پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848062725
خاطرات صوتی منتشرنشده آیتالله مهدوی کنی/2 زندان دست چپیها بود/بحثهای فلسفی زندان خمیرمایه درسهای دانشگاه امام صادق+ صوت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاطرات صوتی منتشرنشده آیتالله مهدوی کنی/2
زندان دست چپیها بود/بحثهای فلسفی زندان خمیرمایه درسهای دانشگاه امام صادق+ صوت
به آقای طالقانی هر چه اصرار میکردیم ایشان نمیخواندند و میگفتند که من به درد امامت نمیخورم؛ ولی آقای منتظری نماز میخواندند، خطبه هم میخواندند، اوقات دیگر هم ایشان امام بودند.
خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات: کتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی یکی از کتابهای بسیار پرمخاطب و خواندنی مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم درباره این شخصیت مهم و تاثیرگذار انقلاب اسلامی و هم درباره خود تاریخ انقلاب اسلامی است. اهمیت این کتاب تا به آنجا بودکه مرکز اسناد در نظر دارد، کتابی صوتی این خاطرات را منتشر کند که البته تا کنون منتشر نشده است. به مناسبت درگذشت این عالم بزرگوار خبرگزاری فارس با همکاری مرکز اسناد انقلاب اسلامی هر روز بخشی از فایل صوتی خاطرات منتشر نشده آن مرحوم با صدای خودشان به همراه بخشی از کتاب که مربوط به صوت است، منتشر میکند. آنچه که امروز در ادامه خواهید خواند مربوط است به فصل سوم، خاطرات و فعالیت های قبل از انقلاب، صفحه 157 و خاطرات زندان آیت الله مهدوی کنی:
در زندان/ زندان دست چپیها بود در سلولهای انفرادی، زندانیها را پشت سر هم میآوردند و میبردند و از این آوردن و بردن هم غرض داشتند که شاید ما خصوصی حرف بزنیم و آنها در خلال بازجوییهایشان چیزهایی در بیاورند، لذا در این دو ماهی که من در انفرادی بودم خیلی افراد را آوردند و بردند. یکی از آنها هم خواهر زادهی آیتالله صافی بود که جزو مجاهدین (منافقین) بود و بالاخره بعد از انقلاب هم کشته شد. نامش خادمی بود و جزو بچههای خیلی قرص منافقین بود و خیلی هم شکنجه دیده بود. طوری که تا بالای ساق پایش زخم شده بود، تمام پوستش را کنده بودند و دوباره وصله کرده بودند، تمام پاهایش وصلهای بود. موجود عجیب و غریبی بود. وقتی ما وارد زندان اوین شدیم مشاهده کردیم که زندان در دست چپیها و به خصوص کمونیستها و ملحدین است. منافقین فعلی ـ که آن زمان به آنها مجاهدین میگفتند ـ سردمدار بچه مسلمانها بودند و چون از مسلمانها گروهی معارض و مبارز سازمان یافته و تشکیلاتی مثل اینها نبود ـ گر چه گروههای دیگر هم مثل منصورون بودند، اما اینها زیاد تشکیلاتی نبودند ـ بیشتر بچهها در زندان جذب اینها میشدند. مجاهدین اعتقاد داشتند که زندانیها _ به هر عقیده و مرامی هستند _ به خاطر هدف واحدی که دارند باید زندگی مشترکی داشته باشند و حتی همان