واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
بالاخره فرزاد حسنی لب به سخن گشود
فرزاد حسنی مجری مشهور و البته خبرساز در اولین مصاحبه اش بعد از جدایی از "آزاده نامداری" درباره مضرات فضولی صحبت کرد و این که چرا بعضی در زندگی دیگران سرک میکشند.
به گزارش خبرنگار رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران؛ فرزاد حسنی مجری مشهور و البته این روزها خبرساز تلویزیون ایران، مهمان برنامه«رادیو من» بود. وی در اولین مصاحبه اش بعد از جدایی از "آزاده نامداری" درباره مضرات فضولی صحبت کرد و این که چرا بعضی در زندگی دیگران سرک میکشند.
فرزاد حسنی در این برنامه هم غزل خواند و هم به سوالات مردمی پاسخ گفت. او چندین بار به مطالب سایت های خبری اشاره کرد و تلویحا گفت که همه اخبار و گزارش های منتشر شده را دنبال می کند. مثلا یک بار گفت: «در سایت ها نوشته اند من امروز آمدهام بازدید تو را پس بدهم.» در بخشی دیگر از صحبت هایش هم به مهران دوستی گفت: «سایتها عکس من را در عروسی برادرم منتشر کرده بودند.»
فرزاد حسنی در بخشی از برنامه پیشنهاد کرد که یک غزل عاشقانه را با مهران دوستی دو نفره اجرا کنند. او گفت: «من دوست دارم عاشقانه هایمان را با هم تقسیم کنیم. مهران می خواهد به سبک خودش عاشقی کند و من هم به سبک خودم. من و همکار گرانقدرم جناب آقای مهران دوستی روبروی همدیگر نشسته ایم با دو میکروفون مختلف. جفتمان پر از خاطرات عجیب و غریب و تجربه های متفاوت در زندگی هستیم. با دو معنی و نگاه متفاوت از عشق برای شما میخواهیم غزل بخوانیم. یک آدمی با فاصله سنی از من (مهران دوستی) و یک آدمی که ممکن است خام تر باشد. ببینید ما دو تا یک غزل عاشقانه را چگونه میخوانیم.»
این دو مجری در ادامه برنامه این غزل را خواندند:
خوبِ من، حیف است حال خوبمان را بد کنیم، راه رود جاری احساسمان را سد کنیم.
عشق در حالتی خوب است خوب خوب خوب، پس نباید با اگر یا شاید آن را بد کنیم.
دل به دریا میزنم من دل به دریا میزنی؟ تا توکل بر هر آنچه پیش می آید کنیم.
می توانی می توانم می شود نه شک نکن، باورم کن تا نباید را فقط باید کنیم.
برنامه «رادیو من» پنجشنبه ها با اجرای «مهران دوستی» روی آنتن شبکه «رادیو جوان» می رود. مهران دوستی سال گذشته در برنامه رادیویی«چهل سالگی» فرزاد حسنی حضور پیدا کرده بود.
در ابتدای برنامه مهران دوستی این سوال را مطرح کرد که «چرا بعضی از ما فضولی می کنیم؟»
مشروح صحبتهای «فرزاد حسنی» را در ادامه بخوانید:
*مردم وقتی یک نفر را در فاصله ای از خودشان میبینند در عین حال که لذت میبرند، دوست دارند برایش یک اتفاقی بیفتد. وقتی یک نفر که از تو بهتر است برایش اتفاقی می افتد پاسخی می شود برای همه فروخوردگی ها و شکست های تو. انگار تو دیگر برای همه ناراحتی هایت عذاب وجدان نداری. دلت خنک می شود. جیمز دین سه تا و نصفه ای فیلم بازی کرده. به جایگاهش کاری ندارم. هر سال برایش جشنواره می گذارند. اینقدر نگهش می دارند، اما ما بهترین بازیگران و هنرمندانمان را تخطئه می کنیم. ما آدم های بزرگ را کوچک می کنیم. کشور آمریکا تاریخ نداشته اش را تبدیل به یک تاریخ جهانی می کند.
