تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عاقل‏ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه‏ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844576675




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بابایی پرنده ای پر صلابت در آسمان ایثار


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به بهانه سالگرد شهادت سرلشکر خلبان بابایی بابایی پرنده ای پر صلابت در آسمان ایثار تهران - ایرنا - 15 مرداد سالگرد شهادت سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» امیر سرافراز نیروی هوایی ارتش اسلام است، او که یک عقاب بود و برای مقابله با دشمن بعثی همچون پرنده ای پر صلابت در آسمان ایثار و شهادت پرواز می کرد.


شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی»، بزرگ مردی بود که در مکتب شهادت پرورش یافت، مجاهدی بود که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگیش موج های عظیم و سنگینی را در برداشت.
مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خود گذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام بر ندارد.
به راستی او گمنام، اما آشنای همه اعم از آن روستایی ساده دل تا آن خلبان دلیر و بی باک نیروی هوایی ارتش سرافراز و قهرمان ایران اسلامی بود.
شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی در سال 1329 در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود.
وی دوره ابتدایی و متوسطه را در قزوین به تحصیل پرداخت و در سال 1348 برای ادامه تحصیل به دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره در سال 1349 به آمریکا اعزام شد.
شهید بابایی طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد.
آمریکایی ها در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود و آنان می خواستند خصوصیات رفتاری و اخلاقی دانشجویان خلبان ایرانی را از نزدیک زیر نظر داشته باشند.
چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را با دقت و وسواس انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود.
هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآورمی شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی رایج در آمریکا بی تفاوت است.
از رفتار او برمی آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیدا به فرهنگ سنتی ایران پای بند است.
همچنین این فرد در گزارش خود آورده بود که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است.
این شهید بزرگوار ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند تا این که روزی به دفتر مسوول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم.
به اتاقش رفتم و پس از ادای احترام نظامی، او از من خواست که بنشینم پرونده من در جلو او و روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد. او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم.
از سووال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون
دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم.
در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود.
با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم وقت نماز ظهر بود با خود گفتم کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد.
گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم و انشا الله تا نمازم تمام شود او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم.
در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد.
سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معنا داری به من کرد و گفت: چه می کردی؟ گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معینی از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.
ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است او لبخندی زد.
از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای بندی من به دین و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا، خوشش آمده است.
سپس خودنویس خود را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا کرد و با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می گویم، شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلا از او تشکر کردم و از اتاق خارج شدم.
آن روز به نخستین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.
با ورود هواپیماهای پیشرفته اف - 14 به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزو خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف - 5 بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف 14 انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.
با اوج گیری مبارزات علیه رژیم ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره ، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت.
شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ هفتم مرداد 1360فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده وی گذاشته شد.
به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود و در اختیار، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستاها، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم، خدمات شایان توجهی را انجام داد.
وی با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ نهم آذر 1362 با ارتقا به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل شد.
بابایی با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال ها، در جبهه های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی نگاشت و با بیش از سه هزار ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پروازهای عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد.
به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه های عملیاتی بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 ماموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید.
شهید عباس بابایی برای پیشرفت سریع عملیات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی کرد، بلکه شخصا پیشگام می شد و در جمیع ماموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، نخستین خلبان بود که شرکت می کرد.
سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت هایی که در دفاع از نظام ،سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود نشان داد، در تاریخ هشتم اردیبهشت 1366 به درجه سرتیپی مفتخر شد.
امیر سرتیپ عباس بابایی صبح روز پانزدهم مردادماه مصادف با عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راهکار اجرای عملیات با یک فروند هواپیمای آموزشی اف - 5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد.
وی پس از انجام دادن ماموریت و به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله های تیربار ضد هوایی دشمن بعثی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح و بلافاصله به شهادت رسید.
یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است: «به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای شهید بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه یادشده به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد که برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریع تر باید اقدام کرد.
مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد یادشده مجددا تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد، گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشسته، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.
راوی در مورد بازتاب شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت ایشان به اطلاع برادر «سید یحیی صفوی» رسید.
با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند، حلقه زد.
نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ به پا فشاری های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج، گفته بود:«تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.»
شهید بزرگوار «عباس بابایی» در هنگام شهادت 37 سال داشت. او اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آرزوی بزرگ خود که نوشیدن شربت شیرین شهادت بود، نائل شد و نام پرآوازه اش در تاریخ پر افتخار ایران
جاودانه شد.
از: فرهاد شرف پور
اجتمام(5)**7029**1436



14/05/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن