واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: حرکت قافله بنی اسد در کاشان/ تعزیه شیر فضه کاشان- ایرنا- بعدازظهر دوازدهم محرم دو روز پس از عاشورا، غروب آفتابی که از غرب طلوع کرد و آشوبی که در این روز در وجود حسینیان نهاد، کاروانی نمادین از قافله بنی اسد در کاشان به حرکت در می آید.
به گزارش ایرنا، یکی از آیین های سوگواری محرم که ریشه ای دیرینه در
شهر دارالمومنین کاشان دارد، حرکت قافله بنی اسد و اجرای گونه نمایشی شیر فضه است.
در عصر دو روز پس از عاشورا هیات کربلایی های کاشان از مرکز این هیات «دارالحسین(ع)» در کنار زیارت «پنجه شاه» با مراسم عزاداری و زنجیرزنی به همراه تعزیه بنی اسد و شیر فضه به سوی زیارت امامزاده «حبیب بن موسی (ع)» حرکت می کنند.
در پیشاپیش شرکت کنندگان زنان عزادار حرکت کرده و در میان زنان بعضی از بانوان بیل هایی بر دوش دارند، حرکت زنان پیشاپیش قافله بدلیل این است که در مقاتل آمده ابتدا زنان قوم بنی اسد برای دفن پیکر شهدا پیشگام شدند و سپس مردان قوم برای تدفین بدن امام و یاران آمدند.
در این مراسم در پی زنان بنی اسد افرادی شبیه کاتب حوادث غمبار کربلا، ساربان و رییس قبیله بنی اسد سوار بر شتر در حرکتند و همچنین فردی با لباسی سراسر سبز با صورتی پوشیده شبیه حضرت سجاد (ع) سوار بر شتر است.
بدنبال آنها تختی روان که بر روی آن پیکر تشبیهی غرق به خون حضرت سیدالشهدا (ع) و علی اصغر (ع) و شیر فضه قرار دارد در میان عزاداران و سوگواران بر روی دست برده می شود.
در اطراف تخت روان اسبی سفید شبیه «ذوالجناح» درحالی که هدف آماج تیر بلا قرار گرفته با بدنی مجروح و یالی خونین در اطراف بدن مطهر حرکت داده می شود.
شخصی که در لباس شیر است بنحوی حزن انگیز شبیه خوانی کرده اطراف پیکر مطهر حرکت می کند و با دندانهایش تیرها را از بدن امام می کشد و خود را به بدن امام ساییده ناله می زند و عزاداران را منقلب می کند.
دسته پایانی این شبیه خوانی عزادارانی هستند که پا برهنه زنجیرزنی می کنند و مرثیه هایی به فارسی و عربی خوانده می شود.
دسته تعزیه شیر فضه پس از عبور از خیابان باباافضل (ع) و میدان «کمال الملک» دقایقی را در مقابل مسجد «صادقیه» توقف نموده سینه زنی می کنند و سپس به سوی زیارت امامزاده حبیب بن موسی (ع) شهر کاشان حرکت می کنند.
هنگام ورود بدن تشبیهی امام به صحن زیارت فریاد واحسین (ع) و شیون و ناله مردم عزادار نوحه خوانی نیز ادامه دارد.
در روز سیزدهم محرم نیز هیات کاظمینی های مقیم کاشان از مرکز هیات واقع در خیابان «بابافاضل نراقی» به سوی زیارت حبیب بن موسی (ع) با بدن تشبیهی حرکت می کنند و در آنجا به عزاداری می پردازند.
تعزیه شیر و فضه براساس کتاب حضرت زینب کبری (س)، علامه شیخ «جعفر نقدی» این چنین آمده که مهران بنده آزاد کرده رسول خدا کشتی اش شکست و به ساحل امن رسید، شیر بزرگ و قوی هیکلی را در مقابل خود دید.
شیر نعره ای کشید، مهران روی زمین زانو زد و با صدایی لرزان گفت: ای شیر! من بنده آزاد شده محمد رسول خدا (ص) هستم. شیر پس از چرخیدن دور وی و با اشاره مهران بر پشتش سوار شد و شیر با سرعت وی را به شهری رسانید و حیوان از نظر ناپدید شد.
عصر «عاشورا» بود، بدن های شهدا در بیابان «کربلا» افتاده بود.
در این وقت «عمر سعد» با یکی از فرماندهان لشکرش به گودال قتلگاه نزدیک شدند. آن دو مشغول صحبت بودند.
«فضه» کنیز حضرت فاطمه و زینب (س) هم در آن نزدیکی بود و صدایشان را می شنید، عمر بن سعد گفت: باید با اسب بر جنازه ها بتازیم تا آثاری از آنها بر جای نماند.
فضه شتابان خودش را به حضرت زینب (س) رساند و این خبر ناگوار را به بانو زینب گفت، رنگ از رخساره زینب پرید و با صدایی محزون گفت: خدا آنها را لعنت کند و به فضه گفت: به نخلستان های نزدیک «فرات » برو، شیری که مهران غلام جدم رسول خدا (ص) را نجات داد، در آن جاست، همه چیز را بگو و از او کمک بخواه. فضه از خیمه ها دور شد و به سمت نخلستان رفت و فریاد زد: یا ابا الحارث، کجا هستی؟ صدای نعره ای در نخلستان پیچید و لحظه ای بعد فضه، شیر بزرگی را در مقابل خود دید. شیر با چشمان درشتش به او خیره شد و به شیر گفت: بانویم زینب، از تو کمک خواسته.
نگذار گل های بنی هاشم را لگدمال کنند. شیر سری تکان داد و با سرعت به سمت گودال قتلگاه رفت. کنار بدن امام حسین (ع) ایستاد. صورتش را به خون امام رنگین ساخت.
ناله کرد. صدای ناله اش در بیابان پیچید. ناله ای که به گریه انسان شبیه بود. صبح با طلوع آفتاب سپاه عمر سعد سوار بر اسبها به میدان جنگ آمدند.
شیر غرش کنان در میان جنازه شهدا، حرکت می کرد. یالهای شکوهمندش را به دست نسیم صبحگاهی سپرده بود و شراره های خشم از چشمانش می جهید.
عمر بن سعد متوجه شیر شد. با دست اشاره کرد، دست نگه دارید. این حیوان اینجا چه می کند؟ به گمانم آمده از گوشت کشته ها بخورد.
شیر به سمت بدن امام حسین (ع) رفت و با دست، تیری که در سینه امام بود، بیرون کشید. بعد به سمت لشکر برگشت و نعره ای کشید، اسب ها رم کردند. عمر بن سعد گفت: برگردید، از کار خود منصرف شدم.
سواران بازگشتند، شیر ساعتی در میان شهیدان ماند. بعد به سمت نخلستان رفت.
این روایت همچنین در کتاب اصول کافی شیخ کلینی جلد یک، صفحه 465 آمده است.
فضه فرزند پادشاه هند بود که پس از اسارت به دست مسلمانان، توسط پیغمبر (ص) به خدمت حضرت فاطمه (س) درآمد، وی از جمله کسانی است که پس از حضرت زهرا (س) افتخار خدمتگذاری حضرت زینب (س) را داشت و نقل است که در کنار آن حضرت در کربلا حضور داشته است.
7429/545
14/08/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]