محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827112299
واکنش احمد شاکری به اولین شب داستانخوانی در برج میلاد مجری برنامه پرسید شما هم کتاب ممنوع دارید؟
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: واکنش احمد شاکری به اولین شب داستانخوانی در برج میلاد
مجری برنامه پرسید شما هم کتاب ممنوع دارید؟
مجری جوان جلسه کنارم می نشیند دارد رزومه کاریام را مینویسد. کتابها، داوریها، جوایز... . اما اینها کافی نیست. همه اینها برای اینکه نویسنده باشی کافی نیست. میپرسد: «شما هم کتاب ممنوع دارید؟!»
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، احمد شاکری نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات، از جمله نویسندگانی بود که در اولین شبهای داستانخوانی برج میلاد به داستانخوانی پرداخت. وی در یادداشتی به موضوعاتی درباره این برنامه اشاره کرده و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. بسم الله الرحمن الرحیم خانمها، اقایان، از شما عذر می خواهم ... چرا نباید از شما عذر خواهی کرد؟ ایا قلبتان را جریحه دار نشده است؟ ان هم در ساعاتی که منتظر اجرای برنامه ای جذاب بودید. امده بودید نویسندگان محبوبتان را ببینید و از دردهای مشترکتان بشنوید. اما درست بین ساعت 6 تا 8 بعد از ظهر روز شنبه اول شهریور 1393 اتفاقی افتاد که انتظارش را نداشتید. نه دقیقا باید گفت ان اتفاق دهشتناک بین ساعت 6 و پانزده دقیقه تا 6 و چهل و پنج دقیقه رخ داد. در چهارمین دوره از برنامه شبهای داستان. درست در کنار بلندترین برج مدرن شهر. می دانم چقدر برایتان دشوار بود که این راه امده را بازگردید. و از ان دشوارتر اینکه شاهد سخنانی باشید که عرق شرم را بر پیشانی می نشاند. می فهمم با چه اندوهی صندلی های سالن سعدی را ترک کردید. البته نه همه تان. شاید نیمی تان. شاید اندکی بیشتر یا کمتر. اما لازم است از شما که برای حفظ ادبیات از جای خود برخاستید و صندلی تان را ترک کردید و از کسانی که به حرمت ادبیات همچنان بر جای خود نشستند عذرخواهی کنم. خانمها، اقایان از شما عذر می خواهم... وقتی پای انصاف در میان باشد، وقتی با خود مرور می کنم می بینم شاید حق با شما باشد. تا به حال انقدر از نزدیک برج میلاد را ندیده بودم. نه برج بلندش را که سینه اسمان را می شکافد. نه مرکز خرید مجللش را. نه کنسرت های امروزی اش را و نه رستوران گردان اش را... . می دانم. شما از جنس ادبیات هستید. از جنس مردم شهرمان. همان مردم عادی کوچه بازار. شما را در سالنی در طبقه 2- دیدم. البته بگذارید به حقیقتی اعتراف کنم. جز نگاه نخست که هنگام ورودم به جمعیت انداختم هیچ کدامتان را به درستی ندیدم. مثل بچه های خجالتی سرم را پایین انداختم. تنها به این دلیل که اسایش شما را سلب نکنم. قرار بود دومین نویسنده ای باشم که برای شما داستان می خواند. اما شاید از بخت بد شما بود که میهمان اول برنامه یک ساعت پیش گفته بود به برنامه نمی رسد. من هیچ گاه در زندگی نخواسته ام اول باشم. همیشه ترجیح می دهم دوم یا سوم باشم. چون همه نگاهها به نفر اول است. وقتی اول باشی اغاز با تو است. میهمان سوم هم گرچه امده بود اما قرار نبود چیزی بخواند. مجری جوان برنامه با مکث گفت خانم نویسنده کتابش را در خارج چاپ کرده است و به خاطر بعضی "ناهماهنگی ها" داستان اش را در این مراسم نخواهد خواند. نه، گمان نکنید ذهن من دنبال چیزی در چاپ داستان فارسی در کشوری دیگر می گردد. هر کسی می تواند داستان اش را در هر جای جهان چاپ کند. ایا گمان می کنید چاپ کتابی در کشوری دیگر به معنای ممنوعیت چاپ ان کتاب در ایران باشد؟ چرا به احتمالات دیگر فکر نمی کنید؟ اینکه مخاطبان داستان در کشور ما انقدر کم مطالعه اند که اساسا به ادبیات داستانی اعتنایی ندارند، یا اینکه تعداد مخاطبان فارسی زبان در کشوری اروپایی بیش از ایران است، یا بالاخره بر کسی پنهان نیست که کشورهای غربی قدر و ارزش ادبیات ناب را از مردم ما بیشتر می دانند و جشنواره های غربی عیار ادبیات ناب را بهتر از جشنواره های دولتی و سفارشی تشخیص می دهند. بگذارید به این مسائل حاشیه ای ادبیات توجهی نکنیم. این تنها یک "ناهماهنگی" است و پشت این پرده چیزی پنهان نیست. احتمالا دعوت کنندگان این خانم نویسنده محترمه نمی دانسته اند ایشان کتابشان را در خارج چاپ کرده اند. شاید گمان می کرده اند با رویکرد جدید ارشاد یکی از همین ناشران داخلی اثر را چاپ کرده است. می بینید این خیالات واهی نمی گذارد به صورت تمام و کمال از شما عذرخواهی کنم. مجری جوان جلسه کنارم می نشیند دارد رزومه کاری ام را می نویسد. کتابها، داوری ها، جوایز... . اما اینها کافی نیست. همه اینها برای اینکه نویسنده باشی کافی نیست. می پرسد: «شما هم کتاب ممنوع دارید؟!» یاد گفته ای در رمان نویسنده ای می افتم که می گوید: «پای ادمی که یک گناه کرده باشد می ایستم.» مجری جلسه کتاب ممنوعی دارد که چند سالی است مجوز نگرفته است. همین خانمی که ان سوی سالن نشسته است و به دلیل برخی ناهماهنگی ها داستانش را نخواهد خواند کتاب ممنوعی دارد. شاید خطای من از همانجا بود. اینکه نویسنده شدن بیش از چاپ کتاب به ممنوعیت کتاب در ممیزی نیاز دارد. بله حق با شماست. مگر کسانی که کتاب چاپ کرده اند چه گلی به سر ادبیات کشور زده اند؟ اما شما حتی با تنها کتاب چاپ نشده تان می توانید بگویید قلم تیز و تندتان را مهار کرده اند. من از این نعمت محروم بوده ام که کتابهایم ممنوع شوند. قبول کنید که این گناه ارتباطی به من ندارد. تا به حال از دفاع مقدس نوشته ام. به نظر شما بسیجی های پاک 15- 16 ساله چه گناهی داشته اند که من باید ان را نشان می داده ام؟ گناه من نیست که رمان ام درباره حوزه علمیه و شیخ فضل الله نوری است. ان شیخ بزرگوار نه فاسق بود نه دروغگو. من چه خطایی مرتکب شده ام که درباره واقعه تف و عاشورای 61 نوشته ام؟ آیا به نظر شما کودک شش ماهه ای که گلویش بریده می شود می تواند نکته تاریکی داشته باشد؟ می دانم که می گویید اینها ادبیات نیست. اینها داستان ندارند. اینها شعار گویی است. اینها مجوز می گیرند. برای همه اینها، و تمامی انچه بعد از این خواهم نوشت، خانمها، اقایان از شما عذر می خواهم... . مجری پس از اینکه از ممنوع الچاپ بودن کتابهایم نا امید می شود راهی را مقابلم می گشاید. اما این فرصت هم از دست می رود. مجری پیشنهاد می کند درباره ممیزی صحبت کنیم. باور کنید. گناه من چیست که دو نفر از میهمانانتان داستان خوانی ندارند؟ این مجری بود که به جای بیست دقیقه وقت، سی دقیقه را به من اختصاص داد تا با سخنانم دل شما را به درد بیاورم و بیفتد ان اتفاقی که نباید بیفتد! موسیقی قطع شد. از آن بالا، روی سن باید به چشمهای شما خیره می شدم. نباید چشمم را به زمین می دوختم. شاید دراین صورت چشمهای شما سخن می گفت. لباسهای رنگارنگ شما من را متوجه خطایم می کرد. شالهای اویختهتان من را سر عقل میاورد. اما همه چیز دست به دست هم داد. و من گفتم قاطعانه به "ممیزی" معتقدم. خانمها، اقایان سوء تفاهمی پیش امده. صبر کنید. در کنار گوش هم پچ پچ نکنید. چند نفر چند نفر سالن را ترک نکنید. می دانم اگر منظورم را از ممیزی بدانید اینگونه سالن را ترک نمی کنید. من موافق ممیزی ای هستم که اروتیک و شهوت جنسی را در داستان نمی پذیرد. من موافق ممیزی ای هستم که توهین به خدا و پیامبر و معصومان را در داستان بر نمی تابد. من موافق ممیزی ای هستم که قومیت گرایی و جدایی طلبی را غیر قانونی می داند. می بینید چقدر نگاه ما با شما نزدیک است؟ می دانم شما طرفدار داستانهای اخلاقی و دینی هستید. شاید همین خانمی که به دلیل برخی "ناهماهنگی ها" داستانش را نخوانده داستانی عرفانی نوشته باشد. شاید داستانش راجع به مقاومت غزه و کودکان و زنان اواره و شهید باشد. شاید همین مجری محترم، داستانی درباره فتنه 88 نوشته باشد که در ان نقش سران فتنه با حقایق تاریخی نمایش داده شده است. اما شما بر افروخته تر از انید که بایستید. شاید حق با شماست. این ناراحتی بدلیل ممیزی و اعتقاد من راجع به آن نیست. بلکه دلیلش ان است که از مجری خواسته ام جریان خاطره نویسی و نویسندگان ان را که آبروی ادبیات روایی در کشورمان اند در این جلسات معرفی کند. اما شما هم بد نمی گویید. آخر کدام اثر مدرن است که روایت خطی پرملال تاریخی را دنبال کند؟ از سوی دیگر، چرا زمانی که می شود از تکثر واقعیت و نسبیت اندیشی گفت و ذهن مخاطب را درگیر سئوال و شبهه کرد، بر طبل حقایق مطلق بکوبیم؟ ایا روایت جریان سیال ذهن که پریشانی های انسان مدرن را روایت می کند مسئله مردم است یا ارمان گراییهای کسانی چون معصومه اباد در "من زنده ام"؟ بله می دانم می گویید ادبیات متعهد مرده است. تعهد نویسنده تنها به خودش است. می فهمم این درجه ارتجاع ادبی در کلام من برای شما قابل هضم نیست. اما بگذارید این حرفها را خاتمه دهیم. می خواهم برایتان داستان بخوانم. ما درباره هر چیز با هم اختلاف داشته باشیم همه مان از داستان لذت می بریم. چرا باید لذت داستان را با این حرفها به خشم و کینه بدل کنیم؟ بخش از رمانم را برایتان انتخاب کرده ام که در ان راوی از فرنگ امده داستان به داخل حجره مدرسه علمیه ای در تهران قدیم می رود. در ان حجره شاهد پرده ای است که روایت عاشورا بر ان نقش شده است. صاحب حجره از راوی می خواهد آماده مواجهه با پرده شود: « ـ مرحمت کنید پشت در را بیندازید! بلند میشوم. از پشت سوراخهای حصیر من را زیر نظر دارد. شاید چشمان کسانی که با او هستند من را میبینند. نگاهشان از پشت همین دیوار دوذَرعی پوست تنم را میسوزاند. ـ آن روشنایی را هم برای خودتان بیاورید. پیهسوز را برمیدارم. ـ مراقب حواستان باشید! نیت کنید. برای ارواح مقدسة وادی تَف فاتحهای ختم کنید. سرتان را پایین بیاورید. بیایید داخل.» دارید می روید. تقریبا نیمی از سالن خالی شده است. چرا باید از این سالن مجهز ان هم در کنار گران قیمت ترین فروشگاهها و رستورانهای تهران به حجره ای نمور بیایید؟ ان هم برای دیدن نقاشی قهوه خانه ای که رنگش را زمان به تاراج برده است و بوی صمغ می دهد؟ اما صبر کنید. بگذارید نقشهای این پرده جان بگیرند: « امام نگاهش به آسمان است. فرشتههایی که آن بالا جمع شدهاند چشم در چشم او دوختهاند. پیشانیاش بلند و سفید است. دستهایش سرخ و پُرخون. قنداقة خونچکانی را روی دست گرفته. آن را تا مقابل دیدگانش بالا آورده است. گویا میخواهد به فوج دشمن نشان دهد که چگونه حلقوم طفل شیرخوارهاش به مویی بند است. لشکری از جنیان میان آسمان و زمین به فرمان امام ایستادهاند. چشمهای سرخ بیتاب و ریشهای دوشاخه دارند. با گرزهای پنجمنی. فرشتهها آن بالا عزا گرفتهاند. شیون و شین میکنند. یکیشان مشک آب به بغل دارد. دیگران قرابهای را از خونی سرخ پُر کردهاند و روی دستها آن را به جایی در بالای پرده میبرند... » حالا دیگر کسی از شما نمانده است. انها که باید بروند رفته اند. انها که ماندنی بودن مانده اند. می دانم تصویر این لحظات سخت که بر امامتان رفته است دلهای شما را به درد اورده است. امام شما کسی نیست که در هیچ ظرفی بگنجد. شاید زمانی که قندانه خون چکان را تصور کرده اید اختیار از کف داده اید. شاید بغضتان را در گلو نگاه داشته اید و ان را به خارج از سالن برده اید. شاید بیرون سالن طاقت از کف داده اید و برای کودک شش ماهه امام زانو به بغل