جشنواره و روند برپجوان پولداری که همه سرمایه پدر را فروخت؛مادرش را به کارگری واداشت وسرانجام به سرقت روی آورد
جوان پولداری که همه سرمایه پدر را فروخت مادرش را به کارگری واداشت وسرانجام به سرقت روی آورد جامعه > حوادث - روزنامه خراسان نوشت جوان ۳۰ساله اي که به اتهام سرقت کارت هاي عابربانک شهروندان و دستبرد به حساب بانکي آنان دستگير شده بود به بيان ماجراي زندگي فلاکمدیران منطقه 5 با خانواده شهدا دیدار میکند/ عزت و اقتدار امروز به برکت خون شهدا و دعای خیر پدران و مادران شهد
همزمان با ماه محرم مدیران منطقه 5 با خانواده شهدا دیدار میکند عزت و اقتدار امروز به برکت خون شهدا و دعای خیر پدران و مادران شهدا است قائم مقام شهردار منطقه 5 همزمان با ایام سوگواری سالار شهیدان امام حسین ع با هدف ارج نهادن به مقام شامخ شهدا با خانواده شهید حسین طهانی دیدار کرمهرداد صدیقیان در کنار پدر و مادرش و بردارش + عکس
مهرداد صدیقیان در کنار پدر و مادرش و بردارش عکس مهرداد صدیقیان و خانواده اش مهرداد صدیقیان اخبار مرتبط عکس متفاوت از مهرداد صدیقیان عکس های جدید مهرداد صدیقیان بازیگر سریال مدینه بیوگرافیجدیدترین عکس مهرداد صدیقیان بازیگر نقش بهمن در سریال مدینه جمعهعزاداری رادان در هیئت سیب سرخی |عکس|
عزاداری رادان در هیئت سیب سرخی |عکس| حضور سردار رادان در روضة العباس ع در سومین محرم چهارشنبه 07 آبان 1393 ساعت 02 31کشورهایی که بیشترین بازیکنان را در الکلاسیکو دارند+عکس
کشورهایی که بیشترین بازیکنان را در الکلاسیکو دارند عکسکشورهای اسپانیا برزیل و آلمان به ترتیب بیشترین بازیکنان را در الکلاسیکو دارند به گزارش خبرگزاری فارس کشورهایی که بیشترین بازیکنان را در الکلاسیکو دارند به صورت تصویری مشخص شده است و بر این اساس کشورهای اسپانیا برزیل و آ-
سرگرمی
پربازدیدترینها