تعبیرات کمونیستها از قبیل کمون اولیه و این حرفها را میزدند؛ لذا لباسهایشان را با هم میشستند و در یک انبار میریختند. بعد هر که میرفت هر چه لازم داشت برمیداشت. یکی شورت دیگری را و آن یکی پیراهن دیگری را برمیداشت. به آن اتاق، انبار «کمون» میگفتند. ظرفها و لباسها را با هم میشستند و با هم میپوشیدند. رسمشان این بود و میگفتند باید این خصلتهای خرده بورژوازی را کنار گذاشت و اختصاص داشتن یک لباس به یک فرد از خصلتهای خرده بورژوازی سرمایهداری و تاجرمآبی است. مجاهدین یک چنین حالتهایی داشتند. بچهها هم جوان بودند و تحتتأثیر این احساسات قرار میگرفتند؛ لذا دیگر بحث مسلمان و کمونیست و غیره مطرح نبود و غذاها و لباسها مخلوط بود و خود این اختلاط سبب شد که خیلی از بچه مسلمانها از نظر اعتقادی انحراف پیدا کنند و آن تصلب دینی را، که در ابتدای ورود به زندان داشتند، از دست دادند. بنده یکی از چیزهایی که روی آن حساسیت فراوان دارم (در پرانتز عرض میکنم که در تاریخ بماند) همین بحث تساهل و تسامح و آزادی و آزادمنشی بیدروپیکر و بدون چارچوب است که الان مطرح میشود. **حرفهای امروز بعضیها مشابه حرفهای کمونیستها است هر چند ممکن است که مطرح کنندگان تز تسامح و تساهل قصد بد نداشته باشند، ولی خاطرات زندان من تداعیکنندهی شعارهایی شبیه تز تسامح و تساهل در آن زمان بود. این شعارها، بازتابهای فرهنگی بدی در روح بچهها داشت. اولین بازتابش این بود که صلابت و پایمردی در جهت اعتقادات دینی و حفظ آن از بچهها گرفته میشد. این حرفها که ما همه داریم مبارزه میکنیم، ما دارای فکر هستیم، همه اندیشه دارند، اندیشه را با اندیشه باید جواب داد، برخورد خشن با مخالفین یا با دگراندیشان درست نیست، حریم انسان و حرمت و کرامت انسان را باید حفظ کرد، تمام اینها حرفهای تازهای نیست و آن زمان هم گفته میشد و اینکه یک کمونیست هم مبارزه میکند و کرامت دارد و به خصوص آنکه او اهل مبارزه نیز هست و با ما در هدف مشترک است، همهی اینها از شعارهای معمول آن روزها بود. به خاطر همین شعارها بود که میدیدیم برخی از بچه مسلمانها نیمخوردهی کمونیستها را به عنوان تبرک میخوردند. برای مثال یکی از بچه مسلمانها از همین مجاهدین، رو به روی ما شربت درست میکرد، اول به آن فرد کمونیست میداد و به تعبیر لوطیها میگفت بزن! بعد نیمخوردهی او را میخورد؛ یعنی به ما نشان میداد که ما این طور برای کمونیستها احترام قایلیم. یکی از آنها به من میگفت: شاه را پاک میدانید، ولی میگویید این بچهکمونیستها که این طور مبارزه میکنند و فداکاری و ایثار دارند نجس هستند، چه طور میشود این را قبول کرد که شاهِ خبیث، پاک باشد و این جوانهای مبارز و فداکار نجس؟ **گفتم هم شاه و هم کمونیستها نجس هستند من در جواب میگفتم که هر دو نجس هستند. من اعتقاد ندارم که شاه پاک است. شاه هم مسلمان نیست و دروغ میگوید، ولی ما در عین حال که به جنبهی مبارزاتی این جوانها احترام میگذاریم {اما} چون مسلمان نیستند، به لحاظ اعتقادی در زمرهی کافران میباشند و احکام ظاهری کفار بر آنها بار میشود. غرض این است که در عین حال که ممکن است شعاردهندگان نیّت خوبی برای جذب نیروهای جوان و نسل جدید داشته باشند، ولی بازتابهای فکری و فرهنگی و روحی و اعتقادی که اینگونه شعارها و برخوردها دارد- روی همان سابقهی ذهنی- بازتابهای نگرانکنندهای است، چرا که ما با این برخوردهای تساهلآمیز، علاوه بر اینکه نمیتوانیم مخالفین را جذب کنیم، موافقین را هم از دست میدهیم؛ یعنی با آن تعصب و تصلبی که شیعیان و مسلمانان داشتند- که دین و اعتقادات مذهبی خود را با همهی فشارهایی که بر آنها وارد میشد به خاطر تصلبشان حفظ کردند و این سلسله را به ما رساندند- ما میترسیم خدای ناکرده با شعار تساهل و تسامح، آن تصلب و ثبات؛ به تحجّر و واگرایی تبدیل شود. وقتی ما وارد زندان اوین شدیم، دیدیم مسلمانها و کمونیستها و ملحدان زندگی مختلط دارند و طهارت و نجاست به آن معنی که در فقه اسلامی مطرح است اصلاً رعایت نمیشود و حتی این مسئله مورد استنکار واقع شد و طلاب و علمایی که در زندان بودند بایکوت شده بودند. ما به محض ورود اعلامیهای به صورت فتوا بر نجاست کفّار و ملحدان و منکران خدا و اسلام و پرهیز از اختلاط در لباس و غذا صادر کردیم و در عین حال به احترام متقابل و رعایت آداب انسانی توصیه کردیم. **کارهای فرهنگی ما در زندان/ طالقانی امام جماعت نمیشد این فتوا را بنده و آقایان منتظری، طالقانی، انواری، هاشمی و ربانی امضا کردیم. همین شش نفر بودیم که اعلامیه را امضا کرده بودیم. آقایان دیگر نیامده بودند. آن اسمهایی که قبلاً گفتم، بعد آمدند. این مربوط به اوایلی بود که ما به بند یک اوین آمدیم و این اعلامیه توسط ما شش نفری که همان شب وارد شدیم صادر شد. از کارهای فرهنگی دیگر ما در زندان، این بود که آقای هاشمی بعد از نماز صبح مقداری قرآن با صوت میخواندند. دیگر اینکه نماز را به جماعت میخواندیم و امام جماعت غالباً آقای منتظری بودند. آیتالله طالقانی امامت نمیکردند، حتی روزهای جمعه هم نماز جمعه میخواندیم. البته بعد جلوی آن را گرفتند. با اینکه مطالب سیاسی هم در خطبهها گفته نمیشد، ولی همین که ما ـ یک عده معمم و غیر معمم ـ دور هم جمع میشدیم، این اجتماع برای آنها قابل تحمل نبود. در یکی از اتاقها نماز جمعه خوانده میشد. البته به آقای طالقانی هر چه اصرار میکردیم ایشان نمیخواندند و میگفتند که من به درد امامت نمیخورم؛ ولی آقای منتظری نماز میخواندند، خطبه هم میخواندند، اوقات دیگر هم ایشان امام بودند. البته صبحها یادم نمیآید که نماز جماعت خوانده باشیم، چون بعضی زود بلند میشدند، بعضی دیر بلند میشدند. حال زندانیها حتیالمقدور رعایت میشد، اما ظهر و شب نماز جماعت برقرار بود.
صبحها وقتی آقای هاشمی نماز میخواندند مقید بودند که هر روز قرآن بخوانند. نمیگویم صدای آقای هاشمی خیلی بد بود، ولی هیچ خوب نبود. آقای لاهوتی خیلی شوخی میکرد، میگفت: آقای هاشمی! بخوان که من دارم کیف میکنم! آقای هاشمی هم مقید بود که قرآن را با صوت بخواند. واقعاً هم صدایش خوب نبود. ایشان یک مدتی قبل از صبحانه بعد از اینکه قرآن میخواندند به مطالعهی آیات میپرداختند. آقای هاشمی در این جهت خیلی پرکار بود. همان کاری را که الان بخشی از آن چاپ و منتشر شده، مینوشتند. ایشان از اول قرآن شروع کردند و یک قسمت از وقتشان دربارهی قرآن میگذشت. یک قسمت دیگر وقتشان به خواندن زبان فرانسه نزد آقای دکتر شیبانی میگذشت. یک مقداری هم سابقاً انگلیسی خوانده بودند که در آن موقع تمرین زبان داشتند. نمیدانم الان بلدند یا نه، ولی در آن زمان صبحها این کار را انجام میدادند. آیتالله طالقانی تفسیر میگفتند. یادم است که ایشان سورهی انعام را شروع کردند و همهی ما حتی آقای منتظری مینشستیم و گاهی اشکال طلبگی میکردیم. آقای طالقانی با اینکه اصلاً کتابی در آنجا نبود و فقط یک قرآن داشتیم، طبق مطالعات و محفوظات سابقشان تفسیر خوبی میگفتند و برای همهی ما جالب بود و مینشستیم و اشکالهای طلبگی میکردیم. آقای منتظری فقه میگفتند؛ یادم است مبحث خمس بود. آن {جلسه} را هم همهی معممین مینشستند. در جلسهی تفسیر، غیر معممین هم بودند مثل آقایان عراقی، عسگراولادی و دیگران، ولی در فقه فقط همین طلبهها بودند. **بحثهای فلسفی زندان خمیرمایه درسهای دانشگاه امام صادق بنده هم فلسفه میگفتم، قسمتی اسفار بود، قسمتی اصول فلسفه و قسمتی هم همین درسهایی که من دربارهی اقتصاد در بیرون زندان گفته بودم که آنها را تکمیل کردم و الان هم نوشتههای زندان را دارم. آنجا مینشستم و مطالعه میکردم و فکر میکردم و آنها را تا حدودی تکمیل میکردم. یک قسمتی هم خمیرمایهای شد برای درسهایی که در دانشگاه امام صادق، علیهالسلام، گفتم، ولی نوشتههای زندان، الان به عنوان یادگار موجود است که با اصلاحاتی، هرچند ناقص، به چاپ رسید. امید است با توفیق الهی آن را تکمیل و به عنوان درسنامه به دانشگاه ارائه دهم. انشاءالله تعالی. تقسیم کار در زندان از جمله کارهای دسته جمعی ما در زندان تعیین شهردار داخل زندان بود. زمانی که جمعمان کامل شد، شهردار تغذیه و بهداشت آقای عراقی بود؛ اما پیش از ورود سایر دوستان در بند یک، ما سه نفر بودیم؛ یعنی من، آقای لاهوتی و هاشمی که کار میکردیم و نسبت به آیتالله طالقانی و آقای منتظری احترام قایل میشدیم. آن دو نفر را مستثنی کرده بودیم و کار نمیکردند، ولی بقیه کار میکردیم. کارها را بین خودمان تقسیم کرده بودیم. در تقسیم کار قبل از اینکه آقایان دیگر بیایند، جارو کشیدن و تی کشیدن و حتی شستن توالتها و ظرفها تقسیم شده بود و ما انجام میدادیم؛ مثلاً یک روز نوبت من و آقای هاشمی بود که این کارها را میکردیم. نوبت من همیشه با آقای هاشمی میافتاد. شیلنگ میگرفتیم و توالتها را میشستیم، «تاید» میریختیم و تمیز میکردیم. دستشوییها و محل وضو را میشستیم، اتاقها را جارو میکردیم. راهروها را تی میکشیدیم و ظرفها را میشستیم. یک روز هم نوبت آقای لاهوتی و یک نفر دیگر بود و همین طور تقسیم میشد و دور میگشت. البته هر کسی لباس خودش را میشست