واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: گرفتن ماهی از آب گل آلود نوبل تهران- ایرنا- وقتی برای اولین بار اسم هایی مثل مو یان، گائو شینگجیان و ایمره کرتس را شنیدیم، قبلش نمی دانستیم که این اسامی مارک ماشین لباس شویی هستند، نام استپی در روسیه اند یا نام هایی برای چند نوع پرنده کمیاب! اما ناگهان فهمیدیم این اسامی غریب که برای اولین بار به گوش مان می خورد، نویسنده هستند و این قدر هم آدم حسابی هستند که نوبل برده اند. ناگهان هم بازار کتاب ما پر شد از ترجمه های رنگارنگ و متعددی از آثار این بزرگواران.
روزنامه «ابتکار» طی یادداشتی به قلم «محسن فرجی» نویسنده و روزنامه نگار می نویسد:
البته گاه هم بودند نویسندگانی که کمابیش اسم آنها را قبل از بردن جایزه نوبل شنیده بودیم. مثل گونتر گراس. اما از این نویسنده، سال های سال پیش فقط یک کتاب «موش و گربه» با ترجمه کامران فانی منتشر شده بود. با این حال، همین که نوبل ادبیات را برد، هر مترجمی که از راه رسید، دستی به سر یکی از کتاب های او کشید!
حالا این جناب پاتریک مودیانو هم که امسال مفتخر به دریافت جایزه نوبل شده، از این قاعده مستنثنا نیست. البته خوش بختانه ما نام او را قبل از نوبل بردن شنیده بودیم و می دانستیم چنین نویسنده ای هم وجود خارجی دارد. چون چند مترجم به سراغ کتاب هایش رفته بودند که معروف ترین هایشان زنده یاد ساسان تبسمی و اصغر نوری هستند. اما حالا که همای نوبل ادبیات بر شانه او نشسته است، منتظر باشید که کل صنعت نشر ما دچار «مودیانو زدگی» شود و ویترین ها و قفسه های کتابفروشی های ما پر شود از کتاب های این نویسنده فرانسوی. حتی انتظار این را داشته باشید که از یک اثرش چند ترجمه مختلف به چاپ برسد. البته بازگردان آثار یک نویسنده نوبلیست به خودی خود اتفاق بدی نیست. اما اینکه چنین اتفاقی باعث شود مترجم ها، خاصه مترجمان کمتر معروف و مقبول، ناگهان به کتاب های او هجوم بیاورند و از نمد نوبل برای خودشان کلاهی بدوزند، غم انگیز است. به این دلیل که شتاب این مترجمان برای سبقت گرفتن از همدیگر و زودتر به بازار فرستادن کتاب های مودیانو، به معنای قربانی کردن کیفیت مقابل پای شتاب زدگی است ( البته اگر که کارهای این مترجمان از اساس کیفیت داشته باشد.)
در این میان، برخی ناشران هم از آب گل آلود نوبل، ماهی خودشان را می گیرند و گاه با سفارش ترجمه یک کتاب از یک نویسنده نوبل برده به گروهی از مترجمان، آنها را وا می دارند که زودتر کار را به سرانجام برسانند و کلک کتاب را بکنند! آنها یک کار ناجوانمردانه دیگر هم می کنند. آن هم اینکه هر کتابی از نویسنده نوبلیست منتشر می کنند، روی جلدش می نویسند «برنده نوبل ادبیات». یعنی این طور وانمود می کنند که مشخصاً آن کتاب، نوبل ادبیات را برده است، در حالی که نوبل را به مجموعه آثار یک نویسنده می دهند و نه به یکی از کتاب هایش.
در این میان، مخاطب هم که معمولاً شناخت چندانی از ادبیات جهان ندارد، به این فریب که همان کتاب برنده نوبل شده است، تن می دهد. اساساً هم فکر می کند که وقتی نویسنده ای نوبلیست شده، حتماً کارهایش یکی از دیگری درخشان تر است. اما در این میان چند نکته مغفول می ماند.
یکی اینکه گاه جغرافیای فرهنگی نویسنده نوبل برده چنان از ما دور است که نمی توانیم راه به جهانش ببریم و با آن ارتباط برقرار کنیم. دیگر اینکه همه آثار یک نویسنده نوبلیست الزاماً قدرت و قوت یکسانی ندارند و گاه برخی از آنها چندان هم جذاب و موفق نیستند. اما در این بلبشوی شتاب زده برای ترجمه آثارش، همه کتاب های او به شکل «در هم» ترجمه می شوند و ناشر و مترجم هم چندان به کیفیت این آثار فکر نمی کند. نتیجه اش هم می شود بالا رفتن تب ترجمه و انتشار و خرید آثار یک نویسنده که معمولاً هم این تب تند، زود فرو می نشیند.
البته که این وضعیت اسف بار تنها به پخته خواری مترجمان و ناشران و بی اطلاعی مخاطبان برنمی گردد، بلکه باید ریشه این آسیب را در صنعت نشر ما جست وجو کرد که تا حرفه ای و قدرتمند نشده است، این اتفاقات در آن اجتناب ناپذیر است.
اول**1368**
19/07/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]