واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آبله مرغون BBC و انقلاب يمن
بيبيسي فارسي اين روزها الحق كه موجبات تفريح روزنامه نگاران را فراهم كرده است. رسانهاي كه صاحبش براي مردم ايران تلخي دويست ساله دارد و برخيها احساس ويژهاي به آن دارند. اما اين احساس ويژه براي روزنامه نگاران به گونه ديگري است، وقتي كه ميبينند انقلاب يمن و سقوط پايتخت اين كشور 27ميليوني به دست انقلابيون در چند روز اخير حتي جاي يك كلمه خبر را در اين رسانه ندارد اما آبلهمرغون كروبي در بيبي سي تيتر دوم صفحه اصلي ميشود.
نویسنده : غلامرضا صادقيان
بيبيسي فارسي اين روزها الحق كه موجبات تفريح روزنامه نگاران را فراهم كرده است. رسانهاي كه صاحبش براي مردم ايران تلخي دويست ساله دارد و برخيها احساس ويژهاي به آن دارند. اما اين احساس ويژه براي روزنامه نگاران به گونه ديگري است، وقتي كه ميبينند انقلاب يمن و سقوط پايتخت اين كشور 27ميليوني به دست انقلابيون در چند روز اخير حتي جاي يك كلمه خبر را در اين رسانه ندارد اما آبلهمرغون كروبي در بيبي سي تيتر دوم صفحه اصلي ميشود.
اين احساس ويژه فقط به اين ظرافتكاريها (!) ختم نميشود؛ خيلي از روزنامهنگاران در ايران با برخي از اسامي مديران و گردانندگان بيبيسي آشنايي خاصي دارند. مثلاً صادق صبا – كه درباره آن كار ويژهاش شنيدهايد و ميدانيد – يا نفيسه كوهنورد، خبرنگار جبهه و جنگ بيبي سي با آن عكس خاطرهانگيزش در كنار آن رئيسجمهور اسبق، يا ناجيه غلامي و فرحناز قاضيزاده، مجريان بيبي سي كه تا همين چند روز پيش به داعش ميگفتند: «دولت اسلامي» اما حالا كه انگليس هم نصف و نيمه وارد ائتلاف توبه عليه داعش شده است، بالاجبار ميگويند: «موسوم به دولت اسلامي»! يا مسعود بهنود، نويسنده اين سه زن!
همين چند روز پيش محمود مختاريان از دوستان و پيشكسوتان روزنامهنگاري كه به همراه نگارنده براي آموزش روزنامهنگاري در موسسهاي حضور به هم رسانده بود، حسابي از بهنود تعريف ميكرد و ميگفت: «مسعود دلش ميخواست در ايران بماند و اگر در همين رسانههاي خودمان كاري به او ميدادند، هرگز نميرفت!» و خلاصه اسامي بيبيسي فارسي در اين سوي آب ماجراهايي دارند.
اما اين روزها ماجراي مسعود و نفيسه و ناجيه و فرحناز گره خورده است به ماجراي آنهايي كه در ايران از سانسور مينالند و انگشت اشاره آنها براي نشان دادن شهر آرماني بدون سانسورشان به سوي لندن و نيويورك است. كم هم نيستند آقايان و خانمها و خيلي هاشان دوست دارند به جاي «مسعود» و «ناجيه» ميبودند تا از اين سانسور خفقان آور رسانههاي ايران «نجات» مييافتند و به «سعادت» روزنامه نگاري ميرسيدند.
البته سانسور انقلاب يمن در بيبي سي با اين توجيه كه نمايش قدرت منطقهاي اسلامگراها و ضربهشصتي به خالقان داعش يعني امريكا و انگليس و عربستان است و به مذاق بيبيسي خوش نميآيد بههيچوجه امري بديهي نيست. آخر مگر ميشود وقتي در كشوري استراتژيك مثل يمن چند صدهزار انقلابي به سمت پايتخت حركت ميكنند و ساختمانهاي دولتي و ارتش را يكي يكي تصرف ميكنند، شما در رسانه بينالملليتان حتي يك كلمه از آن ننويسيد و در شبكه هم به جاي تصاوير انقلاب يمن به تصوير كروبي و خبر آبله مرغون او بپردازيد؟! البته اين آبله مرغون لعنتي بيماري كوفتي است.
نگارنده خود چند ماه پيش به آن مبتلا شد. پزشك معالج ميگفت بيماري زونا كه همان «آبله مرغون بزرگسالان» است، سراغ كساني ميآيد كه در كودكي آبلهمرغون نگرفته باشند. انصافا درد شديدي در ناحيه شكم و پهلوها ايجاد ميكرد. ميبينيد كه چيز كم اهميتي نيست. حالا درباره درجه اهميت آن بين علما اختلاف است و شايد يك رسانه تشخيص بدهد كه اين خبر از اخبار يك انقلاب مهمتر باشد ولي به هر حال بايد از آن انقلاب هم چيزي در حد يك خبر كم اهميت در رسانه جا داد، لااقل براي دلخوشي غربگرايان وطني كه باور كنند بيبيسي همه كس و همهچيز را ميبيند، اما بيبيسي فارسي همه را نااميد كرد و البته كاملاً قابل درك است و بايد بابت اين اسباب تفريح براي يك بار هم كه شده از نفيسه و ناجيه و فرحناز و ايضاً صادق و مسعود تشكر كرد. به ويژه آنكه مديران و مجريان دغدغهمند! بيبيسي فارسي خدمات تفريحي مخاطبانشان را مدتهاست شروع كردهاند.
همين چند روز پيش برنامه «نوبت شما» به «ازدواج سفيد در ايران» اختصاص داشت كه مجري ادعا ميكرد اين موضوع در ايران گسترش يافته است اما او مجبور بود كساني را كه تماس ميگيرند راهنمايي كند كه «نه اين كه تو ميگي ازدواج سفيد نيست، اون ازدواج سفيد است»! يعني طرف اصلاً صورتمسئله را نميدانست و ازدواج سفيد را نميشناخت اما وقتي مجري توجيهش ميكرد، درصدد تأييد بر ميآمد! بيطرفي هم هنري است كه نمادش بيبيسي است. به هر حال خستگيمان با بيبيسي راستگوي فارسي در ميرود. بيبيسي مچكريم!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۰:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]