واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: عبرت های غزوه حنین تهران - ایرنا - همانگونه که جنگ حنین در صدر اسلام برای مسلمانان مایه عبرت و درس شد، امروز نیز این پیام را می رساند که مومنان هیچگاه شیفته تجهیزات و لشکرهای فراوان نمی شوند بلکه در مقابله با دشمن همیشه توکل بر خدا داشته و با نیروی ایمان از تجهیزات جنگی استفاده می کنند.
بنا بر روایات تاریخی پیامبر اعظم(ص) پس از فتح مکه، چند روز بیشتر در مکه نماند و در روز بیست و نهم ماه رمضان سال هشتم هجری و بنا به قولی در پنجم شوال برای خاموش کردن فتنه قبیله بنی هوازن به سمت حنین حرکت کرد.
حنین نام سرزمینی در نزدیکی شهر طائف است و چون رویارویی ارتش اسلام با مشرکان در این منطقه واقع شد؛ این جنگ را غزوه حنین نامیدند و در قرآن نیز از آن به «یوم حنین» تعبیر شده است. البته نام دیگر آن، غزوه اوطاس و غزوه هوازن است. اوطاس نام سرزمینی در همان حدود، و هوازن نام یکی از قبائلی است که در آن جنگ با مسلمانان درگیر بودند.
در تفسیر نمونه آمده است: این جنگ از آنجا آغاز شد که طایفه بزرگ هوازن از فتح مکه با خبر شدند و رییس قبیله به نام مالک بن عوف مردم قبیله خود را جمع کرد و به آنها گفت ممکن است محمد(ص) بعد از فتح مکه به جنگ با آنها برخیزد و آنها گفتند پیش از آنکه او با ما نبرد کند؛ صلاح در این است که ما پیش دستی کنیم.
هنگامی که این خبر به گوش پیامبر اکرم (ص) رسید؛ به مسلمانان دستور داد آماده حرکت به سوی سرزمین هوازن شوند.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می نویسد: در آخر ماه رمضان یا در ماه شوال سال هشتم هجرت بود که روسای طایفه هوازن نزد مالک بن عوف جمع شدند و اموال و فرزندان و زنان خود را بهمراه آوردند تا به هنگام درگیری با مسلمانان هیچکس فکر فرار در سر نپروراند و به این ترتیب وارد سرزمین اوطاس شدند.
در ابتدای این جنگ رسول خدا (ص) پرچم بزرگ لشکر را به دست حضرت علی (ع) داد و تمام کسانی که برای فتح مکه پرچمدار بخشی از لشکر اسلام بودند؛ به دستور پیامبر با همان پرچم به سوی میدان حنین حرکت کردند.
لشکر اسلام هنگام ورود به مکه 10 هزار نفر بودند و زمانی که این لشکر عازم حنین شد؛ بالغ بر 12 هزار رزمنده بودند. یعنی دو هزار نفر از مسلمانانی که در فتح مکه اسلام را پذیرفته بودند به سربازان اسلام که همراه پیامبر برای فتح مکه آمده بودند؛ به سوی میدان جنگ حرکت کردند.
مالک بن عوف به قبیله خود دستور داد غلاف های شمشیر را بشکنند و برای مقابله با سپاه اسلام در شکاف های کوه و دره های اطراف و لابلای درختان کمین کنند و به هنگامی که در تاریکی اول صبح مسلمانان به آنجا رسیدند؛ یکباره به آنان حمله ور شوند و لشکر را در هم بکوبند.
طبری از امام صادق(ع) روایت می کند: درید بن حمّه پیرمردی سالخورده از قبیله بنی جشم بود که هوازن را همراهی می کرد. وقتی به اوطاس رسیدند، گفت «جای خوبی برای تاخت و تاز اسب است، زیرا نه سنگلاخ و خشن است و نه زیاد نرم و ماسه ای، ولی چرا صدای شتر و الاغ و گریه اطفال را می شنوم؟!» گفتند مالک به افراد دستور داده که زن و بچه ها را بیاورند و او علت این کار را از مالک جویا شد.
مالک گفت: می خواستم پشت سر هر مردی اهل و عیال و اموالش را قرار دهم تا برای حفظ آنها به شدت بجنگد و فرار نکند.
درید گفت: وای بر تو! کار خوبی نکردی که ناموس هوازن را به زیردست و پای اسبان آوردی! مگر چیزی می تواند آدم شکست خورده را به جنگ بازگرداند؟ بدان که جز مردان شمشیرزن به دردت نمی خورند و اگر اینها همراهت باشند، مال و اهل و عیال خود را رسوا کرده ای!
هنگامی که پیامبر اعظم(ص) نماز صبح را با یاران خواند؛ فرمان داد به طرف سرزمین حنین سرازیر شدند. در این زمان بود که ناگهان لشکر هوازن از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند، گروهی که در مقدمه لشکر قرار داشتند و در میان آنها تازه مسلمانان مکه بودند؛ فرار کردند و این امر سبب شد که باقیمانده لشکر به وحشت افتاده و فرار کنند.
