واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سردرگمي در تجربهگرايي، كسالت در خلاقيت
تماشاخانه ايرانشهر به عنوان يكي از مراكز مهم هنري كشور كه نمايشهاي مختلفي را در طول سال ميزباني ميكند اين روزها با فراز و نشيبهاي زيادي رو به روست
نویسنده : احمد محمدتبريزي
تماشاخانه ايرانشهر به عنوان يكي از مراكز مهم هنري كشور كه نمايشهاي مختلفي را در طول سال ميزباني ميكند اين روزها با فراز و نشيبهاي زيادي رو به روست. از كنار مسائل حاشيهاي پيش آمده كه بگذريم و فقط به كيفيت آثار اجرا شده از ابتداي امسال توجه كنيم، متوجه خواهيم شد فلش اين فراز و فرودها بيشتر به سمت پايين خواهد بود تا بالا.
دور شدن از فضاي هنري و روي آوردن به تئاتر تجاري اصليترين مؤلفه افت كيفي نمايشهاي اجرا شده در تماشاخانه ايرانشهر است. حضور چهرههايي كه ارتباط چنداني با دنياي نمايش ندارند و حضورشان فقط براي جذب مخاطب بيشتر است شايد بتواند افراد زيادي را به سالنها بكشاند ولي به هيچعنوان آنها را راضي نگه نخواهد داشت. اگر به ليست نمايشهاي چند وقت اخير ايرانشهر و چهرههايي كه در نمايشها بازي كردهاند نگاهي بيندازيم به خوبي متوجه موضوع خواهيم شد. «كسي نيست همه داستانها را به ياد آورد» تازهترين نمايشي است كه در ايرانشهر به روي صحنه رفته و مانند خيلي از قاعده آثار قبلي مستثني نيست. نمايشي كه به عنوان نمايشنامهنويس نام محمد چرمشير را يدك ميكشد و چهرههاي شناخته شدهاي بازيگران آن هستند ولي نه هيچ نشاني از درخشاني نوشتههاي چرمشير در آن وجود دارد و نه بازي خارقالعادهاي از چهرههايي مثل برزو ارجمند، سيامك انصاري و ليلي رشيدي.
رضا حداد به عنوان كارگردان در بروشور توضيح داده كه قرار است «كسي نيست همه داستانها را به ياد آورد» نمايشي باشد «بر مدار تجربهگرايي، اجراهاي ساختارشكن و خلاقيتهاي بصري»، اما نمايش او نه تنها فاقد تمام ويژگيهاي گفته شده است بلكه اثري است شلوغ و سردرگم كه معلوم نيست به دنبال چه ميگردد و چه ميخواهد بگويد. با اينكه اينجا مشخص نيست منظور از ساختارشكني و تجربهگرايي چيست ولي خلاقيتهاي بصري را تا به حال در گروههاي بدون ادعا، كوچك و دانشجويي جوان كه در زمان باز بودن تالار مولوي نمايشهايشان را به روي صحنه ميبردند تماشا كرده بوديم.
آتشسوزي بزرگي در بنبست يكي از مناطق تهران اتفاق افتاده و آتشنشانان با حضور در محل قصد اطفاي حريق و نجات جان آدمهاي اسير در دام آتش را دارند. حالا ما هم همراه آتشنشانان ميشويم، به محل مورد نظر ميرويم و با ساكنان بنبست، دلمشغوليها و دغدغههايشان آشنا ميشويم.
چرمشير از نوشتن يك داستان مشخص كه داراي يك روند، عطف و گره باشد دوري كرده و با خلق شخصيتهاي مختلف ما را وارد نمايش ميكند. به همين دليل «كسي نيست همه داستانها را به ياد آورد» اثري پربازيگر و پرسوناژ است كه بيشتر زمان آن به مونولوگگويي شخصيتها ميگذرد. فضاي خلقشده توسط نمايشنامهنويس شلوغ و سردرگم است. شخصيتها خيلي به همديگر ربط ندارند و خيلي كمك زيادي به پربار كردن داستان نميكنند. اگر هر كدام از شخصيتهاي نمايش را از داستان حذف كنيم اتفاق خاصي در روند اجرايي پيش نخواهد آمد و گاهي ديالوگها كاملاً شعاري و تصنعي ميشوند. تماشاگران نه با شخصيتها ارتباط برقرار ميكنند و نه با داستانهاي پراكندهاي كه تعريف ميشود.
كارگرداني رضا حداد را بايد يك قدم جلوتر از متن دانست و ايدههاي كارگرداني خيلي به كمك نمايش ميآيد. نورپردازي غيرمتعارفي كه توسط آتشنشانان ايجاد ميشود ايده جالبي است كه تركيبش با موسيقي بد نيست. در كل «كسي نيست همه داستانها را به ياد آورد» بيشتر بر فرمهاي كارگرداني استوار است و حداد سعي كرده تا از اين طريق بر جذابيت نمايشش اضافه كند. شايد اگر چرمشير و حداد در نوشتن متن وسواس بيشتري به خرج ميدادند كليت كار بسيار بهتر از نمايشي كه امروز روي صحنه است درميآمد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]