واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ماجرای نماز عید فطر امام رضا (ع) در مرو/ نمازگزاران تکبیرگو، همراه امام در کوچه های شهر براه افتادند مشهد - ایرنا - جریان اقامه نماز عید فطر توسط حضرت امام رضا (ع) در زمان پذیرش ولایتعهدی، ماجرایی خواندنی است که شهر مرو را یکباره به لرزه انداخت و قبل از اینکه نمازی برپا شود، مردم شهر یکپارچه با تکبیر امام همدل و همراه شدند.
به گزارش روز دوشنبه بنیاد بین المللی فرهنگی - هنری امام رضا (ع)، نماز عید فطر سنت به جا مانده از پیامبر اعظم (ص) است که در دوران خلفای عباسی با شیوه ای متفاوت اقامه می شد تا جایی که خلیفه با لباسهای مطلا همراه با خدم و حشم خود به مصلی می رفت و نماز می خواند و با کبر و غرور باز می گشت.
در سال 201 هجری حضرت امام رضا (ع) با اجبار ولایتعهدی را پذیرفت و به مرو آمد، ماه رمضان که تمام شد، مأمون از امام (ع) خواست نماز عید فطر را اقامه کنند اما حضرت قبول نکرد.
قاصد میان مامون و حضرت امام رضا (ع) در رفت و آمد بود تا اینکه آن حضرت با این شرط که مانند جدش رسول الله (ص) نماز عید بخواند، اقامه آن را قبول کرد.
در همان سال با پذیرش ولایتعهدی از سوی حضرت امام رضا (ع)، نماز عید فطر رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و حضرت با خضوع و خشوع با پای برهنه برای رفتن به مصلای شهر اقدام کردند.
شیخ مفید در کتاب ˈالارشادˈ می نویسد: این شیوه ای بود که حضرت امام رضا (ع) از نیاکان خود یعنی رسول الله (ص) و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) آموخته بود و تنها با این شرط که مانند آنان نماز بگزارد، به خواسته مأمون پاسخ مثبت داد.
مأمون نیز به فرماندهان، نگهبانان و مردم دستور داده بود صبح زود برای نماز به در خانه حضرت امام رضا (ع) بروند.
مردم در راه ها و پشت بامها نشسته بودند و زنان و کودکان نیز جمع شده بودند، فرماندهان و لشکریان همگی سوار بر مرکب های خود درِ خانه حضرت امام رضا (ع) منتظر بودند تا اینکه آفتاب طلوع کرد.
آنگاه ابوالحسن (ع) غسل کردند و جامه پوشیدند، عمامه ای سفیدرنگ و پنبه ای را بر سر بستند که یک سر آن را روی سینه و طرف دیگرش را میان دو کتف خود انداخته و کمی هم عطر به خود زدند، سپس عصایی بر دست گرفتند و به همراهان خود فرمودند، ˈشما هم کاری را انجام دهید که من کردمˈ .
حضرت امام رضا (ع) در حالی که پاچه های شلوار را تا نصف ساق و آستین را هم بالا زده بودند، به راه افتادند، اندکی راه رفتند، آنگاه رو به آسمان کردند و تکبیر گفتند در حالی که صدای تکبیر اطرافیان نیز ایشان را همراهی می کرد، ˈاللهُ اکْبَرُ، اللهُ اکْبَرُ، اللهُ اکْبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اوْلاناˈ.
فرماندهان سپاه و سران قبایل نیز که انتظار دیدن چنین صحنه ای را نداشتند، از اسبهای خود پیاده شدند و به شهادت تاریخ، بند چکمه های خود را با چاقو بریدند تا هر چه زودتر پیاده و با پای برهنه پشت حضرت حرکت کنند و تکبیر بگویند.
حالا دیگر شهر مرو یکپارچه شور و غوغا بود و فریاد ˈالله اکبرˈ دیوارها را به لرزه انداخته بود.
ˈفضل بن سهل ذوالریاستینˈ خبر این ماجرا را به مأمون داد و او را از شورش مردم علیه حکومت بیم داد و پیشنهاد کرد فرد دیگری به جای ابوالحسن (ع) نماز بخواند.
مأمون پذیرفت و به امام پیغام داد بازگردد تا امام جماعت همیشگی نماز را اقامه و قائله را ختم کند.
براساس شواهد تاریخی، با بازگشت امام (ع)، مردم نیز پراکنده شدند و نماز منظمی خوانده نشد.
7489 /664
06/05/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]