واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
هر شب یک "داستان کوتاه":...ولی فرزند تو از شیعیان ما میشود
مولای من! تمام نشانه ها برای من ثابت گردیده و حجت بر من تمام شده و حقیقت آشکار گشته است.
به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران،«هبةالله بن ابی منصور» نقل میکند که مردی بود به نام «یوسف بن یعقوب» اهل فلسطین، روستای «کفرتوثا» که بین او و پدرم رفاقت و دوستی بود.
روزی یوسف به دیدار پدرم به «موصل» آمد و چنین گفت: متوکل مرا به «سامره» احضار نموده و من برای نجات از شرِّ او یکصد دینار طلا برای امام هادی علیه السلام نذر کرده ام. پدرم نیز کار و نذر او را تحسین کرد. آنگاه به سوی سامرا حرکت کرد.
یوسف که مردی نصرانی (مسیحی) بود، با خود گفت: اوّل پول نذری را به علی بن محمد الهادی علیه السلام برسانم، آنگاه نزد متوکل روم. اما مشکلش این بود که آدرس منزل حضرت را نمیدانست و از سراغ گرفتن نشانی خانه آن حضرت نیز میترسید؛ چون احساس میکرد اگر متوکل از این امر باخبر شود، او را بیشتر آزار میدهد. ناگهان بر دلش گذشت که مرکب خود را آزاد گذارد، شاید به خانه آن حضرت دست یابد.
مرکب او همین طور در کوچه های سامرا میرفت تا سرانجام در کنار خانه ای ایستاد. هر کاری کرد حیوان حرکت کند، از جایش تکان نخورد! در این میان، جوانی سیاهپوست از داخل خانه خارج شده، خطاب به او گفت: تو یوسف بن یعقوب هستی؟ او با تعجب به غلام نگاه کرد و گفت: بلی! آنگاه غلام به درون خانه برگشت. یوسف میگوید: من با خود گفتم که دو نشانه به دست آمد: یکی اینکه مرکب، مرا به خانه این مرد خدا راهنمایی کرد و دیگر اینکه در این شهر غربت آن غلام با نام مرا صدا زد.
در همین فکر بودم که غلام دوباره در را باز کرد و گفت: یکصد دینار را در کاغذی در آستینت قرار داده ای؟ با تعجب گفتم: بلی! با خود گفتم: این هم نشانه سوم. پول را به آن جوان داده، با اجازه امام هادی علیه السلام وارد خانه شدم و راز آمدنم را به سامرا و خدمت آن حضرت بیان کردم و اضافه کردم که مولای من! تمام نشانه ها برای من ثابت گردیده و حجت بر من تمام شده و حقیقت آشکار گشته است.
حضرت هادی علیه السلام فرمود: «ای یوسف! [با این حال] تو مسلمان نمیشوی! ولی از تو پسری به دنیا میآید که او از شیعیان ما میباشد! و این را بدان که ولایت و دوستی ما به شما سودی میرساند... تو از متوکل نگران مباش، او دیگر نمیتواند به تو ضرری برساند... .»
یوسف نزد متوکل رفت و بدون کوچکترین آسیبی از نزد متوکل برگشت، و طبق خبر حضرت هادی علیه السلام بدون ایمان از دنیا رفت، ولی خداوند پسری به او داد که از دوستان اهل بیت علیهمالسلام بود، و همیشه افتخار میکرد که مولایم امام هادی علیه السلام از تولد و آمدن من خبر و بشارت داده است.
اثبات الهداة، ج 3، ص 371، ح 37؛ محجة البیضاء، ح 4، ص 313.
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]