واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: يكي براي روزهداري كتك ميخورد يكي راحت روزه ميخورد
خودم هم چند روز پيش براي كاري به تهران آمدم با اينكه براي مسافر روزه واجب نيست و به دليل سفر طولاني خيلي تشنه بودم اما راستش از ماه رمضان خجالت ميكشيدم تا چيزي بنوشم تا اينكه درب حسينيهاي را زدم كه به دور از ديگران، بتوانم گلويي تر كنم
قديما هر كه روزه نبود ميگفتند بايد برود و يك گوشهاي چيزي بخورد تا بقيه او را نبينند اما گويا الان هر كس روزهدار است بايد برود گوشهاي تا مزاحم غذا خوردن بقيه نشود! دوستي ميگفت در شركت ما يازده نفر كار ميكنند كه تنها دو نفر روزه ميگيريم. ظهر و وقت ناهار هم كه ميرسد بدون توجه به ماه رمضان غذاهاي خود را گرم ميكنند و با آرامش خاطر سفرهاي پهن كرده و مشغول خوردن ميشوند.
خودم هم چند روز پيش براي كاري به تهران آمدم با اينكه براي مسافر روزه واجب نيست و به دليل سفر طولاني خيلي تشنه بودم اما راستش از ماه رمضان خجالت ميكشيدم تا چيزي بنوشم تا اينكه درب حسينيهاي را زدم كه به دور از ديگران، بتوانم گلويي تر كنم. آن روز در خيابان ناصرخسرو با كمال تعجب تعداد زيادي، بيمحابا از ماه رمضان دور آبخوري جمع شده بودند و با حرص و ولع آب خنك ميخوردند. به يكي از آنها گفتم مگر ماه رمضان نيست؟! گفت هوا گرمه، تحمل روزه ندارم. گفتم حداقل ميشود به دور از نگاه روزهداران آب نوشيد! يا خانمي را در خيابان وليعصر ديدم با پوشش هنجارشكنانهاي كه داشت بهراحتي بدون نگاه روزهداران، بطري آبميوهاش را در خيابان سر ميكشيد. با ديدن اين صحنه، ناخودآگاه ياد كارگر جواني كه وسط روز و در گرما بالاي داربست ساختمان چند طبقهاي در محلهمان كار ميكرد افتادم، درحاليكه تشنه و خسته شده بود بالبهاي خشك مدام ذكر ياحسين يا عباس ميگفت تا عطشش را فراموش كند. چند وقت پيش با ربيعه (آليس رافائل) زن مسلماني از تانزانيا مصاحبهاي داشتم. خاطرهاي برايم تعريف كرد كه هرچند تلخ اما شيرين بود. او ميگفت: وقتي مسلمان و شيعه شدم 17سال بيشتر نداشتم. آن سال ماه رمضان وسط تابستان افتاده بود. شما در ايران فكرش را هم نميتوانيد بكنيد گرماي تابستان تانزانيا چقدر داغ و سوزان است آن هم براي نوجواني كه بايد روزه هم بگيرد، تازه مجبور بودم مسلماني و روزهداريام را از ديگران بهخصوص مادرم پنهان كنم زيرا مادر به شدت از مسلمان شدنم ميترسيد. غروب وقتي با حال نزار از مدرسه آمدم مادرم متوجه شد كه من غذا نخوردهام و چيزي هم با خودم به مدرسه نبردهام. شك كرد كه من مسلمان شدهام. يكي دوساعت به افطار مانده بود نوشيدني خنك و غذاي خوشمزهاي برايم آورد و گفت بخور. امتناع كردم. گفتم ميل ندارم. آن وقت بود كه با كمربند برادرم به جانم افتاد و من را خيلي كتك زد. از يك طرف تشنگي و گرسنگي توانم را بريده بود و از سوي ديگر ضربههاي محكم كمربند، مادرم ميگفت بايد چيزي بخوري اما حاضر نبودم شيريني اولين سال روزه داريام را از دست بدهم. مادرم بهقدري من را با كمربند زد كه خودش خسته شد و تازه بعد از آن با عصاي گوشه اتاق به جانم افتاد. با اين كه تمام بدنم خيلي كبود و متورم شده بود و درد ميكرد اما از اينكه روزهام را نشكسته بودم خوشحال بودم.
با اين خاطره او منقلب شدم و به ياد سخن معروف شهيد بهشتي افتادم كه ميگفت: «بهشت را به بها دهند نه به بهانه» چه زيبا دختر نوجواني در آفريقا نميگذارد حكم و فريضهاي كه به عهده گرفته است ضايع شود و به قيمت كتك خوردن دم افطار آن را حفظ ميكند، آن وقت اينجا عدهاي از سر جهالت عمداً يا سهواً حكم خدا را زير پا ميگذارند و آن را به شوخي ميگيرند. درست است در روزهاي بلند و گرم تابستان، روزه گرفتن امتحاني سخت است بهخصوص اينكه مجبور به كار در گرما هم باشيم اما مسلماً اين بهانهاي نميشود تا حكم خدا را زيرپا بگذاريم و سركشي علني كنيم. رسول خدا(ص) روزه در گرما را جهاد ميداند و براي مؤمنان چه حلاوتي بالاتر از اين است كه علاوه بر تمام ثمرات نيكويي كه در ماه رمضان نصيبشان ميگردد، اجر جهاد هم به پاي آنان نوشته شود.
اي كاش كمي بيشتر حرمت ماه رمضان را حفظ كنيم و اگر نميتوانيم يا نميخواهيم روزه بگيريم حداقل آشكارا و جلوي ديگران چيزي نخوريم يا ننوشيم. قدر مسلم آنچه از روزهخواري در جامعه شاهديم تا حدود زيادي به ضعف دستگاههاي فرهنگي و فرهنگساز مربوط است كه نتوانستهاند عشق به اسلام و خدا را آنگونه كه بايد در ميان جان و روح اين جماعت نهادينه كنند چه آنكه اگر اين امر نهادينه گردد ديگر پليس دروني خود افراد فعال ميشود و نياز به پليس و جبر بيروني نيست. آن وقت است كه افراد از روزهخواري ديگران نه بهخاطر به هوس افتادن خود بلكه به خاطر نافرمانيشان از خدا ناراحت ميشوند. متأسفيم كه بگوييم در امر فرهنگسازي ضعيف بودهايم. تازهمسلمانان هميشه مصاديق خوبي هستند از افرادي كه خود به حقيقت اسلام دست يافتند و با وجود همه مشكلات براي عمل كردن به فرمان خدا قدم پيش ميگذارند.
نویسنده : اسماء معتمدي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]