*عده ای از ما که منظورم اکثریت است، زمانی که توفیقی را میبینیم در برابرش واکنش نشان میدهیم. وقتی محمد اصفهانی و خواجه امیری می رود بالا که بخواند برایش دست می زنیم؛ ولی می گوییم اگر پایش در برود و زمین بخورد چه حالی می کنیم. چقدر دوست داریم فیلم یک نفر دربیاید. یک ترانه ای هم داریم که می گوید «بگیر دست فتادگان را به شکر بازوی پرتوان». همه دوست دارند دست هم را بگیرند. هر وقت ببینند خدای نکرده مهران سرطان گرفته است همه کمکش می کنند. اگر بگویند مهران جایزه بهترین گویندگی را در آسیا گرفته است نصف همکاران می خواهند خفه ات کنند.
* فضولی و اظهار فضل یا برای داشتن اطلاعات اضافی است و یا برای اظهارنظرهای بیجا و ما آدم هایی هستیم که منتظر این کارهای بیجا هستیم. یک مقدار گوشمان بیشتر از هوشمان است. دوست داریم همه چیز را بشنویم.
*دوستی پیامک فرستاده که نگویید فضولی؛ ما کنجکاو هستیم. آن فرهاد بود که در کتاب دوم دبستان کنجکاو بود؛ ولی ما فضول هستیم.
*گاهی وقت ها خودمان به بعضی ها اجازه فضولی می دهیم و اجازه می دهیم در مسائل شخصی مان دخالت کنند. ما نباید خودمان فضول باشیم و اجازه بدهیم یک عده به خلوت ما ورود پیدا کنند و چیزی بگویند. وقتی در خانه را باز گذاشتی دزد و سگ و گربه با هم داخل خانه می شود.
*بارها گفتم جذاب ترین سکانس سینمایی عمرم صحنه ای از فیلم کازابلانکاست که ریک سوار بر قطار نامه ای از ایلسا میگیرد و باران روی نامه می ریزد. در آن نامه نوشته شده است تو برو من نمی توانم با تو باشم. آن سکانس برای من تکان دهنده ترین سکانس عالم است. هر بار که این صحنه را میبینم گریه میکنم.
*این را به خاطر خودشیرینی نمی گویم. خیلی وقت ها ممکن است دیگران از من تعریف کنند و بگویند برنامه هایت خیلی پرمخاطب است. به خدا وقتی کار قدیمی ها را گوش میکنم می فهمم چقدر کم هستم. ملت ایران میدانند که من تا به حال به آنها دروغ نگفته ام. کارهای قدیمی را گوش میکنم؛ میفهمم که من چقدر کم و کوچکم. وقتی مهران دوستی در ابراز صدایش اینقدر درست عمل می کند، واقعا آدم احساس میکند خیلی باید بدود.
*ما وظیفه داریم غم های مردم را در دستگاه خودمان خرد و تبدیل به شادی کنیم. این وظیفه ما مجری هاست.
*من برای مرضیه برومند می میرم؛ ولی تازگی چیزهای عجیب و غریب می گوید. مثلا به مهریه مهناز افشار هم کار دارد!
*آدم قبل از اینکه بخواهد پیکاسو شود باید کمال الملک شود. خیلی از مخاطبان می گویند ما می خواهیم فن بیان مان خوب شود. فن بیان به چک و چونه و تلفظ ربط پیدا می کند. ما یک فن خطابه هم داریم که آموزش دادنش خیلی سخت است. ما نمی توانیم یاد بدهیم که مردم چطور فکر کنند. واقعا گوینده و مجری کم داریم. نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
*این که می گویند در رادیو موسیقی تنوع ندارد حرف الکی است. من نمی خواهم از ممیزی ها دفاع کنم. ولی هر چیزی نباید از رادیو پخش شود. چون رادیو جای مقدسی است.
*مهران دوستی: من و فرزاد حسنی خیلی با هم رفیق هستیم. همدیگر را در اداره و جشنواره می بینیم. همفکر هستیم. تلفن های زیادی راجع به فرزاد شده است. فرزاد گواهینامه رانندگی ندارد. اگر بخواهند شمال بروند 120 هزار تومان می دهند با آژانس می روند. واقعا آدم دوست داشتنی است. خیلی خوب حرف می زند.
منبع:جام جم
انتهای پیام/
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]