و آن مشترک نبود، اما چیزهای مشترک را مشترک انجام میدادیم. آقای منتظری اصرار داشتند که ایشان هم کار کنند، آقای طالقانی هم همینطور، ولی ما به آنها اجازه نمیدادیم. آقای طالقانی چون برایشان مشکل بود و سنشان از همهی ما بیشتر بود و در همان زمان نزدیک هفتاد سال ـ و شاید هم از هفتاد گذشته بود ـ سن داشتند و ناراحتی قلبی هم داشتند، من و آقای هاشمی و دیگران اصرار میکردیم لباسهای ایشان را بشوییم، ولی ایشان اجازه نمیدادند. در تمام این مدت که با هم بودیم ـ که بیش از دو سال شد ـ ایشان لباسهایشان را در تشت حمام میگذاشتند و ایستاده با پاهایشان میشستند و نمیتوانستند چنگ بزنند. بعد هم میآمدند خشک میکردند. بعد که آقای عراقی و دیگران آمدند کارهای تقسیم غذا و سفره و اینها با آقای عراقی بود، چون ایشان سابقه داشت و سالهای متمادی در زندان از همان اول با مؤتلفه زندانی بودند و ایشان کارهای فراوانی کرده بود و مرد فداکاری بود و نمیگذاشت دیگران کار کنند و بسیاری از کارها را ایشان انجام میداد. {ماههای} رمضان ایشان تا صبح بیدار بود و کار میکرد و زحمت میکشید و حتی سفره را پهن میکرد و {چیزها را} آماده میکرد و چای درست میکرد و بعد ما را برای سحری صدا میزد. ایشان چنین حالتی داشت که از دیگران بیشتر کار میکرد و به زندانیها خدمت میکرد، رحمتالله و رضوانه تعالی علیه. مراسم در زندان در اعیاد مذهبی دور هم جمع میشدیم و اگر میتوانستیم و اجازه میدادند از بیرون چیزی میخریدیم و یا شیرینی و میوه یا چیزهایی که برای ملاقات آورده بودند، آنها را برای این شبها نگه میداشتیم و دور هم جمع میشدیم. بعضی شبها یکی منبر میرفت، بعضی شبها یکی مدیحه میخواند و در ایام سوگواری عزاداری میکردیم. یادم است که یک شب دوستان معرکه گرفته بودند. آقای منتظری، مرشد شده بود و آقای انواری هم بچه مرشد، آن شب، شب شادی بود، مخصوصاً که آقای انواری با قامت رشید و بزرگش بچهمرشد شده بود. آقای منتظری میگفت: بچه مرشد! آن چیست که یکی هست و دو نمیشود یا دویی که سه نمیشود؛ آقای منتظری تا 20 میگفت. من تا سه و چهار بلد بودم، اما ایشان تا 20 میگفت که آن کدام بیست است که بیست و یک نمیشود؟ این هم شوخیهایی بود که ما در زندان داشتیم. اینها مربوط به اجتماعاتی بود که داشتیم. یادم است در شبهای احیاء منبر میرفتند ، قرآن سر میگرفتیم، یا ایام محرم شب تاسوعا و عاشورا، روضهخوانی داشتیم. رفتار کمونیستها و مجاهدین با ما در زندان اوین بند یک، از اول حالت تفکیکی وجود داشت و این به خاطر موضعگیری ما در برابر کمونیستها و لامذهبها بود که اختلاط مطلق را با آنها برنمیتافتیم؛ توجه داشته باشید که آن موقعی که ما را به زندان اوین آوردند به تدریج فضای باز سیاسی مطرح شد. آن فشارهایی که اوایل به زندانیها وارد میکردند برداشته شده بود. روی همین حساب، کمونیستها را احترام میکردند و وسایل و امکانات بیشتر به آنها دادند، تلویزیون را نمیدانم، ولی رادیو به آنها دادند. ما اصلاً تلویزیون نمیخواستیم، چون مخالف بودیم، ولی مثل اینکه آنها داشتند. خلاصه این بند را دو قسمت کرده بودند، حتی دستشویی دو قسمت بود. یک قسمت در اختیار آنها بود و قسمت دیگر به مسلمانها اختصاص داشت که ما ظرفهایمان را در قسمت خودمان میشستیم. البته آنها نسبت به ما احترام میکردند؛ یعنی در برخوردهایشان خیلی محترمانه برخورد میکردند و ما نیز به آنها احترام میکردیم، اما اینکه در جلسات ما شرکت کنند و به خصوص بیایند بنشینند یادم نیست. حتی بعد از اعلامیه و فتوای بر نجاست کفار هم همینطور بودند و باز به ما احترام میکردند؛ یعنی اینها با مجاهدین خیلی فرق داشتند و ما هم به آنها احترام میگذاشتیم. مجاهدین، آن زمان خیلی بیاعتنایی میکردند. تعدادی از آنها را به بند ما آوردند، آنها خیلی بیاحترامی میکردند و تقریباً معممین را بایکوت کرده بودند. بچههایی هم که جدیداً میآمدند بلافاصله با آنها تماس میگرفتند و ارتباطشان را با ما قطع میکردند، ولی اینها{کمونیستها} این طور نبودند و برخوردشان تا آخر محترمانه بود. **مجاهدین میگفتند اگر انقلاب پیروز شود با شما آخوندها میجنگیم اگر چیزی از قول مسعود رجوی نقل میکنم، نه به خاطر این است که من او را در زندان دیدم، چون او را به بند ما نیاوردند، منتها هواداران آنها را میدیدیم که به آنجا میآوردند و دوباره میبردند. از این رفت و آمدها غرض داشتند. همیشه در زندان رسم است که بندها را عوض میکردند و این به خاطر اختلاط و نوعی جمعآوری اطلاعات و یا روحیهگیری بود که در زندان رسم بود. آنها؛ یعنی دوستان مسعود میگفتند اگر انقلاب پیروز شود حکومت آینده یک حکومت مذهبی به شکلی که شما آخوندها میگویید نیست. ما چنین حکومتی را قبول نداریم. باز یکی از آنها میگفت مسعود میگوید که ما خمینی را قبول نداریم، خمینی کیست که ما بخواهیم از او تبعیت کنیم. ما 40 تا مثل خمینی داریم. آقایان کروبی، فاکر و گرامی وقتی در بند دو بودند با آنها زیاد برخورد داشتند. این آقایان از قول مجاهدین نقل میکردند که آنها میگویند خمینی کیست؟ و میگفتند که اگر یک روز انقلاب پیروز شود اولین گروهی که ما با آنها میجنگیم شما آخوندها هستید، میگفتند بزرگترین مانع در سر راه حکومت بیطبقهی توحیدی شما هستید. خلاصه اینکه محکومیّت من چهار سال بود و بیشتر این مدت را در زندان اوین گذراندم. بعد در ماه آبان که عدهای را آزاد کردند، بنده هم جزو آنهایی بودم که به عنوان عفو آزاد شدم و مجموعاً حدود دو سال زندان کشیدم. بعد از اینکه از زندان آزاد شدم، حوادثی مثل شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی و تشکیل جامعهی روحانیت و مقالهی رشیدی مطلق در روزنامهی اطلاعات و حوادث دیگری مانند 29 بهمن تبریز رخ داد. انتهای پیام/
لینک را کپی کنید
93/08/01 - 12:40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
خاطرات صوتی منتشرنشده آیتالله مهدوی کنی/1 به من هم ماموستا میگفتند+ صدای آیتالله مهدوی کنی
خاطرات صوتی منتشرنشده آیتالله مهدوی کنی 1به من هم ماموستا میگفتند صدای آیتالله مهدوی کنیمردم آنجا با اینکه سنّی بودند به من خیلی احترام میگذاشتند آنها چون روحانیون خود را ماموستا مینامند مرا هم ماموستا میگفتند من به هر مغازهای که برای خرید لوازم میرفتم و صف بود میگفتبرگی از خاطرات آیتالله مهدویکنی در زندان اوین |اخبار ایران و جهان
برگی از خاطرات آیتالله مهدویکنی در زندان اوین در سال 1353 تا مدتی من نمی دانستم که آیت الله طالقانی بازداشت شده اند چون زندانی بودم و از بیرون زندان خبر نداشتم همان شبی که مرا گرفتند آقایان هاشمی طالقانی و لاهوتی را هم گرفته بودند ما چهار نفر پرونده مان از یک نظر مشترک بودخاطرات آیت الله مهدوی کنی از دوران زندان اوین
خاطرات آیت الله مهدوی کنی از دوران زندان اوینچنان که قبلاً عرض کردم پس از دو سال برای ادامه ی تحصیل به قم هجرت کردم و چند سالی در حوزه ی قم مشغول تحصیلات حوزوی بودیم که خاطرات مرحوم آیت الله مهدوی کنی رییس فقید مجلس خبرگان رهبری از جمله خاطرات وی در دوران مبارزه زندان و هم بنجمعیت فرزندان شاهد و ایثارگرنواندیش رحلت آيتالله مهدویکنی را تسلیت گفت
با صدور پیامی جمعیت فرزندان شاهد و ایثارگرنواندیش رحلت آيتالله مهدویکنی را تسلیت گفت جمعیت فرزندان شاهد و ایثارگرنواندیش خدمتگزار در پی رحلت حضرت آيت الله العظمی مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری پیام تسلیتی از سوی این جمعیت منتشر شد به گزارش حوزه دفاعی- امنیتی باشگاهبسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع): رحلت آیتالله مهدویکنی غم یتیمی را بر قلب فرزندان معنوی ایشان گذاشت
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق ع رحلت آیتالله مهدویکنی غم یتیمی را بر قلب فرزندان معنوی ایشان گذاشتبسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق ع اعلام کرد رحلت آیتالله مهدویکنی این یار دیرین انقلاب اسلامی غم سنگین یتیمی را بر قلب فرزندان معنوی گذاشت به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری فاآیتالله هاشمی رفسنجانی: درگذشت همسنگر سالهای مبارزه، همبند زندانها و همکار مسؤولیتهای متفاوت آیتالله مهد
آیتالله هاشمی رفسنجانی درگذشت همسنگر سالهای مبارزه همبند زندانها و همکار مسؤولیتهای متفاوت آیتالله مهدوی کنی باعث تاسف روحیام شد در پی در گذشت آیتالله مهدوی کنی آیتالله هاشمی رفسنجانی با صدور پیامی ایشان را همسنگر سالهای مبارزه همبند زندانها و همکار مسؤولیتهای متگفتوگوی خواندنی با مرحوم آیتالله مهدوی کنی درباره ناگفتههای دوران مبارزه، شکنجههای زندان شاه و دانشگاه اما
گفتوگوی خواندنی با مرحوم آیتالله مهدوی کنی درباره ناگفتههای دوران مبارزه شکنجههای زندان شاه و دانشگاه امام صادق ع بیان نظرات و عقاید آیتالله مهدوی کنی پیرامون موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی و ذکر خاطرات شیرین و شنیدنی درباره سایر شخصیتهای تأثیرگذار در انقلاب اسلامی خواندنیپيام تسليت حجت الاسلام والمسلمين شهيدي در پي رحلت آيتالله مهدوي کني
۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۱۶ ۴۹ب ظ پيام تسليت حجت الاسلام والمسلمين شهيدي در پي رحلت آيتالله مهدوي کني نماينده ولي فقيه معاون رئيس جمهور و رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران طي پيامي درگذشت عالم رباني و مجاهد انقلابي حضرت آيت الله محمدرضا مهدوي کني را تسليت گفت به گزارش خبرگزاري موج متنجزئيات برگزاري مراسم تشييع و ختم آيتالله مهدويکني
۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۱۵ ۱۸ب ظ جزئيات برگزاري مراسم تشييع و ختم آيتالله مهدويکني جزئيات مراسم تشييع و ختم آيتالله مهدويکني رئيس فقيد خبرگان رهبري اعلام شد به گزارش خبرگزاري موج دانشگاه امام صادق ع در اطلاعيهاي زمان تشييع پيکر آيتالله مهدويکني را منتشر کرد متن اطلاعيه بدين شرحآیتالله مهدویکنی برای اولین بار تحول در علوم انسانی را عملا آغاز کرد
