واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصغر فرهادي نويسنده: محمد جباري کارگردان غير منتظره اجتماعي؛ اصغر فرهادي را با همين 3 صفت مي توان توصيف کرد؛ کارگرداني که در هر 4 فيلم سينمايي اش مي توان اين 3 ويژگي را به راحتي پيدا کرد؛ به خصوص در آخرين و پر سرو صدا ترين فيلمش؛ «درباره الي».کارگردان: کارگردان ترين کارگردان سينماي ايران؛ اين لقب را اين روزها به راحتي مي توانيد به اصغر فرهاي بدهيد. نبايد هيچ ترسي هم از دادن اين لقب به او داشته باشيد. او در «رقص در غبار»، «شهر زيبا»، «چهارشنبه سوري»و «درباره الي» و 2 سري سريال محبوب و پرطرفدارش، «داستان يک شهر» اين قدر مدرک برايتان آماده دارد که بدون هيچ نگراني اي مي توانيد سکانس به سکانس فيلم هايش را با فيلم هاي امروز ديگر کارگردان هاي سينمايي ايران مقايسه کنيد. در زمانه اي که کارگردانان قدري مثل حاتمي کيا و مهرجويي دوران افول خود را سپري مي کنند و آن دقت و انرژي گذشته را سر سکانس هاي فيلم هايشان خرج نمي کنند و در دوره گذاري که کارگردانان جوان نو رسيده هنوز دارند فيلم به فيلم تجربه مي کنند و غلط هاي خودشان را اصلاح مي کنند، او با ساخت 4 فيلم چنان اعتباري براي خودش دست و پا کرده که ديگر هيچ تماشا گر جدي سينمايي به راحتي نمي تواند از نام او و ديدن فيلم هاي او بگذرد. براي اثبات اين ادعا نيازي هم به ديدن دوباره فيلم هاي قبلي او نيست؛ فقط کافي است سکانس درياي درباره الي را ببينيد تا بفهميد با چه کارگردان قدري رو به رو هستيد؛ سکانسي که اجراي آن واقعا از حد سينماي ايران و کارگردان هاي ايراني بالاتر است و همه چيز آن در اوج است. فقط بايد سکانس دريا را ببينيد... . غير منتظره: تماشاگران فيلم هاي فرهادي فيلم به فيلم رودست مي خورند و انتظاراتشان نقش بر آب مي شود. بعد از يک درام عاشقانه تلخ مثل رقص در غبار با «درام اجتماعي سنگيني» مثل شهر زيبا رو به رو مي شوند. بعد يکدفعه با چهار شنبه سوري به وسط مشکلات طبقه متوسط اجتماعي پرت مي شوند و فيلمي مي بينند که هم جوايز جشنواره را درو مي کند و هم تماشاگران را سرازير سالن هاي سينمايي مي کند و حالا بعد از همه اينها با «درباره الي» رو به رو مي شوند، فيلمي سرتا پا متفاوت با همه فيلمهايي که از فرهادي ديده اند. فرهادي با تسلط بي چون و چرايش بر کارگرداني، فيلمنامه نويسي، بازي گرفتن و ديگر جزئيات فني و تکنيکي سينما، هميشه چيز جديدي براي غافلگير کردن حتي تماشاگران پيگير فيلم هايش دارد. اجتماعي: اگر فقط 2مورد بالا بود و از اين سومي در فيلم هايش خبري نبود، او حداکثر مي شد يک تکنسين کاربلد سينمايي ايران ولي چيزي که فيلم هاي او را درگير کننده از کار مي آورد و باعث مي شود فيلم هايش تا مدت ها يقه تماشاگر را ول نکنند، دست گذاشتن فرهادي روي داغ ترين و فراگيرترين دغدغه هاي اجتماعي جامعه ماست. او نه تنها اين دغدغه هاو مشکلات را به بهترين واثر گذارترين شکل مطرح مي کند، بلکه با همه توان سينمايي -اجتماعي اش تماشاگر را هم در لحظه لحظه فيلم درگير کرده و هم در قضاوت اخلاقي اجتماعي قصه، شريک مي کند؛ تماشاگري که بعد از تماشاي درباره الي و رو به رو شدن با بخشي از واقعيت شخصي-اجتماعي خودش روي پرده سينما، خلع سلاح مي شود و چاره اي ندارد جز سپردن خودش به چنگک هاي دنياي فيلم؛ دنيايي که آرزوي فرهادي رسيدن به آن است؛ «در سينمايي که من آرزومند آنم، تماشاگر در طول تماشاي اثر مجبور است قضاوت گر باشد و خود تشخيص بدهد که چه کس يا کساني خيرند و چه کس يا کساني شر. چه بسا تماشاگري که اين را خير مي داند و آن را شر، درست نظرش نقطه مقابل نظر و قضاوت تماشاگر صندلي کناري اش باشد. در واقع فيلم خط کشي مسلم و محرزي براي دايره قضاوت مجموع تماشاگران ترسيم نمي کند و از همنفسي و يک صدايي تماشاگرانش خوشحال نخواهد بود. اين سينما، امکاني را براي تماشاگرش فراهم مي کند که پس از تماشاي فيلم به شناختي از خود و روان خود دست يابد و به ناشناخته هاي درون خود پي ببرد. او هنگامي که از سينما بيرون مي آيد، مي تواند از خود بپرسد چرا دوست من که با هم به تماشاي اين فيلم آمده ايم، دوست داشت آن شخصيت به هدفش برسد و حق را به او داد و من درست برعکس، آرزوي شکست همان شخصيت را داشته ام؟ تفاوت درون وروان من با دوستم چيست؟ درباره الي تلاش من براي رسيدن به اين آرزوهاست».منبع:مجله همشهري جوان، شماره215 /س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]