واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «شهرموشها2»؛ معمولي اما پرسروصدا!
براي تحليل و بررسي «شهرموشها2» يكي از بهترين و البته سادهترين كارها، به جاي مشاهده اين فيلم به صورت ايزوله و فارغ از جريان كلي سينماي ايران ـ به ويژه سينماي كودك ـ در سالهاي اخير، يا مقايسه آخرين ساخته مرضيه برومند با ديگر آثار كودك اين سالها، مقايسهاش با «شهرموشها1» است.
نویسنده : عليمحمد رهنما

براي تحليل و بررسي «شهرموشها2» يكي از بهترين و البته سادهترين كارها، به جاي مشاهده اين فيلم به صورت ايزوله و فارغ از جريان كلي سينماي ايران ـ به ويژه سينماي كودك ـ در سالهاي اخير، يا مقايسه آخرين ساخته مرضيه برومند با ديگر آثار كودك اين سالها، مقايسهاش با «شهرموشها1» است. فيلمي كه خاطره خوش آن شايد مهمترين دليل براي فروش خوب اين روزهاي قسمت دومش است و وقتي آن را مقابل اثر اخير قرار ميدهيد به راحتي ميتوانيد ضعف و قوتهاي فيلم پرفروش اين روزها را بشماريد:
يك: اولين و مهمترين نكتهاي كه شايد در مواجهه اول با «شهرموشها2» به ذهن هر كسي برسد تلاش وافر سازندگان آن براي فاصلهگذاري هرچه بيشتر با هر نشانهاي از فرهنگ بومي و جاري ايرانيان است. طوري كه وقتي آخرين ساخته مرضيه برومند را مشاهده ميكنيد انگار كه در حال تماشاي يك توليد غربي هستيد، از بس كه فيلم خالي از هرگونه المان و نشانهاي از جامعهاي است كه از قضا مخاطبان اثر را تشكيل ميدهند.
و همه اينها وقتي مهمتر و قابل بحثتر ميشود كه بدانيم اتفاقا يكي از دلايل دلنشينتر بودن و موفقيت «شهرموشها1» همين فضاسازي و نشانههاي به شدت ايراني آن كار بود. لوكيشن «شهرموشهاي1» روستايي بود با تمام نشانههاي آشناي جامعه روستايي ايران و شخصيتهاي آن فيلم، با وجود فضاي فانتزي اثر، رفتار و سكنات و تيپ و قيافهاي داشتند كه همه بر «ايراني» بودن كليت كار دلالت ميكرد و داراي نشانههاي پررنگي از فرهنگ ايراني بود. درحالي كه سازندگان قسمت دوم ظاهراً تمام تلاش خود را بر هرچه خاليتر بودن فضا از المانهاي ايراني و هرچه غيرايرانيتر شدن فضا انجام دادهاند، به طوري كه نه در فضاي وقوع رويدادها ـ خود شهر موشها ـ و نه در رفتار و سكنات و طراحي لباس و حتي نوع گويش و. . . شخصيتها هيچ نشانهاي از جامعهاي كه ظاهراً كودكانش مخاطبان فيلم را تشكيل ميدهند نيست.
دو: مشكل دوم «شهرموشها2» اين است كه بر خلاف فيلم اول، اساسا براي مخاطب كودك ساخته نشده است. اين البته شايد خيلي هم اشتباه نباشد كه سازندگان فيلم مخاطبان اصلي و هدف خود را كودكان دهه شصت گرفته باشند و روي حس نوستالژيك آنها براي استقبال از فيلم حساب كرده باشند، اما با اين وجود نكته مهم اين است كه «شهرموشها2» را با اين پيش فرض نبايد فيلمي كودكانه و مناسب كودكان بدانيم.
مشكل اينجاست كه سازندگان «شهر موشها2» با اين پيش فرض كه مخاطبان اصلي آنها جوانان دهه شصتي هستند نه كودكان دهه 80 و 90، در طراحي قصه به جاي آنكه بيشتر بر بچه موشهاي تازه اضافه شده تمركز كنند بر روابط عاشقانه چند موش و فضاهاي دخترـ پسري تمركز كردهاند كه اساسا معلوم نيست چرا بايد در يك فيلم «كودك» حضور داشته باشد. مانند صحنههاي بيهودهاي كه به گيتار زدن موش مذكر فقير و آوازخواني موش مونث پولدار و امثال اينها ميگذرد كه علاوه بر كليشهاي بودن هيچ كاركردي در قصه و فضاسازي هم ندارند و حتي از لحاظ موسيقايي نيز جذابيتي به اثر نميافزايند، يا صحنههايي مانند مست و پاتيل شدن گربهها يا. . . كه معلوم نيست چرا در فيلمي كه قرار است مخاطب كودك داشته باشد نمايش داده ميشوند.
