تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815678332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از زخم قلب قلعه جی هنوز خون می چکد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: از زخم قلب قلعه جی هنوز خون می چکد هفته نامه فارسی کردی سیروان چاپ سنندج در آخرین شماره خود با انتشار گزارشی با عنوان " از زخم قلب قلعه جی هنوز خون می چکد " داستان بمباران شیمیایی روستای قلعه جی مریوان را بازگو می کند، روستایی که هزار نفر در ان شیمیایی شدند.


در ادامه این گزارش به قلم " الناز محمدی " آمده است: زمستان آن سال سرد تر از همیشه بود، چند روز مانده به عید. مردم صبح تا شب را در سرمای کوه ها سر می کردند و شب ها می آمدند خانه.
عراق قطعنامه 598 سازمان ملل را برای آتش بس جنگ با ایران پذیرفته بود و ایران نه؛ 6 ماه دیگر که می آمد، ایران هم می پذیرفت و غائله 8 ساله تمام می شد اما هنوز نیامده بود. مردم "قلعه جی" در 20 کیلومتری مریوان و نزدیکی سروآباد با بمب و هواپیماهای جنگی ناآشنا نبودند ولی از 26 تا 29 اسفند سال 66 برایشان متفاوت تر از همیشه بود؛ وقتی از 9 صبح 26 اسفند آن سال تا 2 روز بعد، حدود 300 بمب شیمیایی از "دزلی" تا "قلعه جی" و بقیه روستاهای اطراف را محاصره کردند، آن ها فکرش را هم نمی کردند این بوی سیر و سبزی و پیاز سوخته ای که می آید، زندگی شان را سیاه کند.
زندگی "لیلا" را هم آن بمب های شیمیایی سیاه کردند؛ وقتی "فریده" یک ساله اش را دودهای بدبو و سمی با خودشان بردند. خانه او هنوز هم همانجاست که آن موقع بود؛ بالای یک سراشیبی تند که خانه هایی روی آن استوارند پشت به پشت هم، به رسم خانه های کردی. زن های همسایه، زیر سایه خنک دیوارهای گلی خانه شان در روستای 1491 نفری "قلعه جی" نشسته اند، یک دست را سایبان چشم ها کرده اند و با دست دیگر خانه "لیلا" را نشان می دهند؛ زنی که از 28 اسفند 66، هیچ وقت زندگی اش مثل قبل نشد. گاز خردل هم دختر یک ساله اش را از او گرفت، هم نای نفس کشیدن را. چهارزانو می نشیند و پشت می دهد به پشتی قدیمی خانه. دست ها را در هم گره کرده و چشم هایش را که به داخل انحراف دارد و سم های شیمیایی، سو را از آن ها برده اند، می دوزد به روبه رو قلعه جی رو سه بار زدن؛ یکی از بمبا جنوب روستا خورد، یکی شمال و یکی غرب. اون روز ما تو زمین کشاورزیمون و کنار کوه بودیم، بمب کنار زمین ما افتاد. یه نفر رو همون اطراف دیدیم که افتاد و مرد. شب برگشتیم خونه و دوباره اینجا رو زدن و دخترمون شیمیایی شد. اون شب رفتیم روستای انجُمنه تا دخترمو ببریم دکتر ولی حالش خیلی بد بود و تموم کرد. اون شب هیچ کس جرأت نمی کرد دخترمو بشوره، آخر سر ماموستای روستا با دو سه نفر از زنای ده صحبت کرد و اونا دستکش دستشون کردند و شستنش." آن زمان او 6 بچه داشت و "آرام"، پسر کوچکش هنوز به دنیا نیامده بود. وقت نهار که می شود، می آید خانه، از کارگری. عرقش را پاک می کند، می نشیند گوشه ای و می گوید، خوش آمدید. بعد نفسی می گیرد و مادرش می گوید، آن موقع هنوز نبود ولی حالا مشکل اعصاب دارد: "بیشتر از چند جمله نمی شود با او حرف زد، عصبانی می شود." دختر او را حالا شهید حساب کرده اند و ماهی یک میلیون تومان مستمری می گیرد. "چند سال طول کشید تا تونستیم ثابت کنیم دخترم تو بمباران شیمیایی اون سال از بین رفته؛ تا اینکه ماموستای انجمنه اومد و گفت من خودم این بچه رو دیده ام و شیمیاییه. حالا هم بچه ها هرکدوم مشکل اعصاب دارن. شوهرم فوت شده؛ اونم شیمیایی بود. سرطان خون گرفت و بعد زد به روده و معده و ریه اش. از آلمان دکتر اومد و گفت به خاطر شیمیاییه. ما تا مدت ها نمی دونستیم شیمیایی چیه، بعد اون روز گروهی به اینجا اومدن و به ما درباره خطراتش آموزش دادن."
او این ها را می گوید و "آرام" حرفش را ادامه می دهد: "ما درخواست داریم از کسانی که مثل من بعد از زمان شیمیایی شدن اینجا، به دنیا آمدند تست بگیرند و ببینند که به ما منتقل شده یا نه. تا به حال هیچ کس نیامده اینجا که از ما در این باره سؤال کند، درحالی که من فکر می کنم به من منتقل شده. ممکن است الان مشخص نباشد ولی اثرات شیمیایی به مرور زمان مشخص می شود." و بعد "ساسان عباسی"، رئیس شورا می آید وسط حرف هایش: "بر اساس آخرین آماری که ما داریم در این روستا 1100 نفر پرونده جانبازی تشکیل داده ن. خیلی ها اون موقع که اینجا شیمیایی شد، مهاجر بودن ولی حالا به شهرای خودشون برگشته ن. خیلیا قیدشو زدن که دنبال کار جانبازیشان برن، چون یا پول نداشتن یا امید. 90 درصد مردم این روستا شیمیایی شده ن و تعداد کمی درصد جانبازی گرفته ن. نمونه ش مادر خودم، اون موقع چشماش قرمز شده بود، یه بیمارستان صحرایی زده بودن پشت اینجا، بین روستا و سه راه حزب الله، رفت اونجا، شربتی دادن و بهتر شد و دیگه دنبالش نرفت. ما تا به حال ندیدیم که یک گروه خاص یا انجمنی وضع شیمیایی شده های اینجا رو دنبال کنه. هرکس مشکلی داشته باشه میره فرمانداری و درخواست می ده."
حرف های او را "لیلا" خانم، قطع می کند "شام بمانید." نمی شود ماند. کاک "محمد" منتظر است؛ در خانه کوچکش، تکیه داده به پشتی قدیمی، نشسته کنار همسرش "ثانیه". پایین سراشیبی که راه را به خانه "لیلا" می رساند، خانه آن هاست. سقف خانه همسایه، حیاط آن هاست. "محمد" 86 ساله به زحمت خودش را رسانده دم در. پرده را کنار می زند و می گوید: "بفرمایید" از فارسی همین یک کلمه را می داند. می گوید بفرمایید و سقلمه می زند به "ثانیه" که "آب بیاور". می نشیند زیر نور کم آفتابی که از پنجره کوچک چوبی خانه اش روی گل های ریز قالی رنگ و رو رفته خانه می ریزد و از روزی می گوید که جنگ آواره شان کرده بود و بمب های شیمیایی صدام، آواره تر. "اون موقع ما آواره بودیم و رفته بودیم تو کو ها. رودخونه هم طغیان کرده بود و سیلاب شدیدی بود. هرطور بود از رودخونه گذشتیم و برگشتیم خونه. اون روز من تو پشت بوم همین خونه ایستاده بودم و دیدم که بمبی از آسمان اومد و خورد پایین روستا. اونجا، ببین. پای باغ انگور. اون موقع خواستیم فرار کنیم، رفتیم سمت رودخانه، وقتی رسیدیم، حاج علی گفت، "جمیل بیک" رفته توی آب و مرده، توی آب نریم بهتره. دوباره برگشتیم خانه. همسایه مون گفت، سریع باید منو ببرن سروآباد، گفت ببریدش وگرنه از بین می ره. بعد رفتیم سروآباد. دست و پام سوخته بودن. منو انداختن تو یه خونه سیمانی و هیچ کس پیشم نمی اومد. سه روز لخت لخت تو اون خانه بودم. از حال خودم خبر نداشتم. بعد منو انداختن تو یه پتو و بردند تهران. دو هفته تهران بودم. دستام همه سوخته بودن و پماد می زدن. بعد دو هفته تو 20 فروردین 67 بردنم فرودگاه و با دو نفر دیگه سوار طیاره کردن و رفتیم سوئد. تو اون هواپیما 80 نفر بودن و همه شیمیایی بودن. یک سری دیگه رو هم بردن آلمان. یه نفر پاوه ای هم با ما بود. می گفت 6 روز جنازه های شیمیایی رو جمع کرده و خودش هم شیمیایی شده بود. همه بدنش سوخته بود، فقط رگ هاش معلوم بود. ما 40 روز در سوئد در بیمارستان بودیم." به کاک "محمد" اول 80 درصد جانبازی دادند و بعد که کم کم بهتر شد، شد 25 درصد. "کم کم که بهتر شدم، درصد جانبازی رو پایین آوردن. 15 ساله مستمری جانبازی گرفته ام اما اول مرداد رفتم حقوق بگیرم، گفتن دیگه به من حقوق نمی دن.
بیشتر روستاهای مریوان در زمستان و بهار سال 66 و 67 شیمیایی شدند و تعداد کمی، حتی در میان کرد ها، هستند که درباره آن ها بدانند. داستان زندگی مردم این روستا ها هم مثل "سردشت" و "حلبچه" و "زرده"، در کتاب جنگ 8ساله، ثبت و البته بسته شده؛ ایران با وجود حق شکایت در دادگاه های بین المللی و زنده کردن پرونده حقوقی غیرنظامی هایی که شیمیایی شدند، هنوز در این باره سکوت کرده اند.ک/1
533


26/07/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن