تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837903738
حسادت های من زندگی برادرم را سیاه کرد
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: حسادت های من زندگی برادرم را سیاه کرد
او دختر شوخ طبعی بود. رفتار و حرکات «لادن» خیلی دوست داشتنی بود و به همین خاطر هم خیلی زود دوستی من و او آن قدر صمیمانه شد که حتی رازهای زندگی شخصی مان را با یکدیگر در میان می گذاشتیم.
دختر جوانی که در پرونده نزاع با سلاح سرد، به اتهام انتشار عکس های خصوصی در شبکه های اجتماعی به پلیس فتای خراسان رضوی احضار شده بود،گفت: دانشجوی یکی از رشته های کاردانی بودم که با «لادن» دوست شدم.او دختر شوخ طبعی بود. رفتار و حرکات «لادن» خیلی دوست داشتنی بود و به همین خاطر هم خیلی زود دوستی من و او آن قدر صمیمانه شد که حتی رازهای زندگی شخصی مان را با یکدیگر در میان می گذاشتیم. آن روزها «لادن» با یکی از همکلاسی هایمان آشنا شده بود و قصد داشتند با یکدیگر ازدواج کنند. او مرا هم به «نادر» معرفی کرده بود تا این که یک روز صبح هر ۳ نفری به کوه های اطراف مشهد رفتیم آن روز من با گوشی تلفن همراهم تعدادی عکس خصوصی از آن ها گرفتم تا یادگاری برای بعدها داشته باشم.دوستی من و «لادن» نه تنها به رفت و آمدها و مهمانی های خانوادگی کشیده شده بود بلکه حتی یک روز را هم نمی توانستیم بدون یکدیگر سپری کنیم. در یکی از همین مهمانی ها، برادرم با دیدن «لادن» و شوخی های با مزه اش عاشق او شد و از من خواست تا «لادن» را برای او خواستگاری کنم. از انتخاب برادرم تعجب کرده بودم، اما از سوی دیگر هم دلم می خواست «لادن» برای همیشه کنارم باشد وقتی موضوع را با «لادن» در میان گذاشتم او گفت: می دانی که من قصد دارم با «نادر» ازدواج کنم، اما من آن قدر اصرار کردم و از روزهای خوش آینده گفتم که او راضی به ازدواج با برادرم شد، اما هنوز مدت زیادی از ازدواج آن ها نگذشته بود که حسادت های زنانه ام آغاز شد.هدیه هایی که برادرم برای او می خرید و لباس هایی را که او می پوشید نمی توانستم تحمل کنم. آرام آرام این حسادت ها به کینه و اختلاف تبدیل شد تا این که تصمیم گرفتم با انتشار عکس هایی که از او و نادر داشتم زهرچشمی از لادن بگیرم، اما برادرم با دیدن آن عکس ها در شبکه های اجتماعی به سراغ «نادر» رفت. او که احتمال می داد «نادر» برای انتقام از او این کار را کرده باشد او را با ضربه چاقو مجروح کرد و برادرم به خاطر ایراد ضرب و جرح و قدرت نمایی با چاقو روانه زندان شد.در ادامه رسیدگی به پرونده هم ماموران پلیس فتا با ردیابی های اینترنتی متوجه شدند که من عکس ها را در شبکه اجتماعی منتشر کرده ام. حالا با این وضعیت، نمی دانم چه کار کنم. من با یک اشتباه احمقانه نه تنها زندگی برادرم و «لادن» را متلاشی کردم بلکه باید از این به بعد برادرم را پشت میله های زندان ملاقات کنم. از سوی دیگر هم نمی دانم تکلیف من به خاطر انتشار عکس های خصوصی در فضای مجازی چه خواهد شد و چه مجازاتی در انتظارم است.
1393/06/23
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]
-
حوادث
پربازدیدترینها