واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: وقتي تفاوت كريكت و كبدي را نميدانيم!
در فرانكفورت ما دقيقاً مثل بچههايي هستيم كه دعوت شدهايم به يك استاديوم كه در آن كريكت بازي ميكنند! ما اصلاً تفاوت كريكت و كبدي را نميدانيم. در بهترين حالت لباس ورزشي را پوشيدهايم و زانوبند هم بستهايم و كلاه محافظ هم سرمان است.
در فرانكفورت ما دقيقاً مثل بچههايي هستيم كه دعوت شدهايم به يك استاديوم كه در آن كريكت بازي ميكنند! ما اصلاً تفاوت كريكت و كبدي را نميدانيم. در بهترين حالت لباس ورزشي را پوشيدهايم و زانوبند هم بستهايم و كلاه محافظ هم سرمان است.
رضا اميرخاني، نويسنده نام آشناي ايراني اخيراً در خلال گفتوگويي به بيان روايتي از حضور ايران در نمايشگاه كتاب فرانكفورت پرداخته است كه آن را در ادامه ميخوانيد.
«در فرانكفورت ما دقيقاً مثل بچههايي هستيم كه دعوت شدهايم به يك استاديوم كه در آن كريكت بازي ميكنند! ما اصلاً تفاوت كريكت و كبدي را نميدانيم. در بهترين حالت لباس ورزشي را پوشيدهايم و زانوبند هم بستهايم و كلاه محافظ هم سرمان است. وقتي ميبينيم آنها در زمين ميدوند، ما هم ميدويم. ميچرخند ما هم ميچرخيم. دست ميزنند ما هم دست ميزنيم، ولي دقيقاً نميدانيم بازي چيست و تنها كمي ورجه و ورجه ميكنيم و البته بعد از آن برميگرديم و گزارش ميدهيم. همه اينها در حالي است كه ما اصلاً نميدانيم بازي كريكت چيست و چه قوانيني بر آن حاكم است و فقط لباسش را پوشيدهايم!
در آن سال من در فرانكفورت سه كتاب براي فروش حقرايت ارائه كرده بودم. يكي به روسي ترجمه شده بود ديگري به عربي و آخري به انگليسي. بيش از ۱۰ قرار كاري گذاشتم. با يك ناشر كانادايي حدود يك سال مكاتبه داشتم براي انتشار ترجمه انگليسي جانستان كابلستان و عاقبت موفق نشدم. كاري هم داشتم كه در تركيه منتشر شده بود و ناشرش حق التأليف نداده بود. با نماينده وزارت فرهنگ تركيه قرار كاري گذاشتم و رسماً به من گفت چون كشورت به كپيرايت نپيوسته است شكايتت راه به جايي نخواهد برد. اين يعني نتيجه بازي را واگذار كردم؛ سه بر صفر! اما بسيار از سفرم راضي بودم چون كمي قواعد را فرا گرفتم.
حالا با اين دست تجربهها اينكه من برگردم و در رسانه داخلي لاف در غربت بزنم كه 17- يك مسابقه را بردهام و كلي دستاورد داشتهام، بسيار خطرناك است. به نظرمن تقريباً هيچ مراوده به دردبخوري در بسياري از رفتوآمدهاي ما به اين دست نمايشگاهها شكل نميگيرد. البته من نسبت به آقاي شهرامنيا (در مقايسه با پيشينيانش) بسيار خوشبين هستم و به نظرم ايشان دستكم ميداند كه قرار است بازي برگزار شود!
يك سؤال جدي كه در اين ميان مطرح است اين نكته است كه چند رايت كاتالوگ همين الان براي نمايشگاه فرانكفورت آماده كردهايم؟ چند نفر كه سر و دست ميشكنند براي گرفتن غرفه در سالن پنج، غرفه مجازي در سايت نمايشگاه فرانكفورت گرفتهاند؟ چه تعداد قرار ملاقات كاري در سالن ملاقاتها تنظيم شده است؟ اينها همه گرم كردن قبل از بازي است.
در فرانكفورت پسر يكي از ناشران بسيار قديمي و خوشنام آمد و از مرحوم پدرش خاطرهاي نقل كرد. گفت كه از همان سال ۵۴ شمسي كپيرايت را رعايت كرده است و پدرش در آن زمان به دليل مشكلات فني و عدم صرفه اقتصادي كپي كاري، مجبور به خريد رايت برخي توليداتش شده است. بعد ايشان گفت كه ژاپن در اوايل دهه ۸۰ شمسي يكي از محصولات انتشاراتشان را براي توريستهايش خريد و حالا هر سال سر سال براي مؤسسه وي پولش را ميفرستد! اين به نظر من يعني نتيجه گرفتن در اين بازي كه البته براي اين دوست ناشر ۳۰ سال طول كشيده است. حالا پس ميدانيم كه اولاً بايد بازي كنيم. ثانياً بدانيم ۳۰ سال طول ميكشد تا به صورت فردي موفق شويم. ثالثاً سعي كنيم ۳۰ سال را كوتاهتر كنيم كه اين با فعاليت گروهي ممكن است.
در دنيا معمولاً آژانسهاي ادبي خريد و فروش رايت را انجام ميدهند. البته اين مانع حركت مستقيم نويسنده نيست. مثلاً در مورد كشور ما معدود ناشراني كه بعضي اوقات رايت خريدهاند بيشتر مستقيماً با نويسنده طرف شدهاند. متأسفانه نسبت به زحمات آژانسهاي ايراني هنوز نتيجه در خوري نديدهايم. در فرانكفورت و گزارشهاي آن، گروهها و كشورها، در پايان نمايشگاه گزارش گردش مالي ميدهند. يعني تراز خريد و فروش رايت را منتشر ميكنند؛ ما نه ميخريم نه ميفروشيم اما پيروزمندانه شركت ميكنيم!»
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]