محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803209037
مغز ایرانی‌هاخوب کار می‌کند!
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
مغز ایرانی‌هاخوب کار می‌کند!
در تاکسی سکوت حکمفرما بود و من تنها مسافر آن بودم! تاکسی که پشت چراغ قرمز می‌ایستد، دست راننده به سوی رادیو ضبط تاکسی دراز میشود و صدای گوینده رادیو بلند میشود.
جام جم سرا به نقل از ایران: احساس می‌کنم راننده از سکوت حاکم بر تاکسی خسته شده است. «هوا خنک شده است.» این را گوینده رادیو می‌گوید و همه را به پوشیدن لباس گرم توصیه می‌کند. دیگر نمی‌شنوم چه می‌گوید. انگار من بر خلاف راننده دوست نداشتم، سکوت تاکسی شکسته شود. ولی توصیه گوینده رادیو توجه مرا به خود جلب می‌کند و با خود می‌گویم خدا کند آنقدر سرد نباشد که دچار سرماخوردگی شوم چون لباس گرم نپوشیده‌ام!
در این فکر بودم که احساس کردم موتورسواری به دنبال ماشین سفیدرنگی راه افتاده است! اول فکر کردم اشتباه می‌کنم! و مسیر موتورسوار با ماشین سفیدرنگ یکی است! تاکسی که در خیابان به سمت راست گردش می‌کند، ماشین سفیدرنگ هم همین مسیر را ادامه می‌دهد و موتورسوار با موتور خود سایه به سایه و سپر به سپر او را تعقیب می‌کند! و تاکسی هم پشت سر موتورسوار حرکت می‌کند. وقتی ماشین سفید رنگ ترمز می‌کند، موتورسوار هم می‌ایستد و وقتی حرکت می‌کند او نیز گاز می‌دهد و سپر به سپر به حرکت ادامه می‌دهد. با خود می‌گویم چرا موتورسوار فاصله نمی‌گیرد. این همه جا در خیابان به این بزرگی هست! ناگهان این فکر به ذهنم خطور می‌کند که شاید میخواهد از او دزدی کند! اما چه فکر پلیدی! این نهیبی بود که از درونم به من زده شد! قرار بود زود قضاوت نکنی!
کماکان صدای گوینده رادیو به گوش می‌رسد ولی نمی‌دانم که چه می‌گوید. با چشمهایم ماشین و موتورسوار را تعقیب می‌کنم. ناگهان موتورسوار به سمت راننده می‌رود و منتظرم اتفاق بدی بیفتد؛ مثلاً کیفش را از عقب ماشین بردارد و فرار کند! دست راننده ماشین از پنجره ماشین بیرون می‌آید.
می‌گویم حتماً فهمیده! ولی در این افکار بودم که یک اسکناس 5 هزار تومانی به موتورسوار داد و موتورسوار راهش را کج کرد و رفت و تازه من متوجه شدم که چه خبر است!
این راهی است برای دور زدن دوربین‌ها تا شماره پلاک‌ها از سوی دوربین‌های راهنمایی و رانندگی ثبت نشود! در این باره شنیده و خوانده بودم اما ندیده بودم! در بین صدای گوینده و سکوت راننده ناگهان گفتم: دیدید چه شد! راننده که متعجب شده بود، گفت چه شده؟ گفتم موتورسوار را دیدید! گفت: بله! راه درآمد یک عده‌ای شده است! می‌گویم: ما ایرانی‌ها خوب راه دررو پیدا می‌کنیم! راحت از دست قانون درمی‌رویم... راننده می‌گوید: مغز ایرانی‌ها خوب کار می‌کند. حیف که کسی به این مغزها بها نمی‌دهد! مغز ایرانی برای همه چیز خوب کار می‌کند! کاش همیشه در راه درست استفاده شود. (سوسن صادقی)
دوشنبه 5 آبان 1393 13:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
-
سرگرمی
پربازدیدترینها