محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844290893
خراب‌کاری در روز اول مدرسه
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۰:۳۴
محمدرضا شمس گفت: اگرچه روز اول مدرسه برای ما به علت نابلدی‌های‌مان افتضاح ماندگاری به بار آورد و خراب‌کاری‌مان نیمکت‌ها را حسابی خیس کرد اما سال دوم به شرایط مدرسه مسلط شدیم. این نویسنده کودکان و نوجوانان در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در بیان خاطره‌ای از دوران تحصیلش گفت: روز اول مدرسه به علت اضطراب شدید بچه‌ها همه ما جای خود را خیس کردیم، حتی من که مثلا شجاع بودم و دوستانم را دلداری می‌دادم. او افزود: کلاس اول را در همراهی با علیرضا که همسایه دیوار به دیوار ما بود، شروع کردم. او مدام گریه می‌کرد و به شدت می‌لرزید و می‌ترسید. آن‌قدر سر کلاس گریه کرد و ترسید که ترس او به دیگران منتقل شد. اگرچه من سعی می‌کردم او را دلداری دهم و به او حالی کنم که مسأله‌ای در مدرسه پیش نمی‌آید اما یک آن متوجه شدم صندلی من هم مثل اکثر دوستان خیس شده است. شمس اظهار کرد: سال دوم این مسأله به طور کامل رفع شده بود. ما معلمی داشتیم که خود مداح بود و پدر من را از نزدیک می‌شناخت. او نیمکت جلوی کلاس را خالی می‌کرد و به تک تک ما نماز خواندن را یاد می‌داد. من جزو آولین افرادی بودم که برای این کار انتخاب شدم. اما این کار هم قصه‌ای داشت. او در ادامه گفت: ماجرا این‌طور بود که معلم از من خواست تا حمد و سوره را بخوانم و به سرعت سوره حمد را بدون غلط خواندم، اما در قرائت سوره توحید اشتباه کردم و به خاطر شکل اشتباهم شلیک خنده بچه‌ها به هوا رفت. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها