واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در حال و هوای نامه های شهید ابراهیم پشت مشهدی
دلم کعبه ای است...
به هر حال باری است که افتاده، همه باید کمک کنند تا آن را از میان بردارند. این وسط فقط بنی صدر بریده و دیگر دنبال صلح و سخنرانی است. هر چقدر امام می بردش بالا و تحویلش می گیرد، خودش لگد به بخت خودش می زند.
خبرگزاری فارس - حسین قرایی؛ سال های هشتاد و دو - هشتاد و سه بود که در مدرسه راهنمایی شهید ابراهیم پشت مشهدی تدریس می کردم ؛ فارسی و انشا و املا.این مدرسه با مدیریت دوست شهید-حاج محمود کبریایی - گردانده می شد. دوستی که از عاطفه و مهربانی سرشار بود و هست. گاهی اوقات در آن سال حاج محمود کبریایی از شهید پشت مشهدی خاطره نقل می کرد. شیرین ترین قسمت خاطرات حاجی ، به خاطراتش از شهید ابراهیم پشت مشهدی برمی گشت، به اینکه شهید ابراهیم پشت مشهدی کیست و سلوکش چیست. در آیینه مطالبی است که حاج محمود چند روز پیش در اختیار من قرار داده است. و من هم توفیق داشتم در شب های ماه مبارک آن ها را تورق کنم و البته گاهی اوقات به اندازه درک و فهمم در آن ها غور کنم. اگر بپذیریم که قلم هرکسی نماینده اندیشه اوست، شهید پشت مشهدی هم در سطر سطر نامه هایش این اندیشه تجلی دارد. در نامه های فکورانه شهید چند ویژگی توجه ام را جلب کرد که در پی می آید؛ 1) انقلابی بودن و جهادی بودن شهید -بدون هیچ گونه خودنمایی ای- در واژه ها درخشش دارد. و جالب این جاست وقتی با «محمود کبریایی» می نشینی او با حیرت قابل تحسینی از شهید یاد می کند که در حقیقت مؤید همین انقلابی بودن در سطور نامه های شهید است؛ « حداقل برای من مهم نیست جنگ تا کی طول بکشد تا هستم و هست دارمش دوست » (نامه های شهید ص 6) و موضوع آن جایی جالب تر می شود که شهید با نگاهی به عنوان یک کارشناس مسایل سیاسی پیرامون خود را این گونه موشکافی می کند ؛ « به هر حال باری است که افتاده همه باید کمک کنند تا آن را از میان بردارند. این وسط فقط بنی صدر بریده و دیگر دنبال صلح و سخنرانی است. هر چقدر امام می بردش بالا و تحویلش می گیرد، خودش لگد به بخت خودش می زند.» (همان ص 6) 2) سراسر نامه های شهید مذکور پر از نام و نشان خداست وقتی نامه های او را عمیق می خوانی انگار با یک سالک بی ریا رو به رو هستی که سعی دارد زودتر روی خدا را ببوسد. به سطرهایی که انار دل شهید ترک بر می دارد نگاه کنید؛« می گویند روزی ابوسعید ابی الخیر بر سر منبر نشسته بود که وعظ کند، شخصی به صحن مسجد وارد شد و جا برای نشستن نیافت ، با آوای بلند گفت : خدا بیامرزد کسی را که برخیزد و گامی فرا پیش نهد ، ابوسعید گفت: سخن همین است که این مرد بگفت .» راقم این سطور ، سخن مذکور را با اندکی تغییر در کتاب « اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید » دیده است و این نشانگر آن است که شهید کتاب هایی از این دست را نیز مطالعه می کرده و گاهی اوقات با سطرهایی زیبا این گونه فاصله اش با خدا را کم و کمتر می کند : « بهرحال از خدا خواستار آنم که یک دم زدن ما را به خودمان وانگذارد که بی ارتباط با او در لجنزار خویش غوطه ور خواهیم بود.» (همان ص21) 3) لحن ادیبانه و شاعرانه در برخی از نامه های شهید زیبایی خاصی را به مخاطب هدیه می کند ؛ به چند سطری که از یکی از نامه های وی گلچین شده دقت کنید ؛« دلم کعبه ای است که در آن بت ها را به نمایش گذاشتند و محمد(ص) را می خواهد که فریاد لا اله الا الله سر دهد و برپای دیوارش قلاب بگیرد و فرزند برومند اسلام را بالا بگیرد تا بت ها را به زمین بریزد و بشکند که بت با الله سازگار نخواهد بود.» (همان ص 23) اگر بیشتر نامه های شهید را بخوانیم ویژگی های دیگری می توان بر این سه ویژگی افزود. ولی چه قدر خوب می شود که این نامه های با ارزش توسط خانواده ارجمند آن شهید منتشر شود تا سند ارزشمندی باشد برای محققین و پژوهشگرانی که عاشق این حوزه اند . امید آن دارم تا با تلاش خانواده و حاج محمود کبریایی عزیز این نوشته ها به دست چاپ سپرده شود. انتهای پبام/
93/04/30 - 14:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]