گرفته اید. شاید... داستان خوانی تمام می شود. داستان نخوانده ام. با داستان برایتان روضه خوانده ام. روضه مال اخر مجلس است. اما من، اولین گوینده چهارمین دوره شبهای داستان برج میلاد برایتان روضه خوانده ام. روضه اقایتان را. داستان تمامی تاریخ را. داستان مردم وطنم را. داستانی که مانند شما خانمها و اقایان محترم نگران ممنوع بودن چاپش نیستم. جوانی از ان سوی سالن می اید. می گوید:« ببخشید که سالن .... اینطور.... ناراحت نشوید!» می دانم چه می خواد بگوید. اما مگر می شود من از شما ناراحت باشم؟! می گویم:« اتفاقا خوشحالم. این نشان دهنده تاثیر حرفهایم بود.» خانمها، اقایان، از شما عذر می خواهم... . انتهای پیام/و
93/06/02 - 14:39
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]
صفحات پیشنهادی
مشروح برنامه این هفته ثریا صداوسیما در جنگ اقتصادی چه کرده است/ ترویج فرهنگ «شمال تهرانی» با اقتصاد مقاومتی ج
مشروح برنامه این هفته ثریاصداوسیما در جنگ اقتصادی چه کرده است ترویج فرهنگ شمال تهرانی با اقتصاد مقاومتی جور درنمیآیدبرنامه ثریا این هفته با موضوع عملکرد رسانهها و نقشآفرینی آنها در پیشرفت کشور با حضور دکتر مرتضی حیدری دکتر افزادی و کامران نجفزاده و همچنین تماس تلفنی وحیسالار عقیلی با «تو» به برج میلاد میآید
سالار عقیلی با تو به برج میلاد میآید فرهنگ > موسیقی - گروه موسیقی مضراب به آهنگسازی و سرپرستی حمید متبسم و خوانندگی سالار عقیلی 11 مهرماه در برج میلاد روی صحنه میرود به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین افشين معصومي مدير موسسه نغمه حصار درباره اين اجرا به روابط عبا موضوع عملیات مرصاد اولین برنامه «رادیو روزگار» به روی آنتن میرود
با موضوع عملیات مرصاداولین برنامه رادیو روزگار به روی آنتن میروداولین برنامه رادیو روزگار ویژه عملیات مرصاد قسمت اول با حضور سردار ناصر شعبانی سردار جعفر جهروتی زاده امیر خلبان رحمان قضات به روی آنتن میرود به گزارش خبرگزاری فارس اولین قسمت از برنامه رادیو روزگار پروندهحمید امجد و «سه خواهر و دیگران» در برج میلاد
جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵ ۵۵ حمید امجد نمایشنامه سه خواهر و دیگران را نمایشنامهخوانی میکند به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا این هنرمند تئاتر نمایشنامهی تازهاش را با نام سه خواهر و دیگران روز شنبه 25 مرداد ماه نمایشنامهخوانی میکند این نمایشنامه درپخش زنده لیگ برتر از شبکه شما در برنامه توپ
پخش زنده لیگ برتر از شبکه شما در برنامه توپ دیدار تیمهای تراکتور سازی تبریز و صبای قم یکشنبه 2 مرداد ساعت 17 30از آنتن شبکه شما برنامه توپ پخش میشود به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران پخش زنده دیدارهای هفته پنجم از دور رفت بازیهای چهاردهمین دوره مسابقات لیگ برپوشش خاص مجری چادری روبروی برج ایفل
پوشش خاص مجری چادری روبروی برج ایفل مجری چادری تلویزیون در صفحه شخصی خود تصویری از سفر خود به شهر پاریس فرانسه منتشر کرد مجری چادری تلویزیون در صفحه شخصی خود تصویری از سفر خود به شهر پاریس فرانسه منتشر کرد البته پوشش مژده لواسانی در این عکس که در شانزه لیزه پاریسپدر و مادر "حامد بهداد" در کنار برج میلاد |عکس|
پدر و مادر "حامد بهداد" در کنار برج میلاد |عکس| محمود بهداد پدر حامد بهداد بازیگر سینما و تلویزیون شامگاه 26 مرداد ماه 1392 در سن 67 سالگی و به دلیل ایست قلبی درگذشت به گزارش آخرین نیوز این عکس در سالگرد درگذشت زنده یاد محمود بهداد در صفحه اینستاگرام حامد بهداد منتشسیاستهای برج میلاد در موسیقی تغییر نمیکند/ پاپ همچنان اولویت نیست
