واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عاملي حياتي در زندگي معلولان نویسنده : فرزانه حبوطي زندگي فراز و نشيبهاي بسياري دارد؛ لحظهاي شاد و لحظهاي غمگين، لحظهاي اميدوار و لحظهاي نوميد. بارها اتفاق افتاده كه فرد بهعلت داشتن مشكلات زياد، از زندگي و داشتن لحظاتي توأم با آرامش بينصيب مانده است. هر انساني هدفي دارد و براي رسيدن به اهداف متعالي خود در تلاش است. من، شما، ديگري و كلا همه ما به نحوي براي داشتن يك زندگي راحت و سرشار از آرامش در تلاش و تكاپو هستيم. در دنياي امروز مشكلات روحي- رواني بسيار حاد و طاقتفرسا شده است. تمامي افراد جوامع مختلف به نحوي درگير مشكلات روحي- رواني، افسردگي، نوميدي و هرگونه مشكل خاص خود هستند. حال در اين بين افرادي نيز هستند كه علاوه بر مشكلات روحي، مشكلات جسمي و حركتي نيز دارند. آري معلولان علاوه بر تمامي مشكلات و حوادث زندگي، مشكلات جسمي را نيز تحمل ميكنند. همين نكته مهمترين مبحث در مورد اعتماد به نفس و تقويت روحيه براي ادامه زندگي است. اگر فرد معلول روحيه زندگي كردن و اميد خود را از دست بدهد نميتوان توقع داشت كه زندگي سالم و سرشار از آرامشي داشته باشد. معلولان 2 دسته هستند: معلولاني كه از ابتداي زندگي بهعلت مسائل مختلف ژنتيكي و كمبود مواد معدني و ويتامينها در بدن مادر دچار معلوليتهاي مختلفي شدهاند. دسته ديگر معلولاني كه در طول عمر و زندگي خود بنابر حوادث مختلف، تصادفات، برخي بيماريها و عوارض گوناگون دچار معلوليت و نقص عضو ميشوند.ما شاهديم كه تمامي معلولان طي مدتي از زندگي و عمر خود و حتي گاهي اوقات تمامي عمر خود دچار مشكلات روحي- رواني و افسردگيهاي خاصي ميشوند اما در اين بين لازم است معلولاني كه با تمام قوا، حس تلاش و حركتهاي بسزايي داشتهاند را ناديده نگيريم. حال بايد ديد در اين بين چه كساني ميتوانند نقش مؤثر و مفيدي در تقويت اراده و داشتن روحيه مناسب و حس اعتماد به نفس براي اين قشر داشته باشند. اولين و مهمترين كسي كه ميتواند نقش بسياربسيار مؤثري در اين امر داشته باشد خود فرد معلول است كه به نوعي مشكل جسمي و حركتي دارد. اگر فرد معلول خودش را قبول داشته باشد و روحيه مناسب و اميد به زندگي را در خود تقويت كند هيچگونه مشكلي نميتواند مانع پيشرفت و موفقيت او شود. البته گاهي اوقات مسائل و مشكلات مختلف دست به دست هم داده و در تضعيف روحيه فرد معلول مؤثر واقع ميشوند. بهعنوان مثال نگاههاي مردم، ديد غلط جامعه نسبت به افراد معلول، حس ترحم ديگران، مشكلات زندگي و معضلات رفتوآمد، كمبود امكانات رفاهي و مناسب براي اين قشر از جامعه و همه اينگونه مشكلات و عوامل كه قسمت عمدهاي از زندگي معلولان را شامل ميشود موجب كاهش اراده و تضعيف روحيه فرد ميشوند. در درجه دوم خانواده فرد معلول ميتواند نقش مؤثري در تقويت اراده و روحيه فرد داشته باشد. اگر خانواده بين فرزند معلول و غيرمعلول خود تفاوت قائل نشود و به دور از هرگونه ترحم و دلسوزي سعي در استقلال فرزند خود داشته باشد ميتوان اميدوار بود كه فرد معلول در زندگي شخصي و آينده خود بسيارقوي و غيرقابل شكست حاضر شود. دسته ديگر، دوستان و همسالان فرد معلول هستند. طي دوران تحصيلي، دانشگاه، امور شغلي، تفريحي و تمامي مراحل زندگي، همسالان و دوستانِ افراد معلول ميتوانند نقش مؤثري در زندگي آنها داشته باشند. چه بسيارند افرادي كه به خاطر داشتن دوست و هم صحبت خوب و مفيد، به زندگي اميدوار شدهاند و تمامي سختيها را به جان خريدهاند تا پابه پاي دوستان خود براي داشتن آيندهاي روشن تلاش كنند. درك متقابل و فرق قائل نشدن ميان افراد باعث ميشود كه فرد معلول همپاي ديگران تلاش كند و با تمامي مشكلات اعم از جسمي و روحي و رواني بجنگد، اما آيا همه افراد بدين امر مهم و وظيفه انساني خود عمل ميكنند؟ آيا تمامي افراد جامعه سعي ميكنند لااقل لحظهاي هم كه شده خود را به جاي فرد معلول حس كنند؟ آيا سعي ميكنند با درنظر گرفتن شرايط خاص اين دسته افراد، مشكلات رفتوآمدي و شرايط زندگي آنها را تجسم كنند؟ آيا افراد به اين نكته توجه ميكنند كه خدايي ناكرده شايد روزي چنين حوادث خاصي براي آنها نيز اتفاق افتد؟ آنگاه چه توقعي از افراد ديگر و جامعهاي كه درآن زندگي ميكنند خواهند داشت؟ آيا افراد جامعه درك ميكنند كه نقص عضو و معلوليت، محروميت نيست بلكه محدوديت است. دسته بعدي مسئولان و مجريان امور هستند. اگر مسئولان و مجريان هر جامعهاي براي حضور معلولان در بين اجتماعِ مردم تلاش كنند بهطور حتم راهكارهاي مختلفي نيز براي حل مشكلات بهوجود خواهد آمد. اما در اين بين تنها سازمان بهزيستي مسئول تمامي اوامر نيست بلكه تكتك سازمانها و ارگانها و بالاخص تكتك افراد جامعه مسئول اجراي امور هستند. از بين بردن مشكلات مختلف معلولان تنها مختص قشر خاص و سازمان خاصي نميشود. معلولان هم عضوي از اجتماع عظيم مردم هستند و بهعلت داشتن شرايط جسمي خاص نيازمند سرويسدهيهاي خاصي نيز هستند. داشتن روحيه مناسب، شاد و ارادهاي محكم و قوي مستلزم ديدگاه روشن بينانه اجتماع است. وقتي فرد معلولي شروع به تلاش و تكاپو براي ساختن آيندهاي روشن براي خود و جامعه ميكند، اگر افراد مختلف و خانوادهها و تمامي اقشار جامعه مدام كمبودها و نواقص جسمي او را گوشزد كنند آنگاه ديگر نميتوان اميدوار بود كه عاقبتِ جامعه معلولان به سرانجامي شيرين و دلپذير برسد. همه ما به حقيقت افراد معلول و با استعدادي را ديدهايم كه درخشيدهاند و مقامهاي بسيار با ارزشي براي كشورمان كسب كردهاند، پس در اينكه ميتوان روي معلولان حساب كرد شكي نيست.اما در اين بين برميگرديم به اراده و روحيه خود افراد معلول. آيا يك فرد معلول اعم از جسمي و حركتي ميتواند آنقدر بهخود و اراده خود ايمان داشته باشد كه حتي مشكلات نيز نتواند در تضعيف روحيهاش مؤثر باشد؟ البته كه ميتواند، اما رسيدن به اين مرحله از اراده، نيازمند عزمي راسخ و پشتكاري عظيم است. معلول اگر خود را قبول كند و به خداي خود ايمان داشته باشد و مطمئن باشد كه به همه چيز خواهد رسيد پس مشكلات و فراز و نشيبها نميتواند مانع رسيدن به اوج قلههاي خوشبختي و موفقيت شود. اگر از خداوند ياري بخواهيم و عزم خود را جزم كرده و حركت كنيم همچنين به داشتن آيندهاي درخشان اميدوار باشيم ديگر دليلي براي يأس و نوميدي نخواهد ماند. در اين بين افرادي كه براثر ضايعات نخاعي ناشي از حوادث و عوامل مختلف دچار معلوليت جسمي و حركتي شدهاند مستلزم شرايط ويژه و رسيدگيهاي مؤثرتري هستند. فردي كه از ابتداي زندگي سالم بوده و بعد از مدتي در اثر حادثه يا تصادف يا هرگونه معضلي دچار معلوليت ميشود براي وفق دادن روحيه خود با شرايط ايجاد شده نياز به زمان بيشتري دارد. قبولاندن شرايط جديد و عادت كردن به معلوليت مورد نظر، براي فردي كه دچار آسيب نخاعي شدهاست بسيار مشكلتر از فردي است كه از ابتداي زندگي معلوليت داشته است. اين امر نكته بسيار حادي است كه روانشناسان و جامعه شناسان نيز براي يافتن راه حلهاي مناسب در تلاشند. اما بازهم اراده خود فرد مهمترين و بارزترين نكته اساسي براي قبول كردن و وفق دادن شرايط است. سرنوشت دست خودماست و خداوند ما را مختار آفريده، اگر بخواهيم ميتوانيم با هرنوع شرايطي زندگي كنيم و براي داشتن يك زندگي آرام، شكرگزار پروردگارمان باشيم. همينطور اگر نخواهيم شرايط را قبول كنيم، ميتوانيم زندگي را بر خود و اطرافيان تلخ كرده و در انزوا و تنهايي، آينده خود و خانوادهمان را تباه كنيم. لذا قبول كنيم كه زندگي ادامه دارد و ما نيز عضوي از قشر عظيم اجتماع هستيم و حق زندگي و نفس كشيدن داريم، آنگاه اگر براي رسيدن به نقطههاي روشن و فتح آسمان خوشبختي تلاش كنيم، بايد مطمئن باشيم كه جامعه نيز ياري مان خواهد كرد. مطمئن باشيم كه موفق خواهيم شد زيرا هر لحظه و همه جا خداوند ياريمان ميكند. لبخند بزنيم و شادباشيم كه زندگي از آن بندگان است. به اميد روزي كه همه ما انسانها اعم از معلولان و غيرمعلولان به اوج قلههاي خوشبختي و سعادت دنيوي و اُخروي برسيم. ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : farzanehabooti/س
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 552]