حجتالاسلام خسروپناه آیتالله مهدویکنی برای اولین بار تحول در علوم انسانی را عملا آغاز کرد حجت الاسلام خسروپناه گفت آیت الله مهدوی کنی از شخصیت هایی بودند که نظرا و عملا پیرو ولایت فقیه بود مثل افرادی نبود که به لحاظ نظری ولایت فقیه را بپذیرد اما در مقام عمل مقابل ولی فقیه ببازخوانی سخنان آیتالله مهدویکنی دانشگاهیکردن طلاب را نمیپسندم/ دانشگاه امام صادق(ع) با نقطه مطلوب فاصله دا
بازخوانی سخنان آیتالله مهدویکنیدانشگاهیکردن طلاب را نمیپسندم دانشگاه امام صادق ع با نقطه مطلوب فاصله دارد پایاننامه غربی با بسمالله اسلامی نمیشودآیتالله مهدویکنی میگفت اعتقاد ندارم طلاب را دانشگاهی کنیم دانشگاهی به معنای امروزی دستاوردهای ۱۴ قرن تشیع را نباید دسبا حضور میرلوحی و درستکار برگزار میشود بازخوانی خاطراتی از آیت الله مهدویکنی در «زنده باد زندگی»
با حضور میرلوحی و درستکار برگزار میشودبازخوانی خاطراتی از آیت الله مهدویکنی در زنده باد زندگیمجله شبانگاهی زنده باد زندگی چهارشنبه 30 مهر با یادی از آیت الله مهدوی کنی به روی آنتن شبکه دو میرود محمدجعفر خسروی با اعلام این خبر در گفتوگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاریتسلیت جامعه روزنامهنگاران جوان ایران برای درگذشت آیتالله مهدوی کنی
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۳۴ درپی گذشت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان رهبری جامعه روزنامهنگاران جوان ایران ارتحال یار دیرین امام و رهبری را تسلیت گفت به گزارش ایسنا در متن این نامه ارسال آمده است انالله و اناالیه راجعون ارتحال عالم مبارز مجاهد نستوه حضرت آیت ادر پی ارتحال آیتالله مهدوی کنی مراسم «مجمع خیرین و حامیان سینمای کودک» لغو شد
در پی ارتحال آیتالله مهدوی کنیمراسم مجمع خیرین و حامیان سینمای کودک لغو شددر پی ارتحال مرجع عالیقدر آیتالله مهدوی کنی مراسم مجمع خیرین و حامیان سینمای کودک که قرار بود امشب در هتل لاله برگزار شود لغو شد به گزارش خبرگزاری فارس بنیاد سینمایی فارابی با صدور اطلاعیهای اعلام کردآیتالله مهدوی کنی به روایت تصویر
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱ ۰۵ به گزارش ایسنا این تصاویر را فرهنگ نیوز به همراه زندگی نامه آیت الله مهدوی کنی منتشر کرده است آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتالله مهدوی کنی آیتبه احترام رحلت آیتالله مهدوی کنی تماشاخانه ایرانشهر به مدت دو روز تعطیل شد
به احترام رحلت آیتالله مهدوی کنیتماشاخانه ایرانشهر به مدت دو روز تعطیل شدبا اعلام عزای عمومی در سراسر کشور به مناسبت درگذشت آیتالله مهدوی کنی نمایشهای تماشاخانه ایرانشهر تا اول آبانماه اجرا نخواهدشد به گزارش خبرگزاری فارس این مجموعه ضمن تسلیت ضایعه رحلت ریاست مجلس خبرگان ووصیت و خاطرات آیت الله مهدوی کنی از زبان ایشان
وصیت و خاطرات آیت الله مهدوی کنی از زبان ایشان پیکر آیت الله مهدوی کنی ره بر اساس وصیت ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم ع در جوار آخوند ملاعلی کنی دفن خواهد شد این عالم مبارز و بصیر شمه ای از زندگی نامه خود را در یک برنامه رادیویی بیان کرده بودند که بازخوانی آن به شناخت بیشتر از-