طبری روایت می کند که مالک بن عوف در میانه جنگ فریاد می زد «محمّد را به من نشان دهید!» پیامبر(ص) را به او نشان دادند و او که مرد دلیر و متهوری بود، به رسول خدا(ص) حمله ور شد. در این حال یکی از مسلمانان جلوی او را گرفت که مالک او را کشت. گفته شده این فرد «ایمن بن عبید» پسر ام ایمن بوده که حضانت و دایگی پیامبر را بر عهده داشت. سپس اسب خود را به سوی رسول خدا(ص) حرکت داد، اما اسب از جلو رفتن خودداری کرد و به عقب بازگشت.
علی (ع) که پرچمدار لشکر بود با عده کمی در برابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند.
در این هنگام پیامبر(ص) در قلب سپاه قرار داشت و عباس عموی پیامبر (ص) و چند نفر دیگر از بنی هاشم که از 9 نفر تجاوز نمی کردند، اطراف پیامبر (ص) را گرفتند.
مقدمه سپاه به هنگام فرار و عقب نشینی از کنار حضرت محمد (ص) گذشت. پیامبر (ص) به عباس که صدای بلند و رسائی داشت دستور داد تا فورا از تپه ای که در آن نزدیکی بود بالا رود و به مسلمانان فریاد زند «ای گروه مهاجران و انصار و ای یاران سوره بقره و ای اهل بیعت شجره! به کجا فرار می کنید؟ پیامبراینجاست!»
هنگامی که مسلمانان به ویژه گروه انصار، صدای عباس را شنیدند، بازگشتند و گفتند «لبیک، لبیک» و حمله سختی از هر جانب به سپاه دشمن کردند و با یاری پروردگار به پیشروی ادامه دادند، آنچنان که طایفه هوازن به طرز وحشتناکی به هر سو پراکنده شدند و پیوسته مسلمانان آنها را تعقیب می کردند.
در ارشاد شیخ مفید آمده است: ابوجرول یکی از افراد قبیله هوازن بود که بر شتر سرخ رنگی سوار و نیزه ای در دست داشت و پرچم سیاه رنگی بالای آن بسته بود. او به پیش می رفت و پرچم را برافراشته نگاه می داشت تا مشرکان به دنبال او پیشروی کنند. او وقتی مشاهده کرد به پیروزی هایی دست یافته اند، بر مسلمانان حمله ور شده و رجز می خواند که «من ابوجرول هستم که بازنمی گردم تا بر این قوم پیروز یا مغلوب شویم.»
حضرت علی(ع) بر او حمله ور شد و ضربه ای به شترش زد و آن را ساقط کرد و سپس ضربه ای به ابوجرول زد و او را به هلاکت رساند و در همین حال این رجز را می خواند «به درستی که این قوم از صبح می دانستند که من در صحنه کارزار مردی کارکشته هستم.»
پس از آن که علی(ع) ابوجرول را هلاک کرد، قومش متلاشی شدند و مسلمانان به طور دسته جمعی بر آنها حمله ور شدند که علی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد و به تنهایی 40 نفر را به هلاکت رساند.
به دنبال قتل ابوجرول و 40 نفر از مشرکان به دست علی(ع)، نظم و اتحاد مشرکان از هم گسیخت و همین باعث شکست آنها و پیروزی مسلمانان شد.
در این جنگ حدود صد نفر از سپاه دشمن کشته شدند و اموالشان به دست مسلمانان افتاد و تعداد زیادی از مشرکان نیز اسیر شدند.
پس از پایان جنگ نیز نمایندگان قبیله هوازن خدمت پیامبر(ص) آمدند و اسلام را پذیرفتند و پیامبر محبت زیاد به آنها کرد و حتی مالک بن عوف رییس و بزرگ آنها اسلام را پذیرفت که رسول خدا(ص) اموال و اسیرانش را به او بر گرداند و ریاست مسلمانان قبیله اش را به او واگذار کرد.
به اعتقاد برخی مفسران عامل مهم شکست مسلمانان در آغاز جنگ حنین، علاوه بر غروری که به خاطر کثرت جمعیت پیدا کردند، وجود 2 هزار نفر از افراد تازه مسلمان بود که طبعا جمعی از منافقان و عده ای برای کسب غنائم جنگی و گروهی بی هدف در میان آنها وجود داشتند و فرار آنها در بقیه نیز اثر گذاشت.
در حقیقت عامل پیروزی نهایی سپاه اسلام در جنگ حنین، ایستادگی پیامبر (ص) و علی(ع) و گروه اندکی از یاران آن حضرت و ایمان به خدا و توجه به امدادهای الهی بود.
آیات 25 تا 27 سوره توبه که یادآور جنگ حنین است؛ می فرماید: «خدا شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یاری نمود) در آن هنگام که فزونی جمعیتتان شما را مغرور ساخت ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده، سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!
سپس خداوند ˈسکینهˈ خود را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید و کافران را مجازات کرد و این است جزای کافران!
سپس خدا -بعد از آن- توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) میپذیرد و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
مرحوم علامه محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد: این آیات به داستان جنگ حنین اشاره نموده و بر مومنین منت میگذارد که چگونه مانند سایر جنگ ها که در ضعف و کمی نفرات بودند، آنها را نصرت داد، آن هم چه نصرت عجیبی و به خاطر تایید پیغمبرش آیات عجیبی نشان داد و لشکریانی فرستاد که مومنین ایشان را نمیدیدند و سکینت و آرامش خاطر در دل رسول خدا (ص) و مومنین افکند و کفار را به دست مومنین عذاب کرد.
فراهنگ(5)**1003**1569
04/05/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]