فرهنگ و هنر موسیقی و هنرهای تجسمی مدیرعامل برج میلاد در گفتگو با مهر سیاستهای برج میلاد در موسیقی تغییر نمیکند پاپ همچنان اولویت نیست مدیر عامل برج میلاد با تشریح تازهترین فعالیتهای فرهنگی هنری این مجموعه شهری تاکید کرد که سیاستهای این مرکز در حوزه موسیقی پاپ همان سیاستیسیدمهدی شجاعی فرداشب در برج میلاد داستان میخواند
فرهنگ و ادب ادیبات ایران سیدمهدی شجاعی فرداشب در برج میلاد داستان میخواند در دومین شب از چهارمین دوره شبهای داستان برج میلاد منیژه آرمین سیدمهدی شجاعی و جواد عاطفه داستانخوانی خواهند کرد به گزارش خبرگزاری مهر از جمله آثار منيژه آرمين میتوان به این کتابها اشارحمید آذرنگ و زری بانو در برج میلاد
چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷ ۲۰ حمیدرضا آذرنگ نمایشنامه زری بانو را نمایشنامهخوانی میکند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا این هنرمند تئاتر بخشهایی از نمایشنامه زری بانو را در برنامه هفت شب نمایشنامه خوانی در برج میلاد روخوانی میکند زری بانو نمایشنامبرج میلاد میزبان میهمانان جشن رادیو جوانه میشود
برج میلاد میزبان میهمانان جشن رادیو جوانه میشود مدیر شبکه رادیو جوان گفت چهارمین جشن جوان و رادیو جوانه در دو بخش شنیداری و غیر شنیداری دی ماه در برج میلاد برگزار میشود به گزارش خبرنگار رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران در نشست چهارمین جشن جوان و رادیو جوانه که دقایقیسید مهدی شجاعی در برج میلاد داستان میخواند
سید مهدی شجاعی در برج میلاد داستان میخواند فرهنگ > ادبیات - در دومین شب از چهارمین دوره شبهای داستان برج میلاد سیدمهدی شجاعی منیژه آرمین و جواد عاطفه داستانخوانی خواهند کرد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین سیدمهدی شجاعی که سالها عضو هیات مدیره کانون پرورخوانش نمایشنامه «30 سال بعد» آرش عباسی در برج میلاد
خوانش نمایشنامه 30 سال بعد آرش عباسی در برج میلادبرنامه هفت شب نمایشنامهخوانی در برج میلاد در دومین روز برگزاری خود میزبان آرش عباسی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر میشود که با روخوانی نمایشنامه 30 سال بعد در این رویداد هنری حضور دارد به گزارش خبرگزاری فارس این برنامه روز سهجشن روز خبرنگار در برج میلاد با صحبتهای جنجالی
شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶ ۴۱ روز بزرگداشت سالروز شهید خبرنگار محمود صارمی و روز خبرنگار در حالی از سوی انجمن صنفی روزنامههای غیر دولتی برگزار شد که خبرنگاران و مسئولان دولتیِ دعوت شده برای حضور در این مراسم استقبال چندانی نکرده بودند این مراسم با سخنرانی چندین نفرهمراه بود که محضور نویسنده های مطرح ایران در برج میلاد
حضور نویسنده های مطرح ایران در برج میلاد 27 نویسنده و مترجم در چهارمین دوره شبهای داستان برج میلاد داستانخوانی میکنند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز چهارمین دوره شبهای داستان از یکم تا هفتم شهریور 93 در مرکز همایشهای برج میلادممانعت از پخش یک فیلم در برج میلاد
ممانعت از پخش یک فیلم در برج میلاد فیلم کوتاه یک جمله برای آقای رییس جمهور ساخته کیوان مهرگان که قرار بود در مراسم بزرگداشت روز خبرنگار در برج میلاد به نمایش در آید با ممانعت شهرام گیل آبادی مسئول برج میلاد به نمایش در نیامد ایسنا فیلم کوتاه یک جمله برای آقای رییس جمهور ساختهاولین شماره ماهنامه «پیام ابراهیم» روی دکه رفت
فرهنگ و ادب رسانه به مدیرمسئولی اعظم طالقانی اولین شماره ماهنامه پیام ابراهیم روی دکه رفت نخستین شماره ماهنامه پیام ابراهیم به مدیرمسئولی اعظم طالقانی امروز شنبه 18 مرداد روی دکه رفت به گزارش خبرنگار مهر صاحب امتیازی «پیام ابراهیم» جامعه زنان انقلاب اسلامی و-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها