واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
خاطرات شیرین محبوبه بیات از دوران مدرسه
اگر یک نوجوان عشق سینما باشید که هیچوقتِ خدا هم پولی برای سینما رفتن و فیلم دیدن بهشما تعلق نگیرد، آنوقت مجبور میشوید از اول تا آخر هفته پول تو جیبی مدرسه را سر هم کنید که یک بلیط از تویش در بیاید.
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس خانواده جام نیوز، از اولین روز مدرسه انشا هم شروع میشود، انشایی که بخشی از آن در ذهن حک شده و میماند تا انتهاییترین روزی که هستیم، روزهای مدرسه، روزهایی بهخاطر ماندنی است، پاک نمیشود، حتی با پاککن بیرحم روزگار!
منطقه فارس، اول مهر، اینبار بهانهای شد تا پای خاطرات دوران مدرسه کسانی بنشینیم که اکنون در زمینههای مختلف فرهنگی و هنری به مرتبهای رسیدهاند که لازم است کنار نامشان " استاد" بگذاریم.
گفتوگوها کوتاه است و اصرار داشتیم تاثیرگذارترین کتابی را که استادان امروز عرصههای هنر و فرهنگ، در کودکی خواندهاند، توصیه کنند، تا به روز 24 آبان نیز که با نام و کتاب و کتابخوانی نامگذاری شده است، ادای احترامی کرده باشیم!
محبوبه بیات: جرأت نداشتم روبان به موهایم بزنم!
محبوبه بیات با کتاب " سگ ولگرد " – برای اولین بار – فهمیده است که موجودات جاندار رنج میکشند. فرق نمیکند انسان باشند، حیوان یا گیاه.
شاید برای همین است که مدتها از دو سگ نگهداری میکرده که یکیشان ناخوش بود و احتیاج به مراقبت و البته هزینه داشت. پیشتر از سگ ولگرد، کتاب " وغ وغ ساهاب " را از هدایت خوانده، اما برایش قابل درک نبوده است.
این نسل کتابخوانها خاطرات جالبی دارند از کتابهای اجارهای، از قراری، شبی یک قرآن! و اولین رویاروییشان با مطالعه آزاد برمیگردد به داستانهای کیهان بچهها.
اما برای محبوبه بیات " پر " نوشته ماتیسن، تأثیر گذارترین کتاب دوران نوجوانی بوده است. او میگوید: « این کتاب را در 12 سالگی خواندم.
بسیار عاشقانه و رمانتیک بود و تا مدتها بعد از خواندنش قاطی بودم ». خاطرات او از دوران مدرسه کمی آدم را دمغ میکند. جای شکرش باقی است که آخرش خوب تمام میشود.
میگوید: «پدر من تمام اموالش را به برادرش سپرد، چون مادرم بسیار جوان بود. خانواده عمو هم به رویشان نیاوردند و هنوز هم اموال پدر مرا استفاده میکنند. این باعث شد از گذشته، زندگی نسبتا مشکلی داشته باشیم. آن روزها هم در مدرسه، بین پولدارها و کسانی که ضعف مالی داشتند – مثل ما - فرق میگذاشتند.
بچه پولدارها هر کار که میخواستند میکردند، اما ما جرأت نداشتیم مثلاً یک روبان به موهایمان بزنیم. از کلاس 11 با برادرم به شیراز مهاجرت کردم و چه خاطرات خوبی از آن سالها دارم. چه معلمها، چه مدیر و چه بچهها، همه خوب برخورد کردند و رسم میهمان نوازی را به بهترین شکل بجا آوردند. آنها بودند که امکانات مناسب تئاتر در اختیارمان گذاشتند تا آن سال در شیراز برنده باشیم».
بیات قبل از انقلاب یکی از داستانهای کلیله و دمنه را برای گروه سنی نوجوان کار کرده است. سیمرغ/ 2014
۰۵/۰۷/۱۳۹۳ - ۱۹:۲۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]