سه: اما مشكل دوم؛ يعني توجه بيش از حد به فضاهاي عاشقانه و دخترـ پسري به جاي پرداختن به بچه موشهاي تازه خلق شده در قسمت دوم، باعث به وجود آمدن مشكل عمده فيلم؛ يعني نبود هيچگونه شخصيتپردازي در موشهاي جديدالورود است. اين مشكل اصلي فيلم است و مسئلهاي است كه از ضعف مفرط فيلمنامه و فيلمنامهنويس ناشي ميشود.
«شهرموشهاي 1» را به ياد بياوريد. بزرگترين نقطه قوت و دليل ماندگاري آن فيلم موشهايي بودند كه به درستي شخصيتپردازي شده بودند و آنقدر پتانسيل داشتند كه تا به امروز در ذهن مخاطب بمانند و اصلا دليل اصلي استقبال از قسمت جديد هم باشند. موشهايي مثل كپل و سرمايي و دمباريك و گوشدراز و نارنجي و خوشخواب و عينكي و. . . . . كه هركدام ويژگي خاص خودشان را داشتند و اسمشان نسبتي درست با ويژگيشان داشت و از همه مهمتر اينكه اين ويژگيها در طول قصه به درستي پرداخت و به مخاطب معرفي ميشد. همين هم بود كه بعد از گذشت نزديك به سه دهه از نمايش «شهرموشها1» مخاطبان هنوز هم آن شخصيتها و ويژگيهايشان را يادشان هست و براي ديدن دوبارهشان به سينما ميروند.
اما سؤال اينجاست كه بعد از ديدن «شهرموشها2» كدام يك از شخصيتهاي جديد در ذهن مخاطب خواهند ماند؟ اساسا كدام شخصيت جديد در طول قصه به درستي به مخاطب معرفي ميشود؟ ويژگيهاي خاص شخصيتهاي تازه خلق شده چيست؟ كدامشان قرار است بار جذابيت قصه را به دوش بكشد؟ كدامشان قرار است در ذهن كودكاني كه مخاطب فيلم هستند بماند و احيانا چند سال بعد آنها را براي ديدن قسمت سوم ترغيب كند؟
اين مشكلي است كه از ضعف فيلمنامه ناشي ميشود. شخصيتهاي جذاب قسمت دوم همان شخصيتهاي قسمت اول هستند كه حالا كمي سنشان بالاتر رفته. سازندگان فيلم در خلق هيچ شخصيت جديدي ـ جز «كپلك» بچه كپل ـ موفق نبودهاند و به همين دليل وقتي در نهايت اين بچه موشها قرار است با دشمن خود ـ «اسمش رو نبر» ـ مبارزه كنند مخاطب اكثر آنها را نميشناسد و هيچ حسي نسبت به آنها ندارد، پس نه درگير مبارزه آنها با گربهاي كه به شهر حمله كرده ميشود، نه از آسيب احتماليشان ناراحت و نه از موفقيتشان خوشحال.
چهار: جز اينها بحثهاي ديگري هم ميتوان درباره «شهرموشها2» مطرح كرد، از شعارهاي شبهروشنفكرانهاي مثل «خسته شديم از اين همه بايد و نبايد»(نقل به مضمون) كه سازندگان فيلم در دهان عروسكها گذاشتهاند تا اجراي دكور و ضعف در ساخت موسيقيهاي جديد و. . . با اين همه اما از تنها نقطه قوت فيلم يعني مطرح كردن بحث مبارزه و مقاومت در برابر دشمن نبايد گذشت. موضوعي كه مرضيه برومند هم در مصاحبهاي اينطور مطرح ميكند:« دوستي بچهها با پيشو با انفعال در مقابل كسي كه به شهر حملهور شده متفاوت است. بچهها وقتي پاي مقاومت به ميان ميآيد، ميايستند و اين كار را انجام ميدهند و با «اسمش رو نبر» ميجنگند. اصلا حرف من در فيلم اين نيست كه همه چيز گانديوار است، نه اين طور نيست. پايداري و ايستادگي هم لازم است، اگر پايداري نكنيم كه گروهي مثل داعش قدرتمند ميشود» (مصاحبه با خبرآنلاين)
اين شايد بزرگترين نقطه مثبت فيلم باشد. فيلمي كه نان گذشتهاش را ميخورد و فعلا به دليل خاطره خوشي كه از فيلم اول وجود دارد خوب ميفروشد. هرچند همين فروش هم بالاخره در اين مدت رونقي ـ هرچند كوتاهمدت ـ به «سينماي كودك» داده است و غير از اين ميتواند گزينه مناسبي براي پيشنهاد به خانوادهها براي رفتن به سينما باشد، چيزهايي كه سينماي ايران خيلي وقتها خالي از آنهاست و قطعاً همينها هم نكات مثبت كمي نيستند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]