واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: به یاد استاد مهدی صبوحی جامعه > آموزش - دکتر محمدعلی فیاضبخش
در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم مکن سرخوش آمد یار و جامی برکنار طاق بود خبر درگذشت استاد مهدی صبوحی برای جامعه فرهنگی کشور آنچنان تکان دهنده بود، که پس از گذشت پنج روز، هنوز پسلرزههای عاطفی آن فرو ننشسته است. عادت ندارم بنا به کلیشهها، هیچ مرگی را نا به هنگام بخوانم. هنگام، آن چیزی نیست که ما به شمار میآوریم؛ بلکه هنگام، آن هم در مقولهی مرگ، اجل محتوم است و ساعت سر رسیدهی به حساب. لکن نمیتوانم در این ضایعه ـ گیرم عوامانه ـ اگر هم نگویم نابههنگام، نخوانم ناباورانه و به راستی دور از انتظار؛ از آن روی که مهدی صبوحی سراپا شور زندگی بود و غرور پایندگی. باور آن که روزی، صبوحی از سرپا بر زمین افتد و بیدرنگ خاموش شود، در برابر آنچه از شور و حرارت زندگی از خود نمایان کرده بود به راستی دشوار مینمود. صبوحی که بود؟ بهتر آن رسد که زین پس یاران نزدیک و همکاران شفیق شبانه روزیاش و نیز خیلعظیم شاگردان و دانش آموختگان مدارسش بگویند و بنگارند که صبوحی که بود. از این قلم جز به اندک سزا نیست و صاحبش را نرسد که به پاسخ سؤال سترگ بالا برآید. من از صبوحی، مدرسه داری و شاگردپروری میدانم و هر آن چه را بیش از آن است، در سایه سار این درخت تنومند وبارآور میشناسم. اگر این کم است، دیگر بیشترش را به بزرگیتان ببخشایید! از آغازین روزهای بعد از بیست سالگیاش، به همتی سترگ و به همراهی یارانی غیور و به پروایی بزرگ مدیریت مدرسهای را به عهده گرفت که تجربههای ارزشمند آن، به بنیان گذاری دو مدرسهی دیگر انجامید. از آغازین روزهای دهه شصت با پشتکاری مثالزدنی و به همراه سعهی صدری درخورـ در حالی که سومین دههی عمرش را آغاز میکرد ـ پروای سترگ مدرسه داری را در سر آورد و در عمل محقق ساخت. اشاره وار میگویم که در آن روزگار دههی شصت و در چالش و تنشهای اختلاف سلیقهها و عقیدهها کار مدرسهداری نیز بینصیب از دشواریهای کمرشکن و طاقت فرسا نبود، که تداعی آن تاریخ، خود بحث جداگانهای را میطلبد؛ـ مهتاب شبی و فراغ و حوصلهای. ـ صبوحی و یارانش، نمیدانم به کدام پشتگرمی، و لیک آشکارا و مبرهن بود که به شوری وصف ناپذیر، خطر کردند و در کار مدرسهداری ایدئولوژیک و برخوردار از برنامهی مدوّن وارد شدند و در مقاطع مختلف دشواریها و حتی بنبستها، از پای ننشستند و از هر بنبستی در این طریق، برون رفتی را جُستند. وجَستند.آنچه مسلم مینمود این بود که محوریت و سرزندگی و انرژی سرشار مرحوم صبوحی حرف اول را در این میدان ماجرا میزد و همهی دیگر همکاران وی در خیمهای خانه کردهبودند که به ستون عزم و اراده و شور و التهاب او برپا شده بود. و امّا در خلقیات شخصی و سلوک و منش، صبوحی به گونهای بود که شاید منحصر مینمود. خلیق بود و لطیف، شوخ طبع و بذلهگو، ساده و بیآلایش و دور از طمطراق. مدیری بود که به پیروی از منش ماندگار استادش، علامه کرباسچیان(ره) در مدرسه فرّاشی میکرد. در عین حال صلابت خاص خود را داشت. نیکو سخن میگفت و دلنشین رفتار میکرد. از جنس آدمهای بیمدعا و پرمحتوا بود. مدرک دانشگاهیاشـ از باب خالی نبودن عریضه ـ کارشناسی روانشناسی بود، اما چون نیک مینگریستی، یک تنه میتوانست مایهی آبروی بسیاری از آکادمیهای(!) روانشناسی باشد؛ اگر نیکو میفهمیدند که او چه میزان با روح و روان کودک و نوجوان آشناست. شاید از محفوظات کلیشهای و فرمولهای ترجمهای و رهنمودها(!)ی بلاموضوع و بیاثر، که دستمایهی کپینویسی و تکرارگری و زیادهگویی برخی، در کتب به اصطلاح روانشناختی است بیبهره بود ـ و بلکه ذهن خود را پاکیزه نگاه داشته بود ـ لیک در معلومات واقعی و شناخت و فهم روان نوجوانان به راستیگوی سبقت در میدان جولان مدّعیان ربوده بود. این یک ادّعا ویا نورپردازی پس از صحنه نیست. کافی است نگاهی به چند هزار آدمیانی از جنس دانش آموز و دانشجو و والدین بیندازید که به نوعی در کشتزار بذرافشانی او و همکارانش در بیش از سیسال اخیر برخوردار بودهاند و بار و بردادهاند. صبوحی، خود البته بارآمدهی مکتبی بود که به جان، جوهر تربیت را پذیرفته بود؛ مکتب تربیت علوی و جوهر همّت علّامه کرباسچیان؛ و عجب از جنس علّامه مینمود! و الحق که قلزمی خوشگوار و زلال از امواج وجودی آن رادمرد یگانهی تعلیم و تربیت شده بود. استقامت و پایمردی، همّت و بلندنظری، مناعت و آزادگی، لطافت و شوخ طبعی، تواضع و افتادگی، خوش خلقی و سلامت نفس و بسیاری خصوصیات دیگر، او را برازندهی نام میراث داری علّامه کرده بود. در کمتر خبر درگذشتی این گونه از درون آه برون دادم هر چه مینگرم میبینم صبوحی در نوع خود تک بود. این یادداشت پیش از این در تاریخ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳ در روزنامه اطلاعات منتشر شده است. 4747
جمعه 17 مرداد 1393 